یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
آفت حذف نقد
واقعیت این است که در همه جوامع بشری نگاه به پدیده رهبری و فرماندهی بدون نظارت و نگرش بشری که از سوی تودهها صورت میگیرد، محصول تعلیمات سیستم حکومتی سلطنتی است از اینرو در صورت تداوم، ترسیم و ترویج آن از سوی مردم، سرآغاز آفت نهضت و جنبش به شمار میرود. شکلگیری جنبش اصلاحطلبی در فضای سیاسی سال ۷۶ و نقش سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور منتخب، بهعنوان معمار این جریان نشان داد که جنبش اصلاحطلبی نیمه دوم دهه ۷۰ هم مانند اسلاف خود و سایر جنبشهای سیاسی اخیر از این خصلتهای تاریخی برخوردار است. خصلتهایی که حک، اصلاح، بازیافت و آسیبشناسی آنها وظیفه دیگر معماران و رهبران است. هیچکس نمیتواند در نقش خاتمی به عنوان معمار، الگو و سخنگوی جنبش اصلاحطلبی در سالهای نیمه دوم دهه ۷۰ تشکیک کند اما همانطور که ذکر شد، رهبری جنبش اصلاحات خود یکی از بزرگترین آسیبها و آفتهای این جریان به شمار میرود. اکنون و پس از کنارهگیری اصلاحطلبان از قدرت، ارزیابی و بازاندیشی چگونگی حرکت رهبران و نحوه تعامل آنان با پیروان و همفکرانشان در بدنه جامعه ضروری است.
ولیکن این بار بایستی فضایی مهیا شود تا ناظران بیطرف و کارشناسان آگاه و دلسوز این وظیفه را بر عهده بگیرند. خاتمی به عنوان یک روحانی روشنفکر عملا راهبری گفتمان اصلاحطلبی را در عرصه نظری و عرصه عملی بر دوش گرفت و حتی کوشید تا آسیب رهبری کاریزماتیک باور سنتی حاکم درباره رهبری- پیروی را هم اصلاح کند. او خود صراحتا خواستار نقد بیپیرایه خویش شد و ابراز کرد که بایستی خطاهایش از سوی منتقدان همفکر و دلسوز بیان شود. اما واقعیت این است که هم جنبش اصلاحطلبی بهعنوان یک نهضت فکری و سیاسی جدید و تودهای فراگیر و هم جریان اصلاحطلبی به عنوان یک جناح سیاسی در معادلات قدرت از آفت و آسیب روابط حاکم بر مناسبات رهبری و پیروی و بالعکس و نظام اجتماعی یادگار مانده از سیستم ارباب و رعیتی در باور عمومی رنج میبرند. اصلاحطلبان در سالهای نخست بسط و تشریح مفاهیم مطرح شده در گفتمان خاتمی را در دستور کار گذاشتند و حتی امروز هم آن را در محورهای گوناگون گسترش دادهاند. چندی بعد هم شاهد نقد رفتار سیاسی خاتمی و دولتمردان اصلاحطلب کابینهاش از سوی همفکران بودیم.
نقدی که در آن شرایط ضرورت داشت ولی منازعات سیاسی موجود در فضای سیاسی کشور و رقابت بزرگ یا جدال گفتمان دموکراسیخواهی در برابر گفتمان مخالفان آنان را از این کار پرهیز داد. پرهیز تاکتیکی از این اقدام استراتژیک باعث شد تا اندک اندک علاوه بر رهبران جنبش اصلاحطلبی حتی دولتمردان کابینه اصلاحات هم در طول سالهای اخیر نقد درونگروهی را به امکان تضعیف تشکیلات و یا یأس هواداران از یک سو و نیز زمینهسازی جهت سوءاستفاده رقبای سیاسی و مخالفان محافظهکار برنتابند. اصلاحطلبان با سرعت به دو شاخه اصلاحطلبی دولتی و اصلاحطلبی مدنی تبدیل شد و حاضرین در کانونهای قدرت دولتی که خود را در پناه رئیسجمهور لیدر جنبش دانسته و جریانساز تلقی میکردند، عملا وظیفه منتقد و مجری را بهصورت همزمان برعهده گرفته و با استفاده از رسانههای فراگیر و حتی هشدار نسبت به همسویی با جریانات مقابل منتقدان دلسوز و مشفق غیرخودی را حذف کردند. اکنون هم جنبش اصلاحات از شیخوخیت و اطلاعات بیقید و شرط از چند چهره ملی که رهبری شاخص جریان به شمار میروند، رنج میبرد و حتی میتوان این پدیده را یکی از بزرگترین علل ناکامی سیاسی آنها در رقابتهای انتخاباتی- در کنار سایر عوامل- و یأس و دلسردی شهروندان در پیشبرد آرمانهای اصلاحات دانست. تجمیع دو نقش مجدی و منتقد و عامل و ناظر در وجود کسانی که خود از یک سو فعالان جنبش اصلاحطلبی در احزاب و تشکلهای سیاسی به شمار میروند و رفتارهای سیاسی از خود بروز میدهند و از سوی دیگر نقش نظریهپرداز و منتقدان جریان، قلم به دست میگیرند و به ارزیابی جنبش میپردازند. این خطا سرآغاز شکاف بزرگی بود که رهبران جنبش آن را درک نکردند و با نگاه به مجموعه محدود اطراف خویش عملا منتقدان غیرخودی را ندیده گرفتند. از سوی دیگر هم نیروهای بیرونی بدون نگاه به شرایط بهصورت رادیکال به طرح عمومی مباحث پرداخته تا آنجا که شاهد بودیم زمزمههای «عبور از خاتمی» به گوش میرسید. چنین دیدگاههای بدون شک واکنش تدافعی رهبران و فعالان سیاسی اردوگاه اصلاحطلبی را به دنبال داشت.
بدینترتیب بود که دو قطب اصلی جنبش اصلاحات یعنی منتقدان همسو و رهبران و کنشگران سیاسی همدیگر را دفع کرده و راه بیفرجام نقد حذفی یا خذف نقدها را در پیش گرفتند. اصلاحات اکنون هم نیازمند کنشگران و فعالانی است که از نگاه یک بعدی به رهبری جنبش پرهیز کرده و با توجه به خواستههای عموم شهروندان از شکاف در تشکلهای سیاسی درباره تصمیمات سرنوشتساز جلوگیری کنند. آنها میتوانند با ایجاد توازن در فرآیند گفتمان دو طرف ( رهبران _ هواداران و منتقدان همسو) زمینه انسجام و حفظ جایگاه سیاسی خود را مهیا کرده و همچمنین یأسآفرینی ناشی از کارشکنیها را مهار کنند. این مطلوب زمانی حاصل میشود که رهبران نیز به نقدهای جدی توجه کرده و از نقدهای غیرخودی نهراسند و آنها را ابزاری برای گامهای بلندتر و رضایتمندی عمومی بدل سازند.
مسعود باستانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست