پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
اخترشناسی در فرهنگ ایران باستان
آنچه در پی میآید صفحاتی از جلد اول کتاب هزارههای گمشده، نوشتهی دکتر پرویز رجبی است؛ که با اجازهی ایشان در زبان فارسی منتشر میگردد. لازم به ذکر است که مطلب زیر شامل صفحات ۴۳۹ تا ۴۵۰ چاپ اول این کتاب است. از جناب دکتر پرویز رجبی به خاطر مساعدت و لطف بی پایانشان تشکر کرده و برای این استاد گرانقدر آرزوی سلامتی و بهروزی داریم.
ستارگان در فرهنگ ایران باستان از اهمیت تعیین کنندهای برخوردارند. بدون شک نقش طبیعت فلات ایران و چشمانداز باز و گستردهی آسمان را نباید نادیده گرفت. طبیعی است که در سرزمینهای همیشه ابری و بارانی، نمیتوان به اندازهی ایران به ستارگان نگاه کرد و به آنها خیره ماند و متحیر شد. ایرانیان از نخستین قومهاییاند که با ستارگان نگارگری کردند و صورت فلکی ساختند و از گردش و چرخش ستارگان در شگفت شدند. با تیریشت میتوان به برداشت ایرانیان باستان از ستارگان و غوغای درخشانِ شبانهی آنها نزدیک شد و به یکی از علل علاقهی ایرانیان باستان به نجوم پیبرد. زرتشت در گاتها [۱] شگفت زده از اهورمزدا میپرسد:
[اگر تو نه، پس] کیست که به خورشید و ستارگان راه [گردش و چرخش] بخشیده است؟ به نیروی چه کسی ماه بالا میآید و دوباره میکاهد؟ چه کسی زمین را نگه داشته و مانع فرو افتادن سپهر شده است؟ کیست که آب و گیاه را آفریده است و به باد و ابر تندی و تیزی داده است؟ آفریدگار منش نیک کیست؟ [اگر تو استاد روشنایی و تاریکی و خواب و بیداری را آفریده است؟ چه کسی بامداد و نیمروز و شب را به وجود آورده است تا فرزانگان را عهد و پیمان در یاد بماند؟
در تیر یشت، شهرآسمان، شهری است با راهها و اسبریسهای باشکوهی که نه در روی زمین یافت میشوند و نه در خیال افسانه پردازان.
هنگامی که سیارات در ادب پهلوی اَباختران خوانده میشوند، پیداست که این اصطلاح در دانشی کهن و نجومی کاربرد داشته و فقط مخلوق ذهن نویسندهی بُندهش [۲] نیست: سیاره را از این روی اَباختر میگویند که اختر نیست. ستیز اباختران با اختران (ثوابت) و افسانههای در پیوند با اینان در ادبیات ایران باستان حامل نخستین برخوردها و برداشتهای ایرانیان باستان با دنیای ستارگان است. هرمزد برای آفریدن روشنایی، پیش از ماه و خورشید، نخست ستارگان اختری و نااختری (اباختران) را آفرید. [۳]از اباختر در اوستا،به صورت اپاختَرَه و اپاخِذرَه به معنی ((پشت سر)) مفهوم ((شمال)) برداشت میشود. ایرانیان شرقی، جهت را با جنوب میسنجیدند و از این روی جنوب را ((فَرَتَرَه)) [۴] (=آنچه در جلو است) میخواندند و به ((شمال)) اباختر [۵]، یعنی ((آنچه در پشت سر است)) میگفتند [۶]. یوستی [۷] با ترجمهی اباختر به ((بی ستاره)) [۸] به معنی ((شمال)) میرسد. همین واژه در پهلوی به صورت اپاختر و اباختر به معنی شمال و ستارهی سیّار [۹] آمده و در فارسی از آن به صورت ((باختر)) هم به معنی شرق و هم غرب استفاده شده است. [۱۰] این جابجایی از این روی پیش آمده است که هندیان جهت را با شرق میسنجیدند. [۱۱]
بارتلمه [۱۲] برخلاف یوستی [۱۳] تجزیهی اپاختر پهلوی را به ((اَپَه)) و ((اختر)) نادرست میخواند و آن را ترکیب ((اَپ)) و ((اختر)) به معنی شمال و ((اوپه)) و ((اختر)) به معنی سیاره [۱۴] میداند. [۱۵] با تأکیدی که در اوستای متأخر [۱۶] بر ((بدی)) شمال میشود، باید که ریشههای این باور را در زمانهایی دورتر از زمان ادبیات پهلوی جست. در اردیبهشت یشت [۱۷] خواسته میشود که دروغ در اپاختر گم شود تا راستی را نابود نسازد. [۱۸] دروغ در وندیداد [۱۹] به پیکر پلیدترین حشرات و اهریمن مرگ آفرین که سالار دیوان است از اباختر میآید. [۲۰] در گزیدههای زادسپرم [۲۱] اباختر، سپاهبد اهریمن برای ایجاد خطر است.
در ادب پهلوی ستارگان به دو دستهی هرمزدی و اهریمنی تقسیم میشوند. اختران یا ثوابت به خاطر سکون و آرامششان هرمزدیاند و اباختران یا سیارات، به سبب هرزگی و ناآرامیشان در فضا، اهریمنی. [۲۲] ماه و خورشید و ستارگان تا پدیدار شدن اهریمن ثابت و بی حرکت بودند و روزگار به پاکی میگذشت و همه جا نیمروز بود، امّا با آمدن اهریمن [برخی] به حرکت درآمدند و تا فرجام ازحرکت باز نایستند. [۲۳] ایرانیان نیز مانند یونانیان به وجود هفت اباختر قائل بودند: هرمزد (مشتری)، کیوان (زحل)، بهرام (مریخ)،ناهید (زهره)، تیر (عُطارِد)، ماه سیاه یا ماه اباختری وخورشید سیاه یا مهر اباختری.
برخلاف گوهر اهریمنیشان نامهایی ایزدی دارند. برخی [۲۴] برگزیدن این نامها را حاصل نفوذ فرهنگ و نجوم بابلیها، که سیارات را خدا میانگاشتند، میدانند، اما با توجه به کهن بودن باور ایرانیان به نقش ستارگان، این برداشت و اصولاً تأثیرپذیری ایرانیان از بابلیان نیاز به دلیل قانع کنندهای دارد. از سوی دیگر باور به نقش ستارگان، در هر جای دیگر جهان، بدون تأثیرپذیری از جایی دیگر امری عادی است.
در اساطیر ایران هر یک از هفت اباختر، سپاهبد ستیز و نبرد با یکی از اختران است. هرمزد اباختری با هفتورنگ که سپاهبد شمال است؛ کیوان که سپاهبدان سپاهبد اباختران است، با میخِ میانِ آسمان که سپاهبدان سپاهبد است؛ بهرام با وَنَند، که سپاهبد خاوران است؛ ناهید با سَدویس (سهیل)، که سپاهبد نیمروز است تیر با تشتر، که سپاهبد خراسان است؛ و گوزَهر و موش پریِ دنب دار [۲۵] با خورشید و ماه. [۲۶]
بدون تردید این نبردها در شکلگیری افسانههای اساطیری و همچنین صورفلکی برای ایرانیان باستان نقش بسیار مهم میداشتهاند. آنها گمان میکردند که پیدایش خسوف و کسوف به این خاطر است که ماه سیاه و خورشید یا مهر سیاه خود در میان خورشید یا مهر سیاه خود را میان خورشید و ماه از یک سو و زمین از سوی دیگر قرار میدهند. [۲۷]
نبرد تیر با تشتر یکی از نمونههای زیبای برداشت ایرانیان از نبرد اباختران است. [۲۸] اباختران همهی نظام زمان را، که مربوط به اختران است میآشوبند و فراز و فرود میآورند و این روشنی که در آنان است روشنی هرمزدی است، تابه سبب پوشش روشن، گناه کم کنند و دیگر این که مردم از دیدنشان نترسند. [۲۹] از هفت اباختر در متنهای فارسی با نامهای گوناگونی یاد شده است. بار معنای این نامها ما را به برداشت پیشینیان از هفت اباختر نزدیک میکند. از آن جملهاند: هفت آسمان، هفت آسیا، هفت آیینه، هفت اختان، هفت اختر، هفت اختران، هفت اژدها، هفت انجم، هفت بام، هفت بانو، هفت پدر، هفت پیروزه کاخ، هفت پیکر، هفت تابنده، هفت چراغ، هفت چرخ، هفت چشم چرخ، هفت چشم خَراس، هفت خاتون، هفت خدنگ، هفت خَراس، هفت خرگاه، هفت خواهران، هفت دختر خضرا، هفت در، هفت رخشان، هفت سالار، هفت سلطان، هفت شمع، هفت عروس، هفت محراب فلک، هفت محیط، هفت مرکب، هفت مشعبد، هفت مشعله، هفت مهرهی زرین، هفت نژاد فلک، هفت نقطه و هفت هندو. [۳۰]
● اختران
ستارهی ثابت در ادب پهلوی که از آن در ستاره شناسی، برج [اخترکَدَک=اخترکده] یا صورت فلکیِ منطقهالبروج هم برداشت میشود، با عدد ۱۲ به کار رفته است. [۳۱] با این که هیچ سندی مبنی بر یکی بودن دو واژهی ((اختر)) و ((ستر)) (ستاره) در دست نیست، به ظن بسیار قوی صورت ((اختر))، با تبدیل به قاعدهی حرف((س)) به ((خ)) در ((ستر)) یا (( اَستَر)) [۳۲] اوستایی به وجود آمده است. توجه به (تَرا) در سانسکریت نیز دارای اهمیت است. [۳۳]
وجود واژهی ((ستارک)) [۳۴] در پهلوی کمی اتخاذ تصمیم نهایی را دشوار میکند. مگر این که بپذیریم که این واژه به صورت ((اختر))، شاید به همراه پسوند یا یک مضاف، بیشتر در ستاره شناسی و به معنی ((برج))، شاید به صورت ((اخترکدک)) (اختر نامه) به معنای جایگاه ثوابت (صورت فلکی)، کاربرد داشته است. رازی [۳۵] نیز در سال ۴۶۶ هجری از اصطلاح ((خانه)) استفاده میکند. در بُندهش از ((کدک)) همان برداشتی میشود که در علم احکام نجوم آمده. [۳۶] همانجا در فصل ۷ آمده است که ((اباختران در سپهر به دوازده کدهی اختراناند)) [۳۷]
بیرونی ((اَخَروینیک)) را در زبان خوارزمی به معنی ستارهبین و اختر را منزلی ازمنازل قمر آورده است. [۳۸] اختر در پهلوی اشکانی نیز به صورت اخَروَزَن (برج) آمده است. به همین اصطلاح در سغدی به صورت ((انخَزوزن)) برمیخوریم که قابل مقایسه با ((اخَر-)) خوارزمی در آثارالباقیه است. بنابراین، این گمان که در ((اخروینیک)) بیرونی حرف ((ت)) از قلم نسّاخان افتاده باشد غیرمحتمل به نظر میرسد.
خواه اختر و ستاره هم ریشه باشند و خواه نه، یکی بودن واژهی ستاره تقریباً در همهی زبانهای هند و اروپایی با تغییری ناچیز [۳۹] حکایت ازقدمت توجه انسان به آسمان و اختران دارد. ستیز اباختران (سیارات) با اختران (ثوابت) و افسانههای مربوط به آنها در ادب و کیهان شناسی ایران باستان نشان دهندهی نخستین برداشتهای ایرانیان باستان از جهان ستارگان به معنی عام کلمه است. باید که آسمان با ستارگانش از دیرباز توجه آریاییان و ایرانیان را به خود جلب کرده باشد، که داریوش و دیگر شاهان هخامنشی اغلب در یاد از اهورمزدا به آفرینش آسمان اشاره میکنند. در گاتها، کهنترین سند مکتوب ایرانی، زرتشت از ستارگان سخن میگوید. [۴۰] هرمزد برای آفریدن روشنایی نخست ستارگان اختری و نااختری (اباختران) را آفرید، سپس ماه و خورشید را. [۴۱] به نوشتهی بُندهش [۴۲] اختران پدیدآورندهی ۱۲صورت فلکیاند: بره، گاو، دوپیکر، خرچنگ، شیر، خوشه، ترازو، کژدم، نیمَسب(کمان)، بز، دلو و ماهی.
در حالی که این صورفلکی در بُندهش ایرانی [۴۳] هندی با فاصلههای مساوی، در منازل ۲۷ گانهی قمر جای دارند، در بُندهش هندی تعداد [۴۴] این منازل ۲۸ آمده است. [۴۵] بُندهش [۴۶] سپهر را با سال همانند میداند.۱۲ماه برای ۱۲اختر و هر اختر مانند ماه، که ۳۰ شبانه روز دارد،۳۰درجه است.در روایت پهلوی [۴۷] از زمین تا ستاره پایه، هَمِستَگان (برزخ) است، که ستارهپایه است، ازستارهپایه تا خورشیدپایه بهشت است، که درخورشید پایه جای دارد و بالأخره از خورشید پایه تا به آسمان، روشنی بی کران (عرش اعلی) است و برای حرکت ستارگان ۹۰ روزن به خاور است و ۹۰ روزن به باختر و ستارگان از این روزنها با گردونهای که اسب آن را میکشد درآمد و شدند. جوهر و عرض آب، زمین و گیاه در ستارهپایه آفریده شده است و ستارگان هر یک به بزرگی خانهاند.
در ادب پهلوی ستارگان به دو دستهی هرمزدی و اهریمنی تقسیم میشوند. اختران یا ثوابت به خاطرسکون و آرامششان هرمزیاند و اباختران یا سیارات، به سبب هرزگی و ناآرامیشان در فضا، اهریمنی. [۴۸] ماه و خورشید و همهی ستارگان تا پدیدار شدن اهریمن ثابت و بی حرکت بودند و روزگار به پاکی میگذشت و همه جا نیمروز بود، اما با آمدن اهریمن [برخی] به حرکت درآمدند و تا فرجام ازحرکت بازنایستند [۴۹] اباختران همهی نظام زمان را که به اختران است میآشوبند و فراز و فرود میآورند. [۵۰] به باور زمان تألیف بُندهش هر اختر [کدک] یا برجی ۶ ملیون و ۴صد و ۸۰ هزار ستاره خُرد، یاور دارد [۵۱] که اگراین تعداد را به ۱۲ اختر [کدک] ضرب کنیم، ۷۷ ملیون و ۷۶۰ هزار میشود؛ البته به جز آن بیشمار ستارگان دیگری که به یاری این دیگر بر این ۴ سپاهبدان و همچنین بیشماری ستارهی نامبردار برای و زور رسانیدن به اختران ایستند. برای اختران ۴ سپاهبد در ۴سوی گمارده شده و سپاهبدی دیگر بر این ۴ سپاهبدان و همچنین بیشماری ستارهی نامبردار برای یاری و زور رسانیدن به اختران. سپاهبدان عبارتند از: تشتَر سپاهبد شرق، سَدویس [۵۲] هشتمین ستارهی درخشان در کلب اصغر سپاهبد نیمروز، وَنَند سپاهبد غرب [۵۳]، هفتورنگ [۵۴] سپاهبد شمال و میخگاه [۵۵] که میخ میان آسمانش خوانند، سپاهبد آسمان.
هفتورنگ را از این روی چنین میخوانند که هفت کشور،از هر کشوری بندی به او پیوسته است.بهار [۵۶] سپاهبدان آسمان را ۴ ستارهی قدر اول آسمان نیم کرهی شمالی میداند، که به تقریب قدر چنیناند: تشتر برابر شعرای یمانی(ستارهی باران)،سَدویس برابر سهیل، هفتوررنگ برابر سماک رامح، وَنَند برابر نسر واقع و میخگاه برابر ستارهی قطبی یا جَدی که همهی ثوابت به ظاهر برگرد او میگردند و از همین روی سپاهبدان سپاهبد است، پارَند و مزده داده نیز از سرداران نواحیاند. به گزارش بُندهش [۵۷] اخترشماران این ستارگان را ((اَییابانَک)) (نابیابانی) میخوانند.
اصطلاح ((نابیابانی)) در فارسی مبدل به ((بیابانی)) شده است، زیرا که به قول بیرونی [۵۸]گم شدگان به کمک بیابانیها راه خود را در دریا و بیابان باز مییابند. در ادبیات پهلوی سیارات را به سبب مسیر نامنظمشان اهریمنی و سرگردان میدانستند و ثوابت را به سبب مسیر دایروی به دور ستارهی قطبی نابیابانی مینامیدند.
سدویس یکی ازفرشتگان موکل بر آب است و یکی از وظایف این ستارهی بارانساز تقسیم آب است. در اوستای متأخر [۵۹] فروهرها ستارهی سدویس را به گردش میآورند تا باران ببارند و گیاهان را برویاند، برای نگهداری انسان و حیوان برای نگهداری سرزمینهای ایران.
وَنَندکه ظاهراً یکی از ستارگان نسرالواقع است، در ادبیات مزدیسنی کشندهی خرفستران است. در کوتاهترین یشت اوستا، که ونندیشت نامیده میشود و یک بند بیش نیست، ستارهی مزدا آفریدهی ونندِ نیرومند و درمان بخش و پایدار در ستیزهی باخرفستران زشت اهریمنی ستوده شده است. [۶۰] هفتورنگ در سپاهبدی شمال در جایی قرار دارد که کُنام دیوان و پریان است و در آیین مزدیسنا شوم شمرده شده است. در اوستا [۶۱] ازسه اختر تیشتر، ونند و هفتورنگ در مقام حامل نطفهی آب، زمین و گیاه نام برده شده است. به جایگاه اختران در گیهان شناسی مزدیسنا و آیین زروان توجه ویژهای شده است. به نظر هنینگ [۶۲] ایرانیان در اصل به وجود ۴ آسمان قایل بودند: سپهر اختران، ماهپایه، خورشیدپایه و بهشت، که گاه ابر پایه نیز به آن افزوده میشده است، اما بعد به سبب نفوذ نجوم بابلی اعتقاد به هفت آسمان به وجود آمد:
ـ برپایه، سپهراختران، سپهرستارگان نیامیزنده، ماه پایه، خورشید پایه، گاه امشاسپندان و هفتم روشنی بیکران.
در بُندهش [۶۳] سپهراختران چون چرخهای نهاده شده است که در دوران آمیختگی به حرکت ایستند؛ برفراز ایشان ستارگان نیامیزنده قراردارند که چون اهریمن رسد، به نبرد او را سپوزند و نگذارند به بالاتر بیامیزد. اهورمزدا، برای تمییز پاکی ازآمیختگی، جوهر رزم خویش را بر سپاهبدان اختران گمارد؛ و اختران نیامیزنده از این روی چنین خوانده میشوند که چون اهریمن آمد با او درنیامیختند. اخترشماران سپهراختران نیامیزنده را سپهر ِزبَرِ سپهر میخوانند؛ ماه گوسفند تخمه بالای اختران نیامیزنده آفریده شده و خورشید تیز اسب بالای آن؛ اهورمزدا ماه و خورشید را به سالاری اختران آمیخته و نیامیخته گمارد که آنان رابند به خورشید و ماه است.
در بُندهش [۶۴] اشاره به اندازه وبزرگی ستارگان (اختران) نیز دارای اهمیت است و نشان دهندهی برداشت اخترشناسان ازبزرگی اختران: از آنان، آن که بزرگتر است،
همچندِ خانهای سنگی است، آنکه میانه است، همچندِ چرخهای درشت است، آن که کوچکتر است، همچندِ سَرِ گاو خانگی است، ماه به اندازهی اسبریسی به بزرگی دو فرسنگ و بالاخره خورشید به اندازهی ایرانویج است.
اباختران همهی نظام زمان را که به اختران است میآشوبند و فراز و فرود میآورند. [۶۵] هرمزد اباختری با هفتورنگ (دب اکبر) که سپاهبد اختری شمال است در ستیز است؛ کیوان که سپاهبدان سپاهبد اباختران است با میخ میان آسمان که سپاهبدان سپاهبد اختران است؛بهرام وَنَند که سپاهبد اختری خاوران است؛ ناهید با سَدویس (سهیل) که سپاهبد اختری نیمروز است، تیر با تیشتر که سپاهبد اختری خراسان است و گوزَهر و موش پریِ دنب دار [۶۶] با خورشید و ماه. [۶۷] بدون تردید این نبردها در شکل گیری افسانههای اساطیری و همچنین صورفلکی برای ایرانیان باستان نقش بسیار مهمی داشتهاند. آنها گمان میکردند که پیدایش خسوف و کسوف به این خاطر است که ماهِ سیاه خود را در میان خورشید و ماه از یک سو و زمین از سوی دیگر قرار میدهند.
بررسی هنینگ دربارهی نام اختران سپاهبد یکی از بهترین تحقیقاتی است که دراین زمینه انجام گرفته است. [۶۸] در نبرد ده گانهی آفریدگان گیتی، برای مقابلهی با اهریمن، نبرد هشتم نبرد اختران با اباختران دروج بود. [۶۹] نبرد تیر با تشتر یکی از نمونههای زیبای برداشت ایرانیان از نبرد اباختران با اختران است. [۷۰]
فصل ۴ شکَند گمانیک نیز دربرگیرندهی برداشت خاصی ازجهان ستارگان به طور عام است و برای یک بررسی جامعتر از اختران-مخصوصاً برای سدههای نخست اسلامی خالی از فایده نیست. فصل ۴۸ مینویِ خرد تصویر روشنی دارد از تصور ایرانیان باستان از پهنهی آسمان:
تشتر، مهمتر، بهتر، ارجمندتر و فرهمندترین اختران است و همهی بهره مندی و رفاه جهان از او است؛ و ستارهی [اختر] آب چهره برای افزایش آب، ستارهی زمین چهره برای افزایش زمین، ستارهی گیاه چهره برای افزایش گیاه، ستارهی گوسفند چهره برای افزایش گوسفند و ستارهی آب و زمین و گیاه و گوسفند چهره برای افزایش نژاد مردمان آفریده شدهاند؛ و ستارهی وَنَند در گذرهای البرز، آن جا که گذرِ دیوان و پریان و دروجان است گمارده شده است تا اینان راه و گذر خورشید و ماه و ستارگان را نتوانند ببرند و بشکنند؛ و ستارهی هفتورنگ با ۹۹۹۹۹ فروهر مقدسان، برای بازداشتن ۹۹۹۹۹ دیو و پری و جادوگری که با سپهر و اختران درستیزند، در دروازهی دوزخ گمارده شده است. حرکت هفتورنگ در پیرامون دوزخ است و کار عمدهاش این است که ۱۲ خانهی بروج را برای آمد و شدِ درستِ آنها در دست دارد و آن ۱۲برج به یاری هفتورنگ است که حرکت میکنند و هر اختری که به البرز میرسد پشت به هفتورنگ دارد و پناه از هفتورنگ میخواهد؛ و اختران بیشمار دیگری فروهر موجودات گیتیاند، چون همهی آفریدگان اهورمزدا-خواه رویند-متناسب با گوهر خویش فروهری دارند. [۷۱]
هنوز هم در باور مردم هرکسی را ستارهای است در آسمان. در بُندهش [۷۲] اختران، آب سرشت، زمین سرشت و گیاه سرشتاند. آب سرشتان عبارتند از تشتر، تریشگ، [۷۳] پدیسپر، پیش پرویز و هفت ستاره که پرویز خوانند؛ زمین سرشتان هفتورنگ و میخ میان آسماناند و دیگر ستارگان گیاه سرشتند.
ابونصرقمی [۷۴] به نوع دیگری از اختران اشاره میکند که با توجه به زمان تألیف (۳۶۵ هجری)، بسیار جالب توجه است: ستارگان دیگری وجود دارند که حقیقتشان پیدا نیست؛ زیرا این ستارگان بخارهای خشکی هستند که از زمین بر میخیزند و تا جایگاه آتش بالا میروند و مانند ((استاره)) به نظر میآیند و چون جایگاهشان به زمین نزدیک است. متلاشی میشوند و از میان میروند. افسانهی آفریش ستارگان به طور عام و نبرد اختران با اباختران و تقسیم ستارگان به دو گروه هرمزدی و اهریمنی در ادب پهلوی، خواه ریشهی آریایی داشته باشد و خواه بابلی [۷۵]، پس ازاسلام قرنها چنین گمان رفته است که ستارگان با نحوست و شگون خود سرنوشت انسانها را مستقیم و غیرمستقیم رقم میزنند. به نظر بویس [۷۶] بابلیان براین باور بودند که جرمهای آسمانی خدایانی هستند که آگاهانه و به طور مستقیم بر آدمیان اثر میگذارند. آنان فکر میکردند چون حرکات اختران و اباختران روندی منظم و تکراری دارند، پس رویدادهای زمین نیز به وسیلهی آنان اداره میشود و پیوندی تنگاتنگ با گردش و چرخش آنان دارد. [۷۷]
در قلمرو فرهنگ ایرانی پیدایش زروانیسم، قرنها آیین زرتشت را در سایه قرارداد، متکی بر همین تلقی خاص از آفرینش گیهان است. زروانیها حتی پیدایش خورشید و ماه و ستارگان را حاصل آمیزشی آسمانی میدانستند. برای زروانیان، آسمان، درمقام ناقل مشیت زروان به زمینیان، تعیین کنندهی همهی چگونگیها است و از این روی آنها به اخترشناسی توجه خاصی داشتند. [۷۸] به قول زنر توزیع بخت خوب و بد با زروان بود و اختران و اباختران ابزارکار زروان بودند. زِنِر [۷۹] براساس همین باور و اسطورهی خلق اختران است که شرح مبسوطی دربارهی نقش گیهان شناسی زروانیسم در ازدواج با محارم میآورد. البته اگر ازدواج با محارم برداشتی از اسطورهی خلق اختران نبوده باشد، به سبب توجیه آن به جعل اسطوره اقدام شده است. ریشههای احکام نجوم را نیز، که در رسالههای گوناگون به زمان ما رسیده است، باید در همین برداشت از ستیز در جهان اختران و اباختران و موقع قرار گرفتن آنها در پهنهی آسمان جست.
پانوشتها:
۱- یسنا ۴۴، بندهای ۳ تا ۵
۲- ص۵۹
۳- بندهش، ۴۳، نیزنک: Henning"An Astronomical Chapter of the Bundahishn",Acta Iranica,IX(II)/۹۵-۱۱۴.
۴- آنچه در جلو است.
۵- آنچه در پشت سر است.
۶- Bartholomae,Altiranisches Worterbuch,۷۹-۸۰,Hubschmann,Iranici",ZDMG,XXXVIII/۴۲۸.
۷- Justi,Handbuch der Zendsprache,۲۴
۸- آنجا که ستارگان فرو میروند؟
۹- Mackenzie,A Consice Pahlavi Dictionary,۲,Nyberg,A Manual of pahlavi,۱۱/۲۵
۱۰- نک:نیبرگ، همان جا؛ معین، برهان قاطع، ۲۰۴، حاشیۀ۲.
۱۱- -Bartholomae,"Randbemerkungen zu Fr.spiegi,s<Die arische periode und ihre Zustande>,"ZDMG,XLII/۱۵۴
۱۲- Barthollmae,Altiranisches Worterbuch,۸۰
۱۳- همانجا
۱۴- چیزی که درصورت فلکی قرار دارد.
۱۵- Hubschmann,"Iranica",ZDMG,XXXVIII/۴۲۸;Bartholomac,"Arisches",ZDMG,XLIII/۶۷۰
۱۶- اردیبهشت یشت،ب ندهای۹،۱۶تا۷؛ خردادیشت، بند۸.
۱۷- بند۹
۱۸- نیزنک:خرده اوستا، سروش باژ، بند۳.
۱۹- فرگرد۷، بند۲
۲۰- نک:فرگرد ۱۹،بند۱ ؛نیزنک: مینوی خرد، فصل۴۹، بندهای ۱۵تا ۱۷
۲۱- فصل۳۴، بند۳۰
۲۲- بهار، پژوهشی دراساطیرایران، ۲۶
۲۳- بندهش، ۴۴ تا ۴۵.
۲۴- برای نمونه :بهر، همان جا.
۲۵- ماه و مهرباختری.
۲۶- بندهش، ۵۶ ،۵۸.
۲۷- نک:بهار، همان جا، ۶۲، پانویس۲۴. بهار مینویسد که ایرانیان خود چنین گمان میکردند، یا که این گمان را ازبابلیها آموخته بودند!
۲۸- دربارۀ نبرد اباختران با اختران نک:زاداسپرم، فصل۲
۲۹- بندهش، ۵۹.
۳۰- فرهنگ آنندراج؛ لغت نامۀدهخدا؛ فرهنگ معین.
۳۱- نک: تفضلی، واژه نامۀ مینوی خرد، ۱؛ بهار، واژه نامۀ بندهش، ۱۱؛
۳۲- Bartholomae,Altiranisches Worterbuch,۱۵۹۸-۱۵۹۹.
۳۳- Pokorny,Indogermanisches etymologisches Worterbuch,۱۰۲۷.
۳۴- Nyberg,A Manual of Pahlavi,II/۱۸۰
۳۵- روضةالمنجمین، ۵۱.
۳۶- بهار، واژه نامۀ بندهش، ۲۳۲
۳۷- ص ۵۹.
۳۸- آثارالباقیه، ۲۳۸.
۳۹- مانند یونانی: آستِر، انگلیسی:ستار و آلمانی:شترن.نک: Mayrhofer,Kurzgefasstes etymoligisches Worterbuch des Altindischen,۵۱۲
۴۰- یسنا ۴۴، بندهای ۳ تا ۴.
۴۱- بندهش، ۴۳؛ نیز نک: Henning,"An Astronomical Chapter of the Bundahishn",Acta Iranica,IX(II)/۹۵-۱۱۴.
۴۲- همان جا.
۴۳- ص۴۳.
۴۴- ص۷۸.
۴۵- نیز نک: بندهش، ترجمۀ یوستی؛
۴۶- ص۴۴.
۴۷- فصل ۶۵، بندهای ۱تا۳.
۴۸- بهار، همانجا، ۲۶
۴۹- بندهش، ۴۴ تا ۴۵
۵۰- بندهش ، ۵۵
۵۱- بندهش، همانجا.
۵۲- دارندۀ۱۰۰منزل یا۱۰۰بنده=شعرای شامی یاثریایادبران؛
۵۳- در بندهش هندی، فصل۲، بند۱۰، سپاهبدنیمروز
۵۴- دارندۀ ۷رنگ یانشان=بنات النعش.
۵۵- وتدالسماء
۵۶- پانویس ۵ ازبخش ۳ ترجمۀ بندهش
۵۷- ص۴۴.
۵۸- التفهیم، ۶۰
۵۹- فروردین یشت، بند۴۳.
۶۰- نک: پورداوود، فرهنگ ایران باستان، ۱۹۰
۶۱- سی روزه، بند۱۳.
۶۲- Henning,"An Astronomical Chapter of the Bundahishn",Acta Iranic,IX(II)/۱۰۵.
۶۳- ص۵۷ بعد.
۶۴- بندهش، ۴۴.
۶۵- ص۵۹
۶۶- ماه و مهر اباختری
۶۷- بندهش، ۵۶ ،۵۸.
۶۸- Henning,"An Astronomical Chapter of the Bundahishn",Acta Iranic,IX(II)/۲۳۹-۲۴۸.
۶۹- بندهش، ۶۶تا۶۷.
۷۰- دربارۀ نبرد اباختران با اختران نک: زادسپرم، فصل۲
۷۱- بندهای ۱تا۲۳
۷۲- ص۶۹.
۷۳- کلب اصغر.
۷۴- قمی، ابونصرحسن بن علی، المدخل الی علم احکام النجوم، ۵
۷۵- که ازنظرنگارنده بعید به نظر میآید.
۷۶- این نظر تنها از این روی آورده میشود که برخی بر رخنۀ این باور به ایران پای میفشارند. برای این تأثیرگذاری هنوز دلیل قانع کنندهای آورده نشده است.
۷۷- Boyce,A History of Zoroastrinism,II/۲۳۴.
۷۸- جلالی، آئین زروانی، ۲۳۴.
۷۹- Zaehner,Zorvanism,۱۶۱.
http://persianlanguage.ir/articles/id=۶۱/
نویسنده : دکتر پرویز رجبی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست