سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سیاوش در آتش


سیاوش در آتش

در ایامی مثل ماه مبارک رمضان تلویزیون معمولا در هرشبکه سریالی را ارائه می کند که از روز اول این ماه شروع می شود و تا روز آخر ادامه پیدا می کند بنابراین خیلی مهم است که برای پخش این سریال ها طوری زمان بندی شود که هم با یکدیگر تداخل زمانی نداشته باشند و هم بین آنها فاصله ای کوتاه وجود داشته باشد تا مخاطب بتواند استراحتی مختصر داشته باشد

در ایامی مثل ماه مبارک رمضان تلویزیون معمولا در هرشبکه سریالی را ارائه می‌کند که از روز اول این ماه شروع می‌شود و تا روز آخر ادامه پیدا می‌کند بنابراین خیلی مهم است که برای پخش این سریال‌ها طوری زمان‌بندی شود که هم با یکدیگر تداخل زمانی نداشته باشند و هم بین آنها فاصله‌ای کوتاه وجود داشته باشد تا مخاطب بتواند استراحتی مختصر داشته باشد.

همین‌طور این نکته خیلی مهم است که سریال در ساعاتی پخش شود که مخاطب وقت آزاد بیشتری داشته باشد و بتواند با فراغت و حوصله بیشتری به دیدن تلویزیون مشغول شود.

این ساعات معمولا ساعات بعد از افطار هستند که معمولا در خانه‌ها آرامش و شاید کمی رخوت وجود دارد و مخاطب هم بدون نگرانی می‌تواند پای تلویزیون بنشیند و یک سریال را دنبال کند، اما از خصوصیات ساعات قبل از افطار این است که بخشی از مخاطبان مشغول تدارک افطاری هستند و بخشی احتمالا هنوز از کار روزمره فارغ نشده‌ و در آخرین ساعات قبل از اذان مشغول انجام باقیمانده کارهایشان هستند و این ساعت اذان و لحظه افطار است که معمولا همه اعضای خانواده را دور هم جمع می‌کند بنابراین به نظر نمی‌آید یک ساعت قبل از اذان زمان مناسبی برای پخش سریال باشد.

امسال ساعتی قبل از اذان، شبکه ۲ سریال «سی‌امین‌روز» به کارگردانی جواد افشار را روی آنتن می‌برد. با توجه به زمانی که برای پخش این سریال در نظر گرفته شده، می‌توان با یک حساب سرانگشتی فهمید که بخشی از مخاطبان که قبل از افطار مشغله بیشتری دارند، فرصت دیدن این سریال را ندارند.

همین‌طور همزمانی این سریال با برنامه تلویزیونی موفق و پرطرفدار «ماه عسل» باعث می‌شود عده زیادی دیدن برنامه‌ای که به صورت روتین پخش می‌شود را ترجیح دهند و به همین خاطر به سمت آن برنامه جذب شوند.

چون برخلاف سی‌امین روز می‌توان در حین انجام کارهای روزمره، ماه عسل را گاهی نگاه کرد و گاهی گوش داد بنابراین اگر سازندگان سی‌امین روز فکر کنند که زمان پخش سریال به دیده شدن آن آسیب وارد کرده، احتمالا چندان اشتباه نکرده‌اند.

جواد افشار کارگردان این سریال، پیش از این، تجربه ساخت چند سریال و تله‌فیلم را داشته است. سریال‌هایی مثل «پول کثیف»، «جابربن حیان»، «گل یا پوچ» و «روزهای زیبا» از کارهای قبلی این کارگردان هستند.

سی‌امین روز اولین تجربه ساخت سریال مناسبتی این کارگردان است و با این حال به نظر می‌آید یکی از قابل دفاع‌ترین سریال‌های ماه رمضان امسال است چون از همان اولین قسمت، کشش و جذابیت لازم را برای بیننده ایجاد می‌کند تا سریال را دنبال کند.

ریتم تند و چند قصه فرعی که با پیش رفتن سریال بیشتر به آنها پرداخته می‌شود از عوامل اصلی جذابیت این سریال هستند. درست است که کارگردانی استاندارد جواد افشار به نمایان شدن این جذابیت‌ها کمک کرده، اما این عوامل بیشتر به فیلمنامه مربوط می‌شوند.

سریال، داستانی رمزآلود دارد و بیننده را در انتظار می‌گذارد تا به یک راز پی ببرد، اما این داستان، صرفا معمایی یا پلیسی نیست که همه اتفاقات در جهت کشف یک راز پیش برود. در داستان‌های فرعی با آدم‌های دیگری آشنا می‌شویم به خانه آنها می‌رویم و از گذشته و حال آنها باخبر می‌شویم، اما همیشه در پی این نیستیم که راز قتلی که سیاوش مرتکب شده ـ یا نشده ـ را کشف کنیم. مثلا به خانه پری، عموی سیاوش و مقتول می‌رویم، با آنها آشنا و از گذشته و حال آنها باخبر می‌شویم، اما اصلا لزومی وجود ندارد که این آشنایی‌ها سبب فاش‌شدن راز قتل منصور باشند.

این داستان‌ها خودشان گره‌های دیگری را در زندگی سیاوش ایجاد می‌کنند که شاید حل شدن آنها، بتواند گوشه‌ای از واقعیت قتل منصور را هم نشان دهد. در ضمن تا این حد آشنا شدن با این شخصیت‌ها و نحوه زندگی‌شان، آنها را از یک اسم به یک شخصیت واقعی تبدیل می‌کند که مخاطب آنها را می‌شناسد. این اتفاق برای بیشتر شخصیت‌های قصه افتاده و کمتر پیش آمده که زندگی یک شخصیت یا خانواده رها شود.

تنها شخصیتی که آنقدرها به چند و چونش پرداخته نشده، فرشته داستان است. فرشته داستان که پژمان بازغی نقش آن را بازی می‌کند، سربه‌مهرترین شخصیت داستان است که سریال همان اول تکلیف او را با بیننده مشخص می‌کند. قرار نیست چیز زیادی در مورد این فرستاده بدانیم، فقط ماموریت او را می‌دانیم و چیز بیشتری در مورد چیستی او نمی‌دانیم.

پژمان بازغی با آرامش بخصوصی که در چهره‌اش دارد انتخاب خوبی برای یک نقش آسمانی است، همان‌طور که بیشتر انتخاب‌های دیگر این سریال بجا و مناسب هستند.

برای مثال انتخاب هومن سیدی برای نقش سیاوش، انتخاب درستی بوده است. وقتی سیاوش در موقعیتی قرار می‌گیرد که مجبور است واکنش‌های واضح و گاهی اغراق ‌شده نشان دهد سیدی نوعی از احساس پنهان را در چهره‌اش نشان می‌دهد که قابل تحسین است.

مثلا در حالی که با وکیلش مشغول جر و بحث است، انزجار و اصرار برای شانه خالی کردن از دادن یک جواب درست را نه‌تنها از حرف‌هایش بلکه از حالت چهره و حرکاتش می‌توان دریافت. در بسیاری از قسمت‌های سریال سیاوش، دیالوگی بر زبان نمی‌آورد، ولی تنها از دیدن چهره‌اش می‌توان بخش زیادی از احساسات او را فهمید، بدون این که عضلات چهره بازیگر آن‌قدر منقبض و منبسط شوند که بازی‌اش شبیه به پانتومیم شود.

مایه اصلی سریال را موقعیت‌های جذابی شکل می‌دهد که به یکدیگر پیوسته‌اند و ماجرای اصلی، حکم نخ تسبیحی را دارد که مانع از گسستگی آنها می‌شود.

این موقعیت‌های متفاوت، شامل صحنه‌هایی است که در خانه اشرافی عموی سیاوش می‌گذرد، صحنه‌های کشمکش او در میان آدم‌هایی از جنوب شهر و صحنه‌های معمایی و رمزآلودی که در فضایی میان واقعیت و رویا اتفاق می‌افتند.

همین تنوع موقعیت‌هاست که باعث غنی‌تر شدن داستان و کشش بیشتر سریال شده است. سرنوشت سریال در قسمت‌های آینده تا حد زیادی بستگی به این دارد که کارگردان، این موقعیت‌ها را چگونه جمع‌بندی کند و به پایانی منسجم و موثر برساند.

شروینه شجری‌کهن