یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

این دهان بستی دهانی باز شد


این دهان بستی دهانی باز شد

بررسی شعر در آینه رمضان

ماه رمضان در گستره زبان و ادب پارسی دری، جلوه های بی بدیل دارد. شاعران از زاویه های مختلف به رمضان نگریسته اند. قله های ادب و فرهنگ در لحظه های حضور شکوهمند«معنا» چونان شیفته و دلباخته معشوق می شدند که جز حضور او جلوه هیچ موجودی را بر نمی تافتند .

در میان شاعران سبک عراقی، حضرت مولانا چونان بی پرده از ماه رمضان ستایش نموده است که درآثار دیگر شاعران این ستایش، هیجان و شور کمتری دیده می شود. گویی که او همزمان با حلول ماه رمضان، سرشار از حضور معبود می شد و در ضیافت ذات هستی بخش نشئه «شراب مشتاقی» را با دل و جان احساس می نمود. مولانا در حالی که لبریز از بادهء رمضان و غرق در حضور معبود است می گوید :

ماه رمضان آمد آن بند دهان آمد

زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند

آمد قدح روزه بشکست قدح ها را

تا منکر این عشرت بی باده طرب بیند

در اندیشه مولانا، شراب روحانی و«باده» روح انگیز ماه رمضان، قابل مقایسه با لذت جسمانی و عیش و طرب مهمانی های ظاهری نیست؛ بل مولانا برای ثبوت این لذت روحانی به کسانی که منکر این جشن روحانی و منکر «تماشای جان» درماه رمضان می شوند، می گوید که با آمدن ماه رمضان تمام جام ها و نوشیدنی های خوش طعم دنیایی رنگ می بازد و کسی که جشن معنا را انکار می کند، اگر از لذت های جسمانی و تن پروری های اشرافی صرف نظر کند به روشنی در خواهد یافت که « سبوی معنا» و «خوان آسمانی» لذتی وصف ناپذیر دارد. به باور مولانا اگر کسی بتواند کودک وجود و« طفل جانش« را از« شیر شیطان» باز دارد و با « قوت نور» تغذیه کند همپا با فرشتگان و فراتر از آن ها به معراج «عالم لاهوت» می رود .

این دهان بستی دهانی باز شد

تا خورنده لقمه های راز شد

لب فروبند از طعام و از شراب

سوی خوان آسمانی کن شتاب

گر تو این انبان زنان خالی کنی

پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن

بعد از آنش با ملک انباز کن

او، تنها در مثنوی هایش به رمضان بسنده نکرده؛ بلکه در مجموعه «غزلیات شمس» نیز غزل های شور انگیزی راجع به اهمیت و جایگاه ماه رمضان دارد. در غزل زیبای « آمد رمضان و عید باماست»در بیت پارادوکسیکال، می گوید روزه قفل دهان جسم است؛ اما این قفل، کلید در رحمت و کلید « دهان روح» نیز می باشد. با بسته شدن دهان« تن» چشم دل گشوده می گردد .

شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ... ماه رمضان است که در آن فرو فرستاده شد قرآن ... دستور روزه در آیه۱۷۹ سوره بقره طرح شده است: یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون .

از همان آغاز که رودکی پدر شعر فارسی، بلند بنای کاخ ادب را برافراشت، مفردات روزه، رمضان، صوم و صیام در آیینه شعر فارسی انعکاس یافتند. این انعکاس در تمامی انواع شعر مدحی، اخلاقی، تعلیمی، غنایی و رثا دیده می شود. در شعر شاعران دوره اول، کاربردها سطحی است و از اعلام ماه رمضان یا عید رمضان و مبارک باد گفتن آن فراتر نمی رود :

روزه به پایان رسید و آمد نو عید/ هر روز بر آسمانت باد امروزا

( رودکی ) .

خاقانی از مضمون روزه گرفتن و افطار کردن، در شعر غنایی، مدحی و رثایی نیز سود جسته است، در شعر غنایی می گوید:

عشق آتشی است کاتش دوزخ غذای اوست / پس عشق روزه دار و تو در دوزخ هوا

( خاقانی )

و در شعر مدحی می گوید : تا به رویش گرفته ام روزه / جز به یادش نکرده ام افطار

در آثار سعدی شاعر معرفت و اخلاق نیز توجه به روزه و شرایط آن دیده می شود. در یک مورد شاعر، توجه کامل به خدا را مطرح کرده و روزه و عبادتی را که ریا و سمعه ای در آن طرح شود مطرود می داند:

شنیدم که نابالغی روزه داشت

به صد محنت آورد روزی به چاشت ...

پدر دیده بوسید و مادر سرش

فشاندند بادام و زر بر سرش

چو بر وی گذر کرد یک نیمه روز

فتاد اندرو ز آتش معده سوز

به دل گفت اگر لقمه چندی خورم

چه داند پدر غیب یا مادرم

چون روی پسر در پدر بود و قوم

نهان خورد و پیدا به سر برد صوم

که داندچون در بند حق نیستی

اگر بی وضو در نماز ایستی

( بوستان ص ۲۷۳ )

و در موردی دیگر تهمت و غیبت را از مبطلات روزه دانسته، می گوید:

به طفلی درم رغبت روزه خاست

ندانستی چپ کدام است و راست

یکی عابد از پارسایان کوی

همی شستن آموختم دست و روی

که بسم الله اول به سنت بگوی

دوم نیت آور سوم کف بشوی

پس آنگه دهن شوی و بینی سه بار

مناخر به انگشت کوچک بخار

به سبابه دندان پیشین بمال

که نهی است در روزه بعد از زوال

وزان پس سه مشبت آب بر روی زن

ز رستنگه موی سر تا ذقن

در دستها تا به مرفق بشوی

ز تسبیح و ذکر آنچه دانی بگوی

دگر مسح سر بعد از آن غسل پای

همین است و ختمش به نام خدای

کس از من نداند در این شیوه به

نبینی که فرتوت شد پیر ده

شنید این سخن دهخدای قدیم

بشورید و گفت ای خبیث رجیم

نه مسواک در روزه گفتی خطاست

بنی آدم مرده خوردن رواست

دهن گو ز ناگفتنی ها نخست

بشوی، آنکه از خور دنیا بهشت

خورنده که خیرش بر آید زدست

( بوستان ص ۲۹۲ ):

اما بهترین مضامین و عمیق ترین مفاهیم در کلیات شمس به چشم می خورد.شاعر شوریده مکتب عرفان با شریعت پیوند ناگسستنی دارد از این رو با حلول ماه رمضان ماه معراج آدمی، ماه پرورش عیسی روح، ماه بریدن از نان و رسیدن به جانان به وجد درمی آید.

در غزلی دیگر ماه رمضان را موجب قلب ضلالت و رسیدن به لشکر ایمان، ماه حیات جان، ماه صبر، ماه نزول قرآن، عروج روح و ماه دریده شدن پرده های ظلمت و پیوستن به ملائکه و مقربین می خواند .

عارف شیدا و عاشق گاهی از مضمون روزه در شعر تغزلی نیز بهره می جوید و این کاربرد هم در غزلیات و هم در رباعیات او دیده می شود.

مه روزه اندر آب آمد، ای بت شکر لب بنشین نظاره می کن، ز خورش کناره می کن دو هزار خشک لب بین به کنار حوض کوثر اگر آتش است روزه تو زلال بین نه کوزه تری دماغت آرد چو شراب همچون آذر چو عجوزه گشت گریان شه روزه گشت خندان دل نور گشت ضربه، تن موم گشت لاغر رخ عاشقان مزعفر، رخ جان و عقل احمر منگر برون شیشه، بنگر درون ساغر همه مست و خوش شکفته، رمضان زیاد رفته به وثاق ساقی خود بزدیم حلقه بر در چون بدید مست ما را، بگزید دستها را سر خود چنین چنین کرد وبتافت روز معشر ز میانه گفت مستی، خوش و شوخ و می پرستی که: کسی گوید اینک »روزه شکند ز قند و شکر؟« شکر از لبان عیسی که بود حیات موتی که ز ذوق باز ماند دهن نکیر و منکر تو اگر خراب و مستی به من آ که از منستی و اگر خمار یاری سخنی شنو مخمر چه خوشی! چه خوش سنادی! به کدام روز زادی؟ به کدام دست کردت قلم قضا مصور تن تو حجاب عزت، پس او هزار جنت شکران و ماه رویان همه همچو مه مطهر هله، مطرب شکر لب، برسان صدا به کوکب که ز صید باز آمد شه ما خوش و مظفر ز تو هر صباح عیدی، ز تو هر شبست قدری نه چو قدر عامیانه که شبی بود مقدر تو بگو سخن که جانی، قصصات آسمانی که کلام تست صافی و حدیث من مکدر

( کلیات شمس )

حافظ در دیوان خود ۵ بار واژه «روزه » سه بار «رمضان » دو بار «صیام » و یک بار «روزه دار» را به کار برده است. کاربرد این مضمون تقریبا در تمامی غزلها یکسان است و شاعر در بیشتر آنها به آمدن ماه رمضان و بر چیدن جام می یا دیده شدن هلال عید و در دادن جام و قدح اشاره کرده است. یکی از معانی روزه که در رساله اصطلاحات فخر الدین ابراهیم عراقی نیز آمده است این است که روزه در اصطلاح، قطع التفات را گویند. انصاری گوید:

« روزه جوانمردان طریقت به زبان اهل معرفت بشنو و ثمره سر انجام آن بدان، چنانکه تو تن را به روزه داری، و از طعام و شراب باز داری، ایشان دل را به روزه دارند و از جمله مخلوقات باز دارند تو از بامداد تا شبانگاه روزه داری، ایشان از اول عمر تا به آخر روزه دارند، و روزه و عید خواجه حافظ نیز جز ازین مقوله نمی تواند باشد، در ذیل به شواهدی از دیوان حافظ اشاره می شود:

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست

می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست

توبه زهد فروشان گران جان بگذشت

وقت رند و طرب کردن رندان پیداست

مهدی فرخی



همچنین مشاهده کنید