دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
نگاهی به کتاب «من قهرمان نیستم» اثر پییر اتن گرونیه
![نگاهی به کتاب «من قهرمان نیستم» اثر پییر اتن گرونیه](/web/imgs/16/96/bv3ur1.jpeg)
من قهرمان نیستم
پییر اُتَن گرونیه
ترجمه:
خجسته کیهان
ناشر:
نشر افق
چاپ اول، ۱۳۸۷
قیمت:
۱۶۰۰ تومان
«نشسته زندگی میکنم، همچون فرشتهای در دستهای یک آرایشگر»
«آرتور رمبو»
فکر کردن به دیوار به مثابه اندیشیدن به حدود در هر زمینهای میتواند یک فراوضعیت را ترسیم کند، این آگاهی که از درک امکانات، حد و تفاوتهای هر الگو یا ساختار ناشی میشود، همواره با چیزی گره میخورد که میتوان آن را «امکان عدمامکان» نامید که نوعی تعبیر بلانشویی در مورد مرگ است؛ چرا که موضوع «اندیشیدن در» را با «اندیشیدن بر» همخوان میکند. حالا این حرفها چه ربطی به نوشتههای یک نویسنده فرانسوی دارد که مجموعهای از قطعات اغلب شوخطبعانه را در کنار هم به عنوان یک مجموعه گرد هم آورده است. شاید باید در مواجهه با آثار او به این نکته توجه کنیم که به سختی میتوان حدود متداول الگوهایی مثل داستان کوتاه، قطعه ادبی، نثر شاعرانه یا شعر را به آن تحمیل کرد و در نهایت به یقین از یک انطباق کامل و دقیق رسید.
و شاید بحث اصلی هم در همین نقطه باشد که در این ارتباط میتوان به آن پرداخت. برای بازکردن این موضوع میتوان از یک مثال سود برد. در نظر بگیرید که کار یک وکیل انطباق یک جرم/ کنش با معیارها و تعاریف عامی است که همگان بر سر آن توافق دارند و در اصطلاح به آن قانون گفته میشود. در هر مورد او میتواند با استناد به یک بند یا گروهی از این موارد عام مورد توافق به دفاع بپردازد؛ شرایطی که میتوان آن را قاعده کار یک وکیل به شمار آورد و ما او را «در قوانین» مییابیم. اما وقتی او با موارد خاص و ویژهای برخورد میکند که به نوعی به یک حفره پیشبینی نشده در قوانین شبیه است، او در جایی میایستد که خطاب خود را نه با قاضی محکمه به نفس آن نوشتار عام یا آگاهی عمومی در لباس قانون معطوف کرده و مستقیما با هدف قرار دادن آن حفره و یا به تعبیر دقیقتر استثنا نفس قانون را به چالش وامیدارد. در این شرایط او در وضعیتی «بر قانون» است. وقتی یک نویسنده با به چالش کشیدن ژانر میخواهد محدودیتها و حفرههای این حوزه از توافق عمومی را به نمایش بگذارد، دقیقا در همین وضعیت «بر» نسبت به ژانر به مثابه قاعده ایستاده است. در اینجا چیزی که به عنوان محور اصلی کار خود را عیان میکند، موضع فردیت است. موضوعی که در دو جمله اول کتاب از «آرتور رمبو» که در بالا به آن اشاره شده و جملهای از «برنار ماری کلترز» خود نمایی میکند: «من یک آدم طبیعی و منطقی هستم آقا. هرگز کاری نکردهام که جلب توجه کنم. اگر نزدتان نشسته بودم، شما به من توجه میکردید؟»
اگر بخواهیم از این کلیات فاصله بگیریم به متن کتاب بازگردیم، مثلا در جایی در صفحه ۹۹ با داستانی مواجهیم با عنوان «یک قطره در اقیانوس آرام» که به بخشی از داستان نویسندهای به نام ریشار اشاره دارد، بخشی به اندازه یک تکه کاغذ آبنبات که به اندازهای راوی را تحت تاثیر قرار داده است که بعد از آنکه مدتها به آن اندیشیده به این نتیجه میرسد که این قسمت را به شیوه خودش بازنویسی کند و برای او این بخش از تمام نوشتههای نویسنده اعم از رمان، شعر، داستان کوتاه و... مهمتر است، اما جرات گفتن این موضوع را به خود نمیدهد، ظاهرا. قسمتی که در آن ریشار گفته «چگونه اقیانوس آرام در خود فرو میرود، خود را میبلعد و چنان آب میرود که عاقبت به یک قطره تبدیل میشود- قطرهای که میلیاردها تن وزن دارد- ولی اکسیر واژهها ناپدید شده و من فرسنگها با فضای خاصی که خود را برایش آماده کرده بودم، فاصله دارم. امتحان فیزیک هستهای را میگذرانم، یا اینکه میخواهم با یک قلمموی آبرنگ ساختمان «امپایراستیت» را رنگ بزنم.» (صفحه ۱۰۰) تقابل میان کل و جزء که در این داستان به شکلهای مختلفی مطرح میشود، همواره میل به تولید یک فردیت به مثابه استثنا را از خود بروز میدهد؛ همان تقابلی که در بالا بدان پرداخته شد و به افشای دو وضعیت «در» الگو بودن و «بر» الگو بودن انجامید. در هر داستان از مجموعه با مواردی رودرروییم که داستان با آنها شروع میشود، اما به سرعت این موضوعات در دل موارد موازی، مخالف یا شخصی چنان پیچیده و محو میشوند که گویی فراموش میکنیم که داستان با چه نام یا موضوعی شروع شده بود و این در حالی است که این کار نه در فصلهای طولانی یک رمان بلکه در چیزی حدود دو صفحه انجام شده و پایان میپذیرید. تقریبا تمام داستانها از منظر «اول شخص» روایت میشوند، اما گاهی شاهد شکستن قواعد منطقی این حوزه روایت هستیم. شاید گفتن این موضوع کمی به تحلیلی مضمونی نزدیک شود اما دو آگاهی در پس زمینه آثار گرنیه به چشم میخورد، جذب سیستم یا کل بودن و مقاومت سمج و طنز آمیز در برابر آن، مسئلهای که در «زندگی خصوصی» که بیشتر حول حشرات تهدیدکنندهای است که به سمت راوی را به التهاب انداختهاند با این جملات سرانجام مییابد «در واقع حقیقت ماجرا شاید این باشد که ما امروز، به اینکه از این پس جزئی از زندگی این هیولاها باشیم، تن داده ایم.» (ص ۴۴)
فرهاد اکبرزاده
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
ویدیوهای آموزشی هفتم
ایران دولت چهاردهم مجلس شورای اسلامی مسعود پزشکیان پزشکیان دولت دولت سیزدهم رهبر انقلاب مجلس محمدجواد ظریف رئیس جمهور انتخابات
تهران قوه قضاییه هواشناسی قتل شهرداری تهران سازمان هواشناسی تب دنگی شورای شهر تهران پلیس پشه آئدس وزارت بهداشت گرمای هوا
قیمت خودرو قیمت دلار خودرو یارانه ایران خودرو حقوق بازنشستگان واردات خودرو بازار خودرو سایپا برق قیمت طلا مالیات
سعید راد سینمای ایران دفاع مقدس سینما فضای مجازی درگذشت تلویزیون بازیگر عاشورا کربلا محرم تئاتر
دانشگاه فناوری نخبگان شرکت دانش بنیان حوزه علمیه دانشگاه تهران سازمان امور دانشجویان
جو بایدن رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ کامالا هریس آمریکا اسرائیل یمن فلسطین روسیه غزه ترامپ چین
پرسپولیس فوتبال استقلال نقل و انتقالات لیگ برتر باشگاه پرسپولیس نقل و انتقالات لیگ برتر المپیک 2024 پاریس سپاهان لیگ برتر ایران باشگاه استقلال المپیک
ایلان ماسک سامسونگ همستر کامبت گوگل دانش بنیان آیفون سرعت اینترنت تلگرام ویندوز تلفن همراه ناسا شیائومی
بیماری دیابت فشار خون رژیم غذایی آلزایمر مواد غذایی مغز بارداری ویتامین افسردگی استرس