سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
درباره فیلم های پوران درخشنده
از همان موقعی که هنر به عنوان رسانهای برای ارتباط با مخاطب شناخته شد، دو نوع دیدگاه نسبت به آن وجود داشت. برخی به اصطلاح «هنر برای هنر» اعتقاد داشتند. هنر را فراتر از ایدئولوژیها و تعهدات سیاسی و اجتماعی میدانستند. گروهی هم باور داشتند که از آنجا که هر قالب هنری میتواند رسانهای برای ارتباط با جمعیت بیشتری از مردم باشد، میتوان از آن برای آگاه کردن مردم نسبت به برخی مسائل استفاده کرد. سینما هم مانند هنرهای دیگر در این مناقشه شرکت داشت و چون نسبت به هنرهای دیگر مخاطب بیشتری هم داشت، بهخصوص مخاطب عام،تعداد افرادی که فکر میکردند باید از سینما برای انتقال پیامها و ایدئولوژیهایشان استفاده کنند، بیشتر هم شد.
چیزی که در این بین اهمیت دارد این است که حتی این گروه هم معتقد به هنر سینما هستند و میخواهند ذهنیاتشان را از طریق فیلتر سینما انتقال دهند. هرچه تسلط این فیلمسازان به مدیوم سینما بیشتر باشد، پیامشان را راحتتر انتقال میدهند و فیلمهایشان پرطرفدارتر میشود. نمونهاش در سالهای اخیر مایکل مور است که تمام انتقاداتش به دولت جمهوریخواه را در قالب فیلمهای پرطرفدار و تحسینشدهای چون «بولینگ برای کلمباین» و «فارنهایت ۹۱۱» عنوان کرده است. در سالهای دورتر هم کوستا گاوراس اندیشههای چپگرایانهاش را در فیلمهای «زد»و «حکومت نظامی» به تصویر کشید. فیلمهایی که هنوز هم جایگاهشان را در بین سینمادوستان،حتی آنهایی که مخالف اندیشههای چپگرایانه هستند، حفظ کرده است.
در ایران اما فیلمسازان بیشتر تعهدهای اجتماعی و اخلاقی خودشان را در فیلمهایشان مطرح میکنند و متاسفانه اغلب این کار را به شیوه گلدرشت و بدون توجه به قواعد مدیومی که در آن کار میکنند، انجام میدهند.
البته فیلمسازانی هم هستند مانند رخشان بنیاعتماد که تجربههای موفقی در این زمینه داشتهاند. «زیر پوست شهر» و «خونبازی» فیلمهایی بودند که نگرانیها و دغدغههای بنیاعتماد را در زمینههای اجتماعی بازتاب میدادند و با این حال فیلمهای موفق و قابل احترامی بودند. یکی دیگر از فیلمسازان متعهد ما که فیلمهایش بازتاب تعهداتی هستند که نسبت به اجتماع و آدمهای خاص دارد، پوران درخشنده است. این مقدمه طولانی هم برای بررسی کارنامه درخشنده و بهخصوص فیلم آخرش، «خوابهای دنبالهدار» است که هماکنون روی پرده سینماهاست. درخشنده فارغالتحصیل رشته سینما با گرایش کارگردانی از مدرسه عالی تلویزیون و سینماست.
پوران درخشنده عضو انجمنهای فیلمسازان زن آمریکا(WIF)، کارگردانان مستقل آمریکا(IFP)و مرکز بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان یونسکو(CIFEJ)نیز هست. وی داوری جشنوارههای زیادی را برعهده داشته است. فیلمهای مستند زیادی هم ساخته از جمله: «چرخها میچرخند»(۵۹-۵۸) درباره تعطیلی کارخانهها و رکود اقتصادی و «شوکران» که ۱۷ قسمت بود و از سال ۶۹ تا ۷۱ به طول انجامید و درباره اعتیاد در زنان و مردان و کودکان بود. فیلمهای بلند داستانی هم که ساخت نشان از دغدغههای اجتماعیاش داشتند که در مستندهایش هم به آنها اشاره کرده بود اما یک محوریت دیگر هم به آنها اضافه شده بود: کودکان. بچههای معلول و با ویژگیهای خاص یا گرفتار شرایط خانوادگی خاص، شخصیتهای اصلی کارهای درخشنده بودند.
اولین فیلم درخشنده، «رابطه» محصول سال ۱۳۶۵ است. داستان نوجوانی ناشنوا و لال که قادر به ایجاد رابطه با اطرافیان خود نیست. پدر و خواهرش به او بیتوجهند و دل سوزاندن مادر به حال او بیفایده است. ناصر تحت فشار اطرافیان و خانواده از همه کس و همه چیز دلزده است، اما پس از آن که معلمش او را در عدم برقراری رابطه با اطرافیان مقصر میداند به خود میآید. سرانجام پس از آن که تا حدودی قدرت تکلم مییابد با دسته گلی به دیدار معلم میرود. و همه چیز از همین «رابطه» شروع شد. دغدغهای که در ذهن درخشنده ماند و پایه فیلم بعدیاش «پرنده کوچک خوشبختی» را ریخت و البته تا همین امروز، تا «خوابهای دنبالهدار» ادامه پیدا کرد.
«پرنده کوچک خوشبختی» (۱۳۶۶) همان فیلمی است که در اواخر دهه ۶۰، فیلم مورد علاقه تلویزیون بود و هرچند وقت یکبار برایمان پخشاش میکرد. باز هم درباره دختری به نام ملیحه که در اثر ضربهای قدرت تکلمش را از دست داده و همین باعث به وجود آمدن مشکلات زیادی برای وی شده است. و باز هم معلمی که به کمک ملیحه میآید. فیلم در زمانه خودش، جذاب بود و هرچند خیلی پرسوز و گداز(و گاهی آزاردهنده) اما داستانش را خوب روایت میکرد و شخصیتپردازی درستی هم داشت.
بعد از این فیلم درخشنده با «عبور از غبار»(۱۳۶۸) و «زمان از دست رفته»(۱۳۶۸) کمی از مسیرش منحرف میشود. فیلم اول درباره دکتری است که همسرش بیماری کلیه دارد و دومی درباره پزشکی که بعد از ۱۰سال زندگی مشترک بچهدار نشدهاند و حالا میخواهد از پرورشگاه دختری را به فرزندی قبول کند. البته هردو این فیلمها به مشکلات اجتماعی میپردازند ولی خبری از اعتیاد و بیماریهای ذهنی و جسمی کودکان در آنها نیست. و هیچکدام هم به موفقیت «پرنده کوچک خوشبختی» دست پیدا نمیکنند.
۹ سال بعد درخشنده ضعیفترین فیلم کارنامهاش، «عشق بدون مرز» را میسازد. فیلمی که البته به دلیل فیلمبرداری در ایران و آمریکا برای تماشاگران در ابتدا جذاب بود اما درنهایت «عشق بدون مرز» یک شکست واقعی بود. فیلم درواقع پاسخی به ماجراهای بتی محمودی و فیلم ضدایرانی «بدون دخترم هرگز» بود. درخشنده همان فیلم بتی محمودی را ساخته بود با این تفاوت که این بار مادر را هدف حمله قرار داده بود.
بعد از پنج سال وقفه درخشنده دوباره سراغ موضوعات موردعلاقهاش رفت. «شمعی در باد» از بهترین کارهای درخشنده بود و بهرام رادان برای بازی در نقش اول آن سیمرغ بلورین از جشنواره فجر گرفت. اعتیاد سنتی جایش را به قرصهای روانگردان داده بود. و بچههای کوچک حالا جوانانی شده بودند آسیب دیده از جدایی پدر و مادرشان و درگیر روابط عاطفی و پارتیهای شبانه. اینبار همه چیز مدرنتر شده بود. البته این مدرنتر شدن نه در نگاه و دید فیلمساز که فقط در فضا و چهره بازیگران به چشممیخورد ولی همین هم پیشرفت مبارکی بود. حالا باید منتظر میماندیم شاید نگاه فیلمساز به مقولههای اجتماعی اطرافش پیچیدهتر شود. و درنتیجه شخصیتهای فیلمهایش دوستداشتنیتر شوند.
«رویای خیس» سال ۱۳۸۴ ساخته شد. داستان پسر نوجوانی که فرزند طلاق است و با دختر نوجوانی آشنا میشود که باعث میشود زندگیاش تغییر کند. فیلم هیچ نکته خاصی نداشت بهجز سادهانگاری در ساخت و شخصیتهایی که باز خیلی سطحی به زندگی و روابطشان نگاه شده بود.
«بچههای ابدی» (۱۳۸۵) بازگشت درخشنده به ژانر موردعلاقهاش است. برادری که درگیر برادر معلولش هست و به همین دلیل ازدواجش به خطر میافتد. فیلم به شدت سطحینگر است و علاقهمندان به سینمای درخشنده را کاملا ناامید میکند.
و بالاخره فیلم آخر درخشنده، «خوابهای دنبالهدار» که سال ۸۸ ساخته شد و هماکنون در سئانسهای محدودی اکران شده، ادامه منطقی «بچههای ابدی» و نسخهای از «پرنده کوچک خوشبختی» به حساب میآید با این تفاوت که بعد از گذشت ۲۰ سال ساختار فیلم بهتر که نشده، هیچ نقاط ضعف اساسیهم دارد. حتی داستانش را هم دیگر نمیتواند بدون سکته و درست روایت کند. «خوابهای دنبالهدار» فیلم آزاردهندهای از کار درآمده. هدف درخشنده در این فیلم باز هم توجه به بچههای معلول و مشکلات آنها بوده و آنقدر خودش را درگیر این موضوع کرده که به تماشاگر ثابت کند این مسئله چقدر میتواند مهم و خطرناک باشد،از سینما و قواعد داستانگویی و منطق حسابی دور افتاده است. فیلم بدترین نماهای ممکن را دارد. نماهای بیدلیل از بالا از سه نفر که دور میز نشستهاند،یا نمای از بالا از دختری که صورتش را میشوید. اگر درخشنده فکر کرده که نمای بالا حس تعلیق به فیلمش میدهد کاملا دچار سوءتفاهم شده است.
درخشنده برای تاثیرگذاری بیشتر و متاثرکردن تماشاگرش آنقدر زشتی به فیلمش تزریق کرده که تماشاگر را از فیلم زده میکند: از مانتوی بد رنگ خانم معلم بگیرید تا اتاق الناز و اصلا خود آن مجتمع ساختمانی. ایده دیدن سرنوشت دیگران در خواب یک بچه میتوانست ایده سینمایی جذابی باشد اما درخشنده دربند تعهدش به الناز از ایده جذابش درست استفاده نکرده. اصلا این ایده بهانهای بوده که به الناز برسد. اینها تازه حرفهای کلیتر است. بگذریم از اینکه خانم معلم از طبقه چندم یک ساختمان سقوط میکند و نه تنها زنده میماند که فقط پایش کمی لنگ میزند و پیشانیاش خونی میشود. یا اینکه مادر ریحانه که در یک نمای فیلم دیده میشود چه کاراکتر بیمعنی است و چرا دایی آنقدر خونسرد با همه این قضایا برخورد میکند. اصلا در آن نمای آخر چطور پلیس با دو تا دختربچه دوره افتاده تا دنبال معلم گمشده بگردد. علیرضا خمسه بدترین نقشآفرینی دوران بازیگریاش را دارد و خب، نمیشود بر او خردهای هم گرفت، بس که پلیسی که نقشاش را بازی میکند غیرعادی و غیرواقعی است.
سکانسهای مربوط به ماجرای الناز که قرار است مهمترین سکانسهای فیلم و برای گرهگشایی باشند، بیش و پیش از هر چیزی اذیت کننده هستند. اینکه پدربزرگ الناز هنوز متوجه حالتهای غیرعادی او نشده و تازه اصرار دارد در مدرسه معمولی درس بخواند، نشان میدهد که خود پدربزرگ هم به درمان جدی نیاز دارد. پایان فیلم هم اوج سطحینگری است. اینکه معلم، پشیمان از اینکه الناز را از مدرسه بیرون کردهاند، برایش کلاس درس دایر میکند. فیلمساز آنقدر که به دنبال دلسوزی برای این کاراکترهاست به راهحلها فکر نمیکند. فیلم همچنان در ساختار و نتیجه و موضع اخلاقی دهه شصتی و حتی عقبتر است.
درنهایت اینکه «خوابهای دنبالهدار» تبدیل به چنان فیلم ضعیف و آزاردهندهای شده که نه تنها رسالتش را در قبال سینما انجام نمیدهد که حتی نمیتواند جزو فیلمهایی باشد که تعهد فیلمساز را به شخصیتهایی چون الناز نشان میدهد. کاش اولویت فیلمساز سینما باشد و داستانی که میخواهد تعریف کند و بعد تعهداتش. وگرنه نه سینما را داریم و نه تاثیر روی مخاطب.
صوفیا نصرالهی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست