چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نیایشگاه روز نامه
در سال۱۹۸۰ لویی آلتوسر فیلسوف نومارکسیست و استاد میشل فوکو و ژاک دریدا همسرش را خفه میکند. برای رسانههای فرانسوی و جهان غرب و به فاصله چند دهه برای مطبوعات ایرانی موضوع خبری خونداری است. اما مگر میشود درباره آلتوسر نوشت و از مبادی اندیشهاش و تاثیرش بر دیگران حرفی ننوشت.
رسانههای کاغذی در غرب پرصفحه هستند. برای یک روزنامه امریکایی یا اروپایی تا ۵۰، ۱۰۰ صفحهای بودن عادی است و مخاطبان رسانهها هم متنوعاند. لازم نیست خریدار یا مشترک یک روزنامه یا هفتهنامه ۱۰۰ یا ۱۵۰ساله غربی بهخصوص امریکایی مخاطب تکتک صفحات آن باشد. مثلاً راقم این خطوط موضوعات و تحلیلهای مربوط به خاورمیانه را در روزنامه لسآنجلستایمز که برای آن در تهران کار میکند، میخواند و به بقیه مطالب کاری ندارد مگر به ضرورت خاصی. موضوعاتی شبیه زنکشی به دست فیلسوف به این دلیل برای مخاطبان غربی اهمیت دارد که اقلیت ناچیز اما تاثیرگذار و فرهنگساز مخاطبِ صفحات اندیشه در طیف وسیع آن هستند و کتابهای این اندیشمندان و فیلسوفان را میخوانند. از این رو مطبوعات غربی در معرفی پیشگامان اندیشه و فیلسوفان گمنام که اکنون ناشناختهاند اما به تشخیص روزنامهنگاران زیرک، روزگاری کارشان بالا خواهد گرفت، با هم رقابت دارند و از هم پیشدستی میکنند.
در تشخیص نویسندگان رمان و داستان عاقبت به خیر و دریافتکننده جایزه و شهرت هم روزنامهنگاران کتابخوان توانایی هستند. راقم این خطوط به اهمیت ادبی اورهان پاموک نویسنده برنده جایزه نوبل ادبی اهل ترکیه با کمک همکار پیشکسوت روزنامهنگار آلمانی رودلف کمللی سالها قبل به پرآوازه شدن او پی برد. آقای کمللی خبرنگار سالخورده روزنامه آلمانی زوددویچه سایتونگ با خواندن ترجمه آثار پاموک به آلمانی و شنیدن مصاحبههای تلویزیونی او به کشف زودهنگام این نویسنده نائل شده و این کشف را به دیگران منتقل کرده بود. پاموک سالها پیش از دریافت جایزه ادبی نوبل، مقالههای متعدد در نشریات آلمانی منتشر کرده بود و خود را به عنوان متفکر و نه ضرورتاً داستاننویس به مخاطبان غربی شناساند.
جوان نوخطی بودم که عنوان مقالهای در هفتهنامه تایم در پیشانی صفحه ویژه اندیشه مرا جلب کرد تا نتوانم از خواندن متنی دشوار پرهیز کنم. عنوان مقاله پس از حدود ۳۵ سال این بود: ابرمرد مرده، مارکس مرده و من هم حالم خوب نیست.
اهل فن و بخیه میدانند که جمله عنوان مقاله، سخن تحریفشدهای از نیچه، فیلسوف آلمانی است با افزودهای از جنس زمان حال. آن مقاله به مخاطبان خود در جهان انگلیسیزبان فهماند که فیلسوفهایی مثل میشل فوکو و ژاک دریدا وجود دارند و دستکم حرفهای آنها را باید شنید. مسوولان بخش اندیشه مطبوعات و هفتهنامهها و رسانههای صوتی و تصویری و این اواخر اینترنتی الزاماً اندیشمند درجه یک نیستند، اما اگر بتوانیم مانند ورزشینویسان یا علمینویسان روزنامهنگار، برای آنها هم لغت اندیشهنویس بسازیم، میتوانیم ادعا کنیم در شناساندن فیلسوفان و اندیشهورزان درجه یک، مطبوعات جهان غرب پیشقراول بودهاند. برای فیلسوف غربی یا اندیشمند هر کجای دیگر جهان نصف کار، اندیشیدن بکر است و نصف دیگر هم شناساندن این اندیشه است که این مهم برعهده مطبوعات است. در مواردی شهرت مطبوعاتی در غرب اساس شهرت فیلسوف را تشکیل میدهد.
برتراند راسل در ایران هم معروف است اما نه به خاطر کتابی که شالوده اندیشهاش را تشکیل میدهد و بخش اصلی آن را در دوران مبارزات ضد جنگ جهانی اول در زندان اندیشیده بود- اصول ریاضیات- بلکه به خاطر یک دوجین مقالهای که در مطبوعات نوشت و کمی بعد به صورت کتابهای مختلف درآمدند و به فارسی هم ترجمه شدند. برای راسلشناسان کتابهای مردمپسند او نظیر زناشویی و خوشبختی، چرا مسیحی نیستم یا حتی تاریخ فلسفه معیار اندیشه او نیست، اما این آوازه به دستآمده از طریق مطبوعات غرب به او کمک میکند امرار معاش کند و فرصت تدریس در امریکا و حتی چین کمونیست را بیابد و به اندیشیدن و تبیین اندیشههای جوانی خود ادامه دهد.
فیلسوفانی هستند که ساده کردن اندیشه خود را بلد نیستند و تا پایان عمر مغلقگو باقی میمانند. به همین خاطر نقش روزنامهنگاران کتابخوان و اهل اندیشه و نه ضرورتاً اندیشمند و نیز مترجمان این مغلقگویان حیاتی است. آنهایی که هگل را به آلمانی خواندهاند، میگویند خدا پدر مترجمان انگلیسی این متون را بیامرزد که دستکم برای ترجمه جملهها باید بر سر فهمی از جمله با خود به تفاهم برسند. روزنامهنگار اندیشهنویس در مطبوعات حلقه واسط این نوع فیلسوفان است. اگر اندیشهنویسان مطبوعاتی در فضای اینترنتی و رسانهای کاغذی نبودند، معلوم نبود پدیدارشناسان آلمانی در جهان غیرآلمانی شناختهشده باشند یا نه زیرا فیلسوفان همعصر این متفکران هم وجود آنها را نادیده گرفتهاند. برای اثبات این ادعا به تاریخ فلسفه غرب راسل مراجعه کنید و ببینید که چه موضوعی به آنها اختصاص یافته است. این روزها مطبوعات غربی به اندیشه از منظر بررسیهای میدانی روی آوردهاند چون روزگار از نبود فیلسوف پرطرفدار و در جهان پرآوازه رنج میبرد. برای مثال روزنامه لسآنجلستایمز در شماره ۲۰ نوامبر ۲۰۱۰ به قلم یک روحانی نوشت دانشجویان سال اولی و دومی امریکایی به معنویت فردی و دوری از ادیان سازمانیافته و باستانی گرایش دارند. این مقاله بر اساس پژوهش میدانی متکی بر پرسشنامه توزیع شده در میان ۱۱۲۰۰ دانشجو استوار است. مقالهنویس برای نشان دادن گرایش فکری جوانان امریکایی به مصاحبه با دانشجویان و علل گرایش آنها (مثلاً به یوگا و دعاهای شخصی شده) میپردازد و با چند دینپژوه و جامعهشناس و روانشناس هم مصاحبه میکند تا به صورت متوازنی به مخاطبان بفهماند که در ذهن و زبان جوانان امریکایی اکنون در ۲۰ نوامبر چه میگذرد.
هگل فیلسوف آلمانیزبان که آن همه پیچیدهگو بود، یک عبارت معروف دارد که مایه فخر روزنامهنگاران جهان است و این روزها هر چند حال مزاج اقتصادی روزنامههای غرب خوب نیست، یادآوری آن بسیار امیدبخش است؛ روزنامه خواندن نیایش انسان متمدن است. من اضافه میکنم صفحات اندیشه نیایشگاه روز-نامه است.
رامین مستقیم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست