یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت شناخت ماهیت تضادها


ضرورت شناخت ماهیت تضادها

بعد از فروپاشی شوروی تاکنون, صورت مساله که همانا ماهیت ناعادلانه بودن «تولید و توزیع» در جوامع سرمایه داری بوده نه تنها حل نگردیده, بلکه هم زمان با تشدید تضاد و فاصله ی طبقاتی, تشتت و ازهم گسیخته گی برای یافتن راه از بی راه نیز افزایش پیدا کرده است که متاسفانه در این آشوبِ به پا گشته توسط اربابان سرمایه ی جهانی, هنوز که هنوز است نیروهای پیش رو و ترقی خواه داخلی نتوانسته اند, آن طور که باید راه و شیوه ی مناسبی را در مقابله با این انبوه تضادهای ریشه ای بیابند

بعد از فروپاشی شوروی تاکنون، صورت مساله که همانا ماهیت ناعادلانه بودن «تولید و توزیع» در جوامع سرمایه‌داری بوده؛ نه تنها حل نگردیده، بلکه هم‌زمان با تشدید تضاد و فاصله‌ی طبقاتی، تشتت و ازهم‌گسیخته‌گی برای یافتن راه از بی‌راه نیز افزایش پیدا کرده است... که متاسفانه در این آشوبِ به‌پا گشته توسط اربابان سرمایه‌ی جهانی، هنوز که هنوز است نیروهای پیش‌رو و ترقی‌خواه داخلی نتوانسته‌اند، آن‌طور که باید راه و شیوه‌ی مناسبی را در مقابله با این انبوه ‌تضادهای ریشه‌ای بیابند تا جهت مبارزه‌ی کور حرکت جهانی را به سوی مسیر قانونمند آن که همانا حرکت به سمت عدالت و توسعه‌ی پایدار ملی و جهانی‌ست، رهنمون شوند.

اگر این عدم توانایی در شناختِ ماهیت تضادهای گونا‌گون، «خود» ماهیتی عینی داشته باشند، هیچ استدلال و سخنی باقی نمی‌ماند!! اما اگر پیدایی همه‌ی این تضادها، محصول گریزناپذیر رشد همان پروسه‌ی تکامل منطقی نگرش ماتریالیسم تاریخی، فهم و تبیین شود... جای تردید باقی نمی‌گذارد که نقش ذهنِ خودآگاه و توان جمع‌بندی رویدادها توسط پیش‌روها- به هردلیلی- دچار عقب‌ماندگی شده که گریزی نخواهد داشت تا خود را در انطباق با شرایط پیچ در پیچ موجود سازگار سازند و درکی نزدیک به حقیقت از شرایط به‌دست دهند؛ چرا که در غیر این صورت هرکس ساز خود را می‌زند و خود را راضی می‌یابد! و در ادامه؛ فقط تعجب خواهد کرد که چرا تغییری حاصل نمی‌آید و کار از آن‌چه نیز بوده، بدتر هم شده است!! و این‌جاست که هر کس کاسه کوزه‌ها را بر سر دیگری خراب می‌کند و زبان دشنام را به‌کار می‌برد و علت عدم گردش زمین به دور خورشید را به گردن غیر می‌اندازد درحالی که متوجه نشده است که هنوز زمین دارد به دور خورشید می‌گردد و این ما هستیم که دچار توهم ایستایی حرکت زمین شده‌ایم!!

بدون اضافه‌گویی بیش‌تر، برخی از تضادها و تنگناها و بگوییم چالش‌های موجود را برمی‌شماریم و چگونگی پاسخ به هر یک از آن‌ها را ملاک خودشناسی قرار می‌دهیم و عدم موافقت با بخشی از آن‌ها را بیگانه با خود و دیگران تلقی نمی‌کنیم و گزینه‌ی یا «این» و یا «هیچ» را برنمی‌گزینیم تا باشد که به‌طور نسبی به درک روشن و واحدی از اصل قضیه برسیم که در آن صورت انتظار برای تغییر و دگرگونی آگاهانه و با هدف، دور از دسترس و خیال نخواهد بود:

▪ چرا امپریالیسم آمریکا پیش‌قراول دموکراسی خواهان جهان شده است؟

▪ آیا ایجاد و پشتیبانی از گروه متحجر القاعده در افغانستان در راستای برقراری دموکراسی در افغانستان بوده است؟

▪ آیا جنگ با القاعده برای برقراری دموکراسی بوده است؟

▪ آیا مبارزه‌ی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران برای برقراری دموکراسی است؟

▪ آیا دوستی آمریکا با کشورهای مرتجع منطقه و جهان مانند عربستان و پاکستان و شیلی پینوشه و ده‌ها و صدها مورد دیگر... همگی از ذات و ماهیت دموکراسی خواهی آمریکا ناشی می‌شود؟

▪ آیا امپریالیسم آمریکا که بیش از صدها میلیارد دلار برای کشتار انسان‌ها هزینه کرده و می‌کند، آلترناتیو محسوب می‌شود و باید از امکانات او برای مبارزه با سرکوب و اختناق داخلی استفاده نمود؟

▪ آیا استفاده از بلندگوی آمریکا، همکاری غیرمستقیم با آمریکا نیست؟ آیا چنین کاری کمک به برقراری عدالت اجتماعی در داخل کشور می‌کند؟

▪ آیا برای برقراری عدالت اجتماعی باید از هر وسیله‌ای استفاده‌ کرد؟ آیا مشکل طبقه‌ی کارگر ایران را کمک آمریکا حل خواهد کرد؟

▪ آیا مشکل طبقه‌ی کارگر ایران و دیگر اقشار فرو دست، فقط مناسبات استثماری کارگری و کارفرمایی حاکم است و یا کُلاً مقوله‌ای به نام تولید – در این کشور- زیر سئوال است؟ در این کشور، زمین «به‌خودی خود» سالی سی چهل و گاهی هفتاد هشتاد درصد ایجاد ارزش می‌کند!! یعنی ملکی که اسمش سرمایه شده است اگر صد میلیون ارزش داشته باشد، سال دیگر صد و سی تا صد و هشتاد میلیون ارزش پیدا کرده است. در چنین اوضاعی خانه از پای‌بست ویران است و اگر چنین است، نوع نگرش برای مبارزه‌ی سندیکایی، طبقاتی و غیره چگونه باید توضیح داده شود؟

▪ چرا آمریکا – کنگره و دولت- به دالایی لاما مدال می‌دهد؟ آیا آن‌ها به‌تدریج دارند برای جمهوری خلق چین، بن‌لادن درست می‌کنند؟

▪ چرا رژیم ایران که مدعی آشکار مبارزه با امپریالیسم آمریکا است، تماشاگر فاصله‌ی فاحش طبقاتی در داخل کشور است؟ چرا به هر صدای حق‌طلبی آن‌گونه برخورد می‌کند که آمریکا مدافع آن صدا شود؟!!

▪ چرا کارگران، معلمان، روشنفکران و دانشجویان را سرکوب می‌کند و هر ناراضی و منقدی را در دام آمریکا می‌اندازد؟

▪ کدام دست‌هایی هستند که کشور را به سوی جنگ هل می‌دهند و آمریکا را برای رسیدن به مقاصدش کمک می‌کنند؟

▪ آن عواملی که بستر لازم را برای کمپانی‌های آمریکایی فراهم می‌سازند تا آمریکا از فروش تسلیحات و ابزارهای کشتار انسان برخوردار گردد، چه کسانی هستند؟ نفع چنین کارهایی به جیب چه کسانی می‌رود؟ کشور ایران و دیگر کشورهای منطقه را در حال بی‌ثباتی قرار دادن به کدامین اهداف مردمی کمک می‌کند؟

▪ سیاست نه جنگ و نه صلح، چه مقاصدی را در دستور کار دارد؟

▪ آنارشیسم حاکم بر روابط اداره‌ی داخلی کشور، مهم‌ترین معضل و تضاد کنونی است و یا امپریالیسم آمریکا؟ نزدیک را عجولانه دیدن و از دور غافل شدن، اشتباه نیست؟

▪ ستیز دگم‌وار با حاکمیت در هر شکل و قامتی که دارد و یا پیدا می‌کند... به عنوان تنها گزینه صحیح است؟

▪ آیا در جهان کنونی همه‌ی کمونیست‌ها یک شکل و قیافه دارند؟ آیا همه‌ی حاکمیت از یک قماش هستند؟

▪ آیا نمی‌تواند هر حرکتی مواج، قابل انحنا و هدفمند باشد؟ آیا این توانایی نیست که از هر کس به اندازه‌ی توانش توقع داشت؟

▪ آیا باید در انتخابات شرکت کرد و یا آن را بایکوت نمود؟

▪ آیا در برآورد توان حضور خود اغراق ضروریست؟

▪ آیا سمت اصلی مبارزه را نباید به سوی علت‌العلل همه‌ی مفاسد جهانی سوق داد؟ آیا اگر جهان، جهانی‌تر شده است... مبارزه‌ی هدفمند جهانی، با مبارزه برای اهداف حق‌طلبانه داخلی هم‌سو نمی‌شود؟

▪ آیا درد دل با صدای آمریکا، مبارزه‌ی جهانی نام دارد و یا مبارزه برای حق‌طلبی داخلی؟

▪ آیا شما هم دوستدار دموکراسی آمریکایی هستید؟

▪ آیا مبارزه با جنگ‌طلبی آمریکا و عناصر داخلی داخل نشسته و خارج نشسته نباید در الویت مبارزه طبقاتی قرار گیرد؟

▪ آیا مبارزه‌ی یک‌پارچه‌ی جهانی با آمریکا، به امر نجات بشریت کمک نخواهد کرد؟

▪ آیا می‌توان فریب دموکراسی آمریکایی را نخورد؟

▪ آیا امکان دارد تا تمام نیروهای دلسوز داخلی را برعلیه زیاده‌خواهی‌های آمریکای امپریالیسم بسیج نمود؟ آیا آزادی زندانیان سیاسی، روزنامه‌نگاران، معلمان و کارگران در راستای مبارزه با آمریکا نیست؟

▪ آیا شناخت حقوق برابر برای تمامی مردم و اجرای جنبه‌های مترقی قانون اساسی، رشد نسبی کشور را به ارمغان نمی‌آورد؟

▪ آیا برای ابراز هر عقیده و نظری باید هم از حاکمیت وحشت داشت و هم از آنان که حاکمیت را دشمن شماره‌ی یک می‌دانند؟ آیا در این شرایط باید حرف را زد و یا خود را در غار کهف پنهان نمود!؟

اگر بشود به این سئوال‌ها و دیگر سئوال‌ها، صمیمانه پاسخ داد، و مهم‌تر این که به جمع‌بندی مناسبی دست یافت، تردید نباید کرد که مسیر مبارزه با ظلم و فساد شفاف‌تر خواهد شد و بدبینی‌های عمیق شده‌ی تاریخی که هرگز برای هیچ کس مفید نبوده و نخواهد بود، از بین خواهد رفت و آنگاه است که می‌توان از هویت خود سخن گفت.

هادی پاکزاد



همچنین مشاهده کنید