پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خانه, تاریک است


خانه, تاریک است

نقد و بررسی فیلم «خانه روشن» ساخته وحید موساییان

چرا وقتی می توانستیم تجربه دیدن یک فیلم کوتاه خوب یا یک فیلم نیمه بلند متوسط را با ایده ای متراکم و متریالی قابل قبول، به دست آوریم و لذتی درست و استاندارد را بیازماییم با تولید یک فیلم بلند سینمایی که در امتداد روایت و ایده فشرده و مختصرش، چیز زیادی جز ملال و بطالت و خستگی نصیب تماشاگرش نمی کند، همه چیز را به هدر می دهیم. آنچه در «خانه روشن» اتفاق افتاده، تقریباًمصداق همان وقایعی است که شرحش گذشت.

یک ملودرام خسته کننده و کشدار که با نوعی کم مایگی و دستان تهی از وقایع و بسترسازی های داستانی، به تصویرگری ماده خامی می پردازد که بیشتر دستامد و مختصات یک فیلم کوتاه یا مستند نیمه بلند را دارد تا اثری بلند و سینمایی.

داستان اما نه چندان گویاست که بشود بر مبنای آن مقیاس محصولی سینمایی را بنا کرد و نه چندان جویا که متوقع بود، لذتی متناسب با آنچه «قرار بوده» ساخته شود، به تماشاگر تحویل دهد.

ارغوان دختری جوان است که به بیماری روحی روان تنی دچار است. در این بیماری نادر سیستم ایمنی و دستگاه سلامتی بدن هیچ گونه اشکالی ندارد اما بیمار آن قدر در قالب بیماری خیالی اش فرو می رود که عملاً سلامتی اش ازمیان می رود و بیماری شکل عینی پیدا می کند. ارغوان به دلیل مرگ پدر و شوک ناشی از خیانت نامزدش به اتاقکی تاریک و پرت افتاده، پناه می برد و گوشه نشین می شود.

مادر مهربان ورنج دیده اش تنها حلقه ارتباط او با دنیای بیرون است. سهراب شخصیت سردرگمی است که فکر می کند می تواند به ارغوان کمک کند، اما خودش هم در ارتباط با آدم های اطراف مشکلات زیادی دارد. سهراب تجربه مهاجرت را به تازگی ازسر گذرانده و در کشور خود به نوعی بیگانه محسوب می شود.

کشمکش میان ارغوان و سهراب با رنگی از یک ارتباط عاطفی ادامه می یابد تا جایی که سرانجام سهراب چمدان هایش را برای بازگشت می بندد اما حرف های شان نشان از امیدی مبهم به برقراری ارتباط آن ها با دنیای بیرون دارد.

اگر بنا باشد در تحلیل زمختی و ثقلت تصویری فیلم «خانه روشن» مؤلفه هایی را برشماریم، کمبود مواد خام داستانی، فقدان اکشن های روایی،کشدار بودن میزانسن های فیلم والبته نوع روایتی که برای داستان مختصرش انتخاب شده است، رومی نماید.

گذشته از اینها، به نظر می رسد، نویسنده و ایده پرداز داستانی والبته فیلمنامه نویس (که معلوم نیست یک نفر یا چندنفرند) خام دستانه یا عامدانه یا متکبرانه(!) از ورود به برخی خلاقیت های داستانی و درام سازی های سینمایی اجتناب کرده است.

از عکس العمل ها و وقایع پیرامونی ارغوان و سهراب گرفته تا حتی آن نوع ایده پردازی تصویری در مستندسازی کوچه- خیابانی که می توانست خیلی جدی تر و زیباتر و جذاب تر پرورش یافته و ادامه یابد و نیزنوع تعامل و ارتباطی که می توانست میان ارغوان و سهراب پدید آید و قد بکشد.

به هرحال ارغوان وسهراب هردو در موقعیت هایی هستند که به لحاظ شکست و رنج ناشی اززندگی مشابهند. گرچه این شکست ها در مورد ارغوان، بیشتر جنبه درونی وروانی دارد و در سهراب غالباً بازخوردبیرونی.

این موقعیت، می توانست برای نویسنده وفیلمساز فضایی فراهم آورد که با برقراری تلاقی و پیوند میان این دو شخصیت، ضمن بازیابی و انعکاس وجوه شخصیتی آنها برای جلوه شخصیت پردازی در فیلم، فضا را برای گسترش و ادامه یافتن ملودرام مهیا سازد.

در همین پیچش و درهم تنیدگی میان ارغوان وسهراب، امکان افق یابی های جدید و امتدادآفرینی های جذاب تصویری- سینمایی برای کارگردان فراهم می گشت که البته «خانه روشن» گویا و جویای هیچکدام از این مؤلفه ها و استعدادهای بالقوه داستانی اش نیست.

وقتی فیلمی با ویژگی های «خانه روشن» حاوی رویدادهای اکشن و صحنه پردازی های مهیج و تصویرگری های این چنینی نیست، قاعدتاً باید از جلوه و جنبه دیگری برای سرشار کردن داستان وجذاب نمودن روایت خویش بهره برد، که این موضوع در مورد «خانه روشن» در عمق یابی های شخصیتی و شخصیت پردازی های حساب نشده و عمیق و جذاب می توانست ظهور و بروزی قابل قبول و دوست داشتنی بیابد که البته... حیف!

«خانه روشن» فیلمنامه بدی دارد. احتمالاً ازآن جنس فیلمنامه هایی که فقط روی کاغذ زیبا و خواندنی اند. اساساً این فیلم، با این پرداخت و تصویرگری، بهتر بود در حبطه ادبیات داستانی، تبدیل به یک رمان یا داستان نیمه بلند و یا حتی کوتاه می شد. به این نحو، هم هزینه به صرفه تر بود و هم مخاطب، حظ استانداردی می برد و هم این همه نگاتیو بی زبان حرام نمی شد.

با این همه، تأسف های مربوط به «خانه روشن» به همین جا خاتمه نمی یابد.

بازیگری توانا و مستعد مثل لیلا زارع که با حضور مستحکم و متبحرانه اش در سینمای ایران، توانست به زودی تبدیل به بازیگری حرفه ای و ارزشمند شود و حتی در فیلم- متأسفانه- نازل و کم مایه ای مثل «خانه روشن» هم می توان رگه هایی از این استعداد را دید و «شنید». هرچند در تاریک و روشن تصاویری کشدار و خسته کننده.

محمدرضا محقق