یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا

فریادهای بی صدا


فریادهای بی صدا

نگاهی به رمان هزار خورشید تابان نوشته خالد حسینی

«این حرف آویزه گوشت باشد، دخترم: مثل عقربه قطب نما که همیشه رو به شمال است، انگشت اتهام مرد همیشه یک زن را پیدا می‌کند. همیشه یادت باشد، مریم.»

خالد حسینی داستان نویسی نام آشنای افغان را می‌بایستی به حق روایتگر دردهای دیرپای مردان و زنان افغان دانست، مردان و زنانی که در جنگ به دنیا می‌آیند، در جنگ می‌زیند و در جنگ جهان را بدرود می‌گویند. او در تازه ترین اثر خود به نام «هزار خورشید تابان» که عنوانش برگرفته از قصیده ای از صائب تبریزی در مدح کابل است، از دل شرح فراز و فرودهای تاریخ سیاسی افغانستان روایتی دردناک از زندگی دو زن هموطنش ارائه می‌دهد، روایتی که به گفته خود او تنها گوشه ای از دردهای بی پایان زنان افغان را به تصویر می‌کشد، زنان توانا و پاکدامنی که در دام دنیایی خشن، نازیبا و ضد زن گرفتار شده اند، دنیایی که حتی فرصتی اندک برای لذت بردن از زندگی را از آنها دریغ می‌کند، دنیایی که در آن آنها مجالی برای ارائه توانایی‌هایشان نمی‌یابند و دنیایی که در آن زن تنها ترین و البته مظلوم ترین موجود است. اما آیا محکوم بودن به زندگی در چنین دنیایی توانسته است امید را از دل‌های این زنان برباید؟ این پرسشی است که مریم و لیلا شخصیت‌های اصلی رمان به آن پاسخ منفی می‌دهند.

هزار خورشید تابان روایت زندگی دو زن است، دو زنی که شامورتی زندگی آنها را در کنار یکدیگر و در معرض نگاه مردی قرار می‌دهد که نگاهش تجسم نگاه خشن و زن ستیزی است، که زنهای افغان با آن بیگانه نیستند. مریم دختر نامشروع یک بازرگان افغان و لیلا دختر نازپرورده یک روشنفکر افغان دو زنی که به رغم آغازهای متفاوت، سرنوشتی مشترک پیدا می‌کنند و هر کدام غمخوار غم دیگری می‌شوند. پس از مرگ مادر مریم برای مدتی کوتاه به خانه پدرش می‌رود، پدری که او را از خود نمی‌داند. در ادامه پدر برای رها شدن از دست این مهمان نا خوانده او را به عقد مردی مسن در می‌آورد، مردی که مریم در خانه او تلخ ترین رنج‌ها را تجربه می‌کند. در گوشه ای دیگر از این سرزمین موشکی شلیک می‌شود و لیلا را که دختر یک روشنفکر افغان است همخانه مریم می‌کند، مریمی که اندک اندک در حال از دست دادن امیدش به زندگی است.

اما ورود لیلا به زندگی مریم او را صاحب دختری می‌کند که آرزویش را داشته است و مریم انگیزه جدیدی برای زندگی می‌یابد، انگیزه رهانیدن لیلا از سرنوشتی که به نظر سرنوشت محتوم مریم است. در سوی دیگر ماجرای لیلا نیز که از آغوش پر مهر پدر و مادر خود محروم شده است، به آغوش مریمی پناه می‌برد که گویی به انتظار او نشسته بوده است. از اینجا به بعد داستان به روایت مقاومت‌های این دو زن در برابر خشونت رشید شوهرشان بدل می‌شود. اما نقطه اوج داستان صحنه کشته شدن رشید توسط مریم است، آنجا که مریم زندگی رشید را می‌گیرد و از زندگی خودش می‌گذرد تا به لیلا و فرزندانش زندگی ببخشد. مریم به زندان رفته و سپس اعدام می‌شود و لیلا به همراه عشق قدیمی‌اش طارق راه سرزمین همسایه پاکستان را در پیش می‌گیرد تا همراه با فرزندانش چند صباحی زندگی در آرامش را تجربه کند.به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر و پایان حکومت طالبان در افغانستان اندیشه بازگشت و اندیشه جامه عمل پوشانیدن به رویای مریم ذهن لیلا را به خود مشغول می‌کند و او را مصمم به بازگشت به وطن می‌کند، وطنی که چندی پیش برای همیشه آن را ترک گفته بود.

در بازگشت به وطن لیلا ابتدا به هرات و به سراغ خانه ای می‌رود که در آنجا مریم مادرانه او را در آغوش گرفته بود، تا به مریم بگوید که بر سر پیمانی که با او بسته بوده باقی است. او و طارق یتیم خانه ای دایر می‌کنند و لیلا حرفه معلمی را پیشه می‌کند، تا مردان و زنانی جدید تربیت کند، مردانی که به زنان و توانایی‌هایشان احترام می‌گذارند و زنانی که به خود و به ارزش‌هایشان باور دارند. در مجموع می‌توان گفت رمان هزار خورشید تابان نوشته نویسنده و پژشک ۴۲ ساله افغان خالد حسینی داستان مرارت‌های زنان افغان در طول سالیان گذشته و روایت تلاشی است که این زنان برای به دست آوردن حقوق انسانی خود انجام داده و می‌دهند. حسینی در این کتاب فراز و فرودهای تاریخ سیاسی کشورش را از زمان حمله کمونیست‌ها تا سقوط طالبان به تصویر می‌کشد و زنان را بزرگ‌ترین قربانی این بی ثباتی‌ها معرفی می‌کند.

ایده اولیه کتاب همانطور که نویسنده کتاب نیز به آن اشاره می‌کند، در جریان سفر حسینی به افغانستان در سال ۲۰۰۳ و گفتگو با زنان رنجدیده این کشور شکل گرفته است. در این سفر او از نزدیک با دردها و رنجهای این زنان آشنا می‌شود و در بازگشت تصمیم می‌گیرد تا فریاد بی صدای آنها را به گوش افکار عمومی‌جهان برساند، تا شاید وجدان جهانی را بیدار کند. در اینجا باید به یک نکته دیگر نیز اشاره شود و آن شیوه ساده و در عین حال جذابی است که حسینی در نگارش این کتاب از آن استفاده کرده است، شیوه ای که قبلا در دیگر اثر جذاب خود «بادبادک باز» نیز از آن استفاده کرده است. در حقیقت او ضمن پرهیز از پیچیده گویی و پیچیده نویسی به شیوه‌ای ساده و صمیمی داستان خود را روایت می‌کند. در باب جذابیت و اهمیت این کتاب باید گفت که هزار خورشید تابان برای سه هفته متوالی در بازار کتاب آمریکای شمالی در صدر فهرست پرفروش ترین کتاب‌ها قرار گرفته است و در داخل کشورمان نیز سه ترجمه از این کتاب در بازار کتاب وجود دارد که در نوع خود یک رکورد محسوب می‌شود.

رمان هزار خورشید تابان توسط انتشارات ثالث و با ترجمه روان و دقیق مهدی غبرائی منتشر شده است.

نویسنده : سهراب سعدالدین