شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تعارض هویتی فرانسه و جمعیت مسلمانان


تعارض هویتی فرانسه و جمعیت مسلمانان

برخورد اخیر دولت فرانسه با جمعیت پنج میلیونی مسلمانان و ایجاد ممانعت هایی برای حجاب دختران دانشجو در محافل آکادمیک فرانسه, موضوعی است که در گفت وگو با سیدکمال الدین موسوی, کارشناس ارشد مسائل اجتماعی, مورد بحث قرار گرفته است

برخورد اخیر دولت فرانسه با جمعیت پنج میلیونی مسلمانان و ایجاد ممانعت‏هایی برای حجاب دختران دانشجو در محافل آکادمیک فرانسه، موضوعی است که در گفت‏وگو با سیدکمال الدین موسوی، کارشناس ارشد مسائل اجتماعی، مورد بحث قرار گرفته است.

وی در این گفت‏وگو، به انگیزه‏ها و ریشه‏های تاریخی این بحث پرداخته و در ادامه، مسئولیت‏ها و وظایف برخوردهای فرهنگی با این مسئله را بازگو نموده است.

با توجه به برخوردهای اخیری که دولت فرانسه نسبت به مسلمانان از خود نشان داده است، ابتدا بفرمایید، انگیزه‏ها و عواملی که برای بی‏حجابی در اروپا وجود دارد، از کدام دسته است و از چه ناحیه‏ای مطرح می‏شود؟

حجاب یکی از مواهب الهی است و در فطرت انسان‏ها ریشه دارد و بشر نمی‏تواند، در این باره که چرا انسان‏ها به حجاب گرایش دارند، لیت و لعلّ داشته باشد. اگر بشری می‏خواهد در مورد این مسئله نظر و مطلب داشته باشد، باید علت و عوامل بی‏حجابی را بشناسند. در تاریخ اروپا این مسئله را به صورت محسوس و ملموس مشاهده می‏شود و در بسیاری از نوشته و فیلم‏های قدیمی، نوعی حجاب در پوشش و رفتار زنان اروپا مشاهده می‏گردد. البته آنها به اندازه ما که دارای تعالیم خاص هستیم، پوشش نداشته‏اند، لیکن در نوع فرهنگ آنها این مسئله وجود دارد. البته این نگرش سالم، چه در اروپا و چه در شرق و ایران، دستخوش عوامل متعددی شده است که برخی از آنها کاذب هستند، به همین دلیل ما به اینجا رسیده‏ایم.

اگر ما بخواهیم این بحث را به گونه‏ای دنبال کنیم که نتایج آن در خدمت جوامع بشری قرار گیرد، از کجا باید آغاز کنیم و نوع نگاه و پرداخت ما به آن چگونه باید باشد؟

واقعیت این است ما باید روح اصیل آزادی و آزادگی را به فرد فرد افراد جامعه بشناسانیم که معنای واقعی آزادی چیست؟

اروپا در گذشته و حال، برخی از رفتارهای افراد را مانع اهداف امپریالیستی خود می‏داند؛ بدین معنا که اگر زنان آن جامعه در هاله‏ای از حیا و عفاف و پوشش قرار بگیرند، خانواده‏های مستحکم پی‏ریزی می‏شود و این خانواده‏های مستحکم و افراد تربیت شده در آنها، با اهداف آنها سازگار نیست؛ منافع غرب ایجاب می‏کند که ا فرادی بی‏تفاوت و بدون توجه به مسائل عمومی تربیت شوند.

آیا این مسئله به معنای آن است که اروپا، اهمیت نهادی چون خانواده را در نیافته است، یا اینکه تعبیر و تفسیری متفاوت از ما نسبت به خانواده دارد؟

خانواده به عنوان اصلی‏ترین و پایدارترین نهادی است که در هر جامعه‏ای وجود دارد؛ جامعه‏شناسی می‏گوید: ما نمی‏توانیم هیچ نهاد دیگری را جایگزین خانواده قرار دهیم، علیرغم اینکه می‏توان یک سازمان را منحل یا ادغام و یا وسیع کرد.

از ابتدای تمدن بشری تاکنون، خانواده به عنوان یک نهاد زیربنایی مطرح بوده است؛ غرب بر تأمین نیازها با تکیه بر امور ماشینی اعتقاد دارد و معتقد است که در این صورت است که انسان‏ها به اهداف خود نزدیک می‏شوند. بر خلاف شرق که به بنیان‏های خانوادگی و حفظ آن در امور اجتماع معتقد است، و هرگونه سستی خانواده را به زیان بشریت می‏داند.

این تفکر اروپا، مشخصاً در فرانسه چگونه است؛ یعنی فرانسه از چه دیدگاهی به این تفکر می‏نگرد؟

باید بگویم که در کشوری مانند فرانسه نیز از این تفکر غربی مستثنی نیست؛ کشور فرانسه که خود را مهد تمدن معرفی می‏کند، تا حدود دو دهه پیش، کمتر به چنین برخوردهایی (برخورد با مسلمانان و منع حجاب آنها) دامن می‏زد، اما به جهت رخدادهایی که اخیراً در دنیا به وجود آمده است، مانند تک قطبی شدن دنیا، مشترک‏المنافع شدن قدرت‏های افزون‏طلب در ارتباط با به دست‏آوری منابع مالی دنیا، و بسیاری عوامل دیگر، موجب شده است که کشوری مثل فرانسه، همانند دیگر کشورهای اروپایی و غربی، در مورد اسلام حساسیت‏های ویژه‏ای داشته باشد.

نقش مهاجرت مسلمانان به این کشور، پس از جنگ جهانی اول چیست و این بُعد از قضیه را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

فرانسه در نزدیکی قاره افریقا قرار گرفته است و مهاجرت‏های فراوانی از کشورهای اسلامی به آنجا صورت گرفته است و اکنون بیش از ۵ میلیون مسلمان در آنجا زندگی می‏کنند و این قدرت ۵ میلیونی، توقعات مختلفی از دولت فرانسه داشته است؛ از جمله اینکه نسل اول مسلمانان به عنوان شهروند درجه دوم محسوب شده‏اند ولی دولت فرانسه مجبور است با نسل بعدی همچون شهروند اصلی برخورد کند و حتی مجبور است به نسبت جمعیت آنان، دولت فرانسه مجبور است با تعدادی از کرسی‏های پارلمان را به آنها اختصاص دهد، لذا دولت فرانسه از این قدرت احساس خطر کرده و سعی می‏کند که موانعی ایجاد کند تا آنها خواسته‏های جدیدی از دولت فرانسه نداشته باشند.

این احساس دولت فرانسه در محافل علمی چگونه ارزیابی می‏شود؟ مجموعه آکادمیک فرانسه چه تأثیری در این رویکرد دارد؟

اکنون در دانشگاه‏های فرانسه، گرایشات ملموسی نسبت به اسلام ظهور کرده است؛ اخیرا در پی درگذشت دکتر عبدالجواد تقوی که در دانشگاه «مونترو» تدریس می‏کرد، استقبال خوبی از سوی جوامع دانشگاهی فرانسه، در تشییع جنازه ایشان و در شب اول ژانویه و تولد حضرت مسیح شد که این بیانگر توجه آنها به علوم شرق و عالمان مسلمان است.

به اعتقاد من، یک آگاهی و حس کنجکاوی در افکار دانشجویان و دانشگاهیان غربی نسبت به اسلام و مسلمانان ایجاد شده است؛ آنها به این نتیجه رسیده‏اند که هر جا که مسلمانان نفوذ پیدا کنند، بسیار سریع می‏توانند پایه‏های عقیدتی خود را پی‏ریزی کنند و در آنجا قوت بگیرند، لذا آنها بحث فرهنگی را از این دیدگاه می‏بینند که اگر فرهنگ اسلام در آنجا قوت بگیرد، خطر بزرگ و جدی‏ای برای آنها به وجود خواهد آمد؛ از این رو فرانسه قصد دارد با برخورد با یکی از پایه‏های اعتقادی مسلمانان (حجاب) آنان را از خواسته‏های بعدی باز بدارد.

آیا این بحث با پلورالیزمی که مورد ادعای آنها است، تداخل پیدا نمی‏کند؟ اساسا آیا این دو بحث می‏توانند با هم همنشینی داشته باشند یا در تغایر و تضاد با یک‏دیگر هستند؟

البته در اروپا و جوامع غربیِ انسان محور، نباید به شعارهایی که آنها اذعان می‏دارند، همانند پلورالیزم و تکثرگرایی، زیاد توجه کنیم و حساب خاص برای آن باز کنیم و منتظر تحقق آنها باشیم؛ اگر آنها این شعار پلورالیزم را سر ندهند، زیر سئوال می‏روند. شعارهای جهان غرب همچون دموکراسی موجود در آن فقط در حد شعار است. اگر ما بخواهیم در کشور خود، افرادی را که برخی از اصول دین ما را رعایت نمی‏کنند و امر به معروف و یا نهی از منکر کنیم، مورد تعرّض آنها قرار می‏گیریم و ملاحظه می‏کنیم که بهانه‏های آنها در حقوق بشر، در پرده اغراض بعضا سیاسی مستور است. فرانسه هم که خود را مهد آزادی و تمدن معرفی می‏کند، اکنون کمی خدشه‏دار شده است و منافع فرهنگی و اقتصادی خود را در خطر می‏داند.

ولی فرانسه در خلأهای اقتصادی خود که در تبادل تجاری با امریکا به بن‏بست‏هایی رسیده بود، چشم امیدی به ایران داشته و در مورد بازارهای ایران برای خود محاسبه کرده است.

به طور کلی کشور ما همواره با فرانسه حسن رفتار و ارتباط مناسبی داشته است؛ از این‏رو این حرکات را به خاطر دین‏زدایی و لائیسم پی‏ریزی می‏کنند. در آنجا مسلمانان محبوبیت خاصی دارند. حضور حضرت امام(ره) مورد پذیرش مردم آنجا بود و هنوز نام نیک امام، نه تنها در نوفل لوشاتو، بلکه در تمام فرانسه مورد توجه، اهمیت و علاقه است.

در برابر این فرآیند، محافل دانشگاهی و حوزوی چه نقشی دارند و اساسا آیا مسئولیتی متوجه آنها است؟

البته فرانسه کار خود را می‏کند، ولی جوامع دانشگاهی و حوزوی باید عکس‏العمل نشان دهند که من فکر می‏کنم، روش علامه جعفری در برخورد با مسائل، بسیار مناسب بود، فرانسه دارای دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان آزاده و فراوانی است. شما مذاکرات و مناظرات ایشان را با برتراندراسل را دیده یا شنیده‏اید؛ ایشان نقش متحولانه‏ای در فرهنگ اروپا داشته‏اند. ما باید یک همایش یا سمینار، از طریق مراکز مسئول، مانند سفارتخانه، رایزنی‏های فرهنگی و مبلغین، در فرانسه یا ایران تشکیل دهیم و از مسلمانان و دانشمندان غیر مسلمان کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دعوت شود و جوانب مختلف این مسئله و این نوع برخورد غرب با اسلام را به معرض هم‏اندیشی و تبادل نظر قرار دهیم. علوم اجتماعی فرانسه، از دیر باز برای دنیا حرف سنجیده و ارزشمند داشته است.

آیا دستگاه سیاست خارجی کشور باید در این زمینه مسئولیت و سیاست خاصی در پیش بگیرد؟

وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات و مبلیغن شیعه و سنی مقیم فرانسه که شناسایی شده‏اند و باید تبلیغات وسیعی را در میان جمعیت ۵ میلیونی فرانسه آغاز کنند، زیرا دنیا تشنه هدایت است و از به بن‏بست رسیدن مادیات منزجر است. انسان‏ها به دین گرایش یافته‏اند. بسیاری از غیر مسلمان‏ها آماده شنیدن نوای حق و دین مبین اسلام هستند؛ برای مثال چندی پیش، شاهد فیلمی بودیم که در آن، صاحب کمپانی فیات که در ایتالیا بوده است، با یکی از مبلغین مسلمان آشنا می‏شود و پس از تبادل افکار طولانی، در نتیجه به دین اسلام گرایش می‏یابد و مسئولین ایتالیا که گرایش وی به اسلام را مخالف با اهداف خود می‏دیدند، سرانجام وی را که یک شیعه مسلمان بود و در اقتصاد ایتالیا سهم ۳۰ درصدی داشت، از بین بردند.