چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

در دلم غوغایی است


در دلم غوغایی است

اندرین محشر عشق
که به اعجاز چمنزار شقایق باقی است
می توان رود سرود
می توان تا به دل جنگل رفت
می شود از سر ساق سنبل
برگ مرموز هشیواری چید
می شود مست شد و
تا به شعور صدف دریا رفت
می …

اندرین محشر عشق

که به اعجاز چمنزار شقایق باقی است

می توان رود سرود

می توان تا به دل جنگل رفت

می شود از سر ساق سنبل

برگ مرموز هشیواری چید

می شود مست شد و

تا به شعور صدف دریا رفت

می توان آه شد و

تا به سر دیوان تاخت

می توان ابر شد و

بر سر هر ایوان ریخت

در دلم غوغایی است

هرگز این غوغا را

نتوان گفت که چیست؟

نه به اعجاز علفزار توان گفت و

نه جنگل

نه کنف

نه به دیوان

نه به ایوان

نه به سنبل

نه صدف

این همه هست و

همه نیست

که هست:

رسم عشاق به هر بازاری

در دلم غوغایی است

در دلم غوغایی است

سیدحمید جاوید موسوی