یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
تصادف خیلی نزدیک با سینما
۱) تا آنجا که به یاد دارم حتی در سینمای بدنه پیش از ۵۷ هم یک «ترکیب مفهومی»، خیلی مذموم بود: «فیلم هندی»؛ حالا، خیلیها هم واقعاً فیلمی که میساختند متأثر از سینمای آن روزگار هند بود اما بدشان میآمد که کسی بگوید فیلم هندی ساختی! خلاصه کلام اینکه «فیلم هندی ساز» در سینمای ایران، بعد از ساخت «طوفان زندگی» و کپیکاری فیلمهای ایتالیایی و مصری، یک ناسزا به حساب آمده و میآید.
اگر شما به یک فیلمساز « نوآمده» یا «کهنه آمده» بگویید: «فیلم ایتالیایی ساز»، «فیلم مصری ساز»، «فیلم هنگکنگی ساز»، «فیلم ترکیهای ساز»، آن قدرها برخورنده نیست اما «فیلم هندی» با وجود رقابت تنگاتنگ و «برخورد خیلی نزدیک» اقتصادیاش با هالیوود، صفت خوبی نیست برای یک فیلم در ایران؛ بنابراین خیلی روشن است اگر فیلمی در جشنواره فیلم فجر [البته نه جشنواره امسال] توسط منتقدان و مخاطبان خاص و مخاطبان عام رؤیت شده باشد و منتقدی هم صفت «فیلم هندی» را برای فیلم به کار برده باشد، هم خود فیلمساز و هم منتقدان دوست و آشنایاش [بالاخره هر فیلمسازی یا فیلمنامهنویسی، از یک جا شروع کرده تا وارد دنیای فیلمسازی شود] خوششان نیاید و فوراً بروند سراغ مقایسه سینمای هند روزگار «آقای ۴۲۰» و «سنگام» و «شعله» با این فیلم و دلیل بیاورند چون شگرد روایت، «پست مدرنیستی» است پس امکان برخورد خیلی نزدیک این فیلم با سینمای بدنه هند نیست! ببینید دوستان! من میدانم، شما هم میدانید! که آگاهی شما نسبت به سینماهای بدنه شرق دور و شرق نزدیک و شرق میانه، در حد ذکر خیر یا ذکر شری است که نسل دوم منتقدان سینمای ایران در نقدهاشان آوردهاند و واقعاً وقت نگذاشتهاید تا سازوکار آن موقعی یا این موقعی این رویکردهای سینمایی [و در واقع اقتصادی] را تحلیل یا حتی مرور کنید [دروغ چرا؟! شاید فقط کمی وقت گذاشته باشید برای سینمای جدید هنگکنگ، که از معیارها و موفقیتهای هنری مشهود برخوردار است]...
۲) «برخورد خیلی نزدیک» اسماعیل میهندوست متعلق به رویکردهای جدید سینمای بدنه هند است [البته نه خیلی جدید و آن آثاری که بعد از موفقیت فیلم انگلیسی «میلیونر زاغهنشین» و راست و ریسکردن و اروپایی کردن شگردهای این سینما، در بالیوود سرمشق قرار گرفت و تهیهکنندگان بلندپروازش را به سمت نیویورک کشاند که به دلار خرج کنند و فیلم را در خود امریکا بسازند البته با عوامل هندی] این رویکردها البته همچون رویکردهای پیشین، کپیبرداری از رویکردهای «فیلمها یا نگرههای روز» اند. اگر روزگاری سینمای موزیکال هالیوود، الهامبخش سینمای موزیکال هند بود و بعد هم نئورئالیسم ایتالیایی فیلمهایی همچون «آقای ۴۲۰» را رقم زد یا ساختههای اکشن چینه چیتای دهه ۷۰ میلادی، زمینهساز آثاری همچون «شعله» و «سه برادر» شد، در دهه ۹۰ و نیمه نخست دههای که چند ماهی است پشت سرش گذاشتهایم، شیوه روایت و تکنولوژی ساخت و حتی شیوه بازی، متأثر از سینمای پست مدرنیستی تغییر کرده و حتی ممکن است برای برخی مخاطبان ناآشنا با این سینمای جدید، فریبنده باشد [چند نفری را میشناسم که به محض برخورد با چند سکانس این چنینی از سینمای هند، تصور کردهاند که با سکانسی نسبتاً بیاشکال از سینمای مستقل فرانسه روبهرویند!!].
۳) «برخورد خیلی نزدیک» چه دارد که باید توسط منتقد یا مخاطب خاص، قابل تحمل باشد در سالن نمایش؟ قصه تازهای دارد؟ [این قصه، نه تنها در سینمای ایران که در تلویزیون ایران و حتی در رادیوی ایران، قریب به نیم قرن است که مکرراً ساخته و مرور شده؛ نمایشهای مشهور به «لالهزاری» مملو از تکرار این قصه بودهاند و هنوز هم که با نامها و عناوین مختلف، در اینسو و آنسوی تهران، روی صحنه میروند گریزی میزنند به چنین قصهای. سابقه این قصه، در سینمای مصر، ترکیه، هنگکنگ، کره جنوبی و حتی سینمای آلمان و فرانسه و مخصوصاً کمدیهای ایتالیایی، چیزی نیست که قادر به پنهانکاریاش باشیم.]دیالوگهای کارآمدی دارد که قصه را به پیش ببرند؟ قصه آنقدر خوب تعریف میشود که بعد از ۱۰ دقیقه به فکر خروج از سالن نیفتیم؟ کارگردانی، ایدهدهنده یا پیشنهاددهنده یا حتی بیعیب است؟«برخورد خیلی نزدیک» چه دارد برای مخاطب عام؟ قصهاش را که با لکنت روایت میکند؛ نمیکند؟ قادر نیست روایت غیرخطی را آنقدر جذاب بیان کند که مخاطب عام با آن «ارتباطی حداقلی» مثل نمونههای «B» هالیوودی داشته باشد؛ قادر نیست آدمهای قصه و سرنوشتشان را برای چنین مخاطبی «مهم» جلوه دهد و احساس «همزادپنداری» ایجاد کند.
۴) این فیلم، ملودرام است، کمدی است، کمدی رمانتیک است، ملودرام اخلاقی است؟ خانوادگی است؟ خب، چی؟
فقط آدامساش را توی کادر ندیدیم!
پس از آن چند ساختهای که خدابیامرز «سپنتا» برای سینمای ایران به یادگار گذاشت، سینمایی که پس از جنگ دوم جهانی در ایران شکل گرفت، متأثر از المثنیهای خود در دیگر نقاط جهان، سینمای «شیکی» بود، چون جنگ، همه چیز را در اروپا نابود کرده بود و «شیک بودن» صحنههای فیلم، یکی از عوامل جذابیت فیلم ها به شمار میرفت و در ایران هم، دیدن خانههای شیک و ماشینهای شیک و لباسهای شیک در فیلمها جذابیت داشت. این «شیکگرایی» برای برخی فیلمها و حتی مجموعههای تلویزیونی ایرانی، تا اکنون به جا مانده و «برخورد خیلی نزدیک» این سنت را پاس داشته و خواسته همه چیزش «شیک» باشد، حتی شگرد روایتاش، پایاناش و البته طراحی آپارتمانهایش؛ که اگر در یک مجموعه تلویزیونی جای میگرفت، میشد طراح را به برنامه «به خانه برمیگردیم» دعوت کرد برای توضیحات بیشتر! با این همه، این «شیکی» یک عنصر زاید است که از «کادر» بیرون میزند و نه تنها کمکی به فیلم نمیکند که به خاطر چیزی که بهطور خودمانی به آن میگوییم «ندید بدید بازی»، آزاردهنده است!
ژانر، ژانر که میگفتن همین بود؟!
غیاب «ژانر»، شما را بیشتر از هر چیزی به یاد چه میاندازد؟
چند سینما هستند [یا بودند] که «ژانرگریزی» از مشخصات بارزشان بود: سینمای قدیمی هنگکنگ، سینمای پیش از موج نوی چین، سینمای کره شمالی، سینمای بدنه ترکیه [تا پیش از دهه ۹۰ میلادی] و البته، سینمای هند [تا پیش از هزاره سوم]. حالا اگر شما قرار باشد فیلمی «ژانر پریش» یا «ژانرگریز» برای سینمای بدنه ایران بسازید، اولین سینمایی که به ذهنتان میرسد برای الگوبرداری، کدام سینماست؟ «برخورد خیلی نزدیک» نه تکلیفاش با ژانرهای مشخص سینمایی روشن است نه میانهای دارد با ژانرهای مصطلح مخاطبان عام.
این فیلم برای چه نوع مخاطبی ساخته شده: عام، خاص، منتقد یا صرفاً تهیهکنندهای که تهیه فیلمی ارزان و در عین حال شیک، برایش یک موفقیت است و باقی قضایای اقتصادی را هم در چرخه «پخش خانگی» فیلم، حلوفصل میکند؟
مواظب باشید! کارگردان فالگوش ایستاده!
یک زمانی در سینما و ادبیات ایران، اگر میخواستند بفهمند فیلم یا داستان، ایراد فنی دارد یا نه، میرفتند سراغ «گرهگاه»های قصه که چطور قرار است سینماگر یا نویسنده، «باز» یا «حل»شان کند و اگر به شیوه قدمایی و تئاتر روحوضی، یک نفر فالگوش میایستاد تا بفهمد که خویشانش یا دوستانش دارند کلک سوار میکنند، به این نتیجه میرسیدند که «روایت» اصولاً شکل نگرفته تا به فکر سلامت یا عدم سلامتاش باشند.
حالا تکلیف ما با روایتی که مشکلاتاش را با فالگوش ایستادن حل میکند و شیوه روایتاش هم قرار است [اینطور که خودش میگوید!] پستمدرنیستی باشد، چیست؟ خداوکیلی! تکلیف ما با چنین فیلمی چیست؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست