جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

چرا کروبی


چرا کروبی

فشاری که در این برهه به طور موازی بر جامعه مدنی و بر وضع معیشتی مردم وارد می شود در کنار ضعف آشکار مدیریتی در حوزه هایی مثل سیاست خارجی, ورزش, حفظ میراث فرهنگی, محیط زیست و تحریم انتخابات را به گزینه ای غیرمسوولانه تبدیل می کند که نتیجه بلافصل آن استمرار این فشار چند بعدی بر پیکر جامعه ایرانی است و این استمرار نمی تواند گزینه ای اصلاح طلبانه باشد

فشاری که در این برهه به طور موازی بر جامعه مدنی و بر وضع معیشتی مردم وارد می‌شود در کنار ضعف آشکار مدیریتی در حوزه‌هایی مثل سیاست خارجی، ورزش، حفظ میراث فرهنگی، محیط زیست و... تحریم انتخابات را به گزینه‌ای غیرمسوولانه تبدیل می‌کند که نتیجه بلافصل آن استمرار این فشار چند بعدی بر پیکر جامعه ایرانی است و این استمرار نمی‌تواند گزینه‌ای اصلاح‌طلبانه باشد. من در این متن بر آنم که با سه دلیل/تحلیل مستقل نشان دهم که چرا به کروبی رای می‌دهم و رای به کروبی را تنها گزینه اصلاح‌طلبانه در شرایط موجود می‌دانم. به این منظور سه مساله را بررسی می‌کنم: اهمیت تحلیل گفتمان، نسبت تحزب و اصلاح‌طلبی، مساله حضور در صحنه سیاسی و اصلاح‌طلبی. در آخر پاسخی می‌دهم به ایده گروهی از اصلاح‌طلبان که فعالیت خود را بر مبنای گمانه پر رای‌تر بودن سبد یک کاندیدا تنظیم کرده اند. با این توضیح که نسخه نخست این یادداشت حاوی مقایسه یک به یک موارد مطرح شده در کار دو نامزد اصلاح‌طلب بود که صرفا برای زدودن شائبه تضعیف دیگر نامزد اصلاح‌طلب آن بخش‌ها را حذف کرده و زحمت مقایسه را به ذهن و حافظه خواننده واگذار می‌کنم.

۱) بر این باورم که گفتمان مهدی کروبی به وضوح اصلاح‌طلبانه‌ترین گفتمان در میدان انتخابات حاضر است. اگر دفاع از حقوق بشر،آزادی بیان، مطالبات زنان، جنبش دانشجویی، حقوق اقلیت‌های قومی و سیاسی و باور به مکانیس م‌های دموکراتیک را از ذاتیات گفتمان اصلاح‌طلبانه بدانیم آن وقت نمود این ذاتیات در کار کروبی شاخص‌تر از سایر نامزدهاست: دفاع کروبی از حقوق بشر و مذاکرات او با نمایندگان اقلیت‌ها که به طور مثال، حمایت گروه‌هایی از اهل سنت و دراویش گنابادی را در پی آورد. حضور فعالان حقوق بشر چون عماد باقی و حمایت روشنفکران و نویسندگانی چون سروش و بابک احمدی و حمایت صریح سازمان ادوارتحکیم، دفتر تحکیم وحدت، و... به تمامی حکایت از سویه‌های آزادی خواهانه گفتمان کروبی و شاخصه حمایت بی‌تبعیض او از حقوق بشر است. فارغ از این، نامه‌های شجاعانه او به سردار فیروز آبادی، حسین شریعتمداری، آیت‌الله جنتی، و عزت‌الله ضرغامی نمونه‌های اخیر از سویه‌های اصلاح‌طلبانه گفتمان کروبی است. البته از یاد نبرده‌ام که به هنگام صدور حکم اعدام‌هاشم آغاجری قاطع‌ترین موضع گیری وقت را کروبی داشت و همچنین به وقت محکومیت نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم کروبی بود که صندلی ریاست مجلس را ترک کرد و تا باز گشت نماینده محکوم به کرسی ریاست بازنگشت (در حالی که دیگر بزرگان اصلاح‌طلب زندانی شدن مدیران و یاران اصلاحات را دیدند اما نه استعفایی ثبت شد و نه صندلی‌ای ترک و در این بین هنوز و تنها کروبی است که به بی‌عملی و کند روی محکوم است و این از عجایب سیاست‌ورزی ماست.) گاهی گفته می‌شود که برنامه‌های کروبی انجام پذیر نیستند، می‌گویند اینها شعار است. من این خط استدلالی را از اساس ناکارآمد می‌دانم: چه در تبیین رای به دکتر معین و چه در پاسخ تحریم‌کنندگانی که می‌گفتند اصلاح‌طلبان «کاری» نکرده‌اند، همواره بر این باور بوده‌ام که در بسیاری عرصه‌های سیاسی (و علی الخصوص در عرصه حقوق بشر) سخن گفتن و کار کردن یکی می‌شوند. اکنون نیز تاکید بر گفتمان کروبی ریشه در این باور دارد که ما می‌خواهیم صدا و تریبونی آزادی خواهانه داشته باشیم و می‌دانیم که این صدا خود کارها می‌کند چون از آن رئیس دولت شود. وقتی که رئیس‌جمهوری صاحب گفتمان آزادی‌خواهانه باشد (که کروبی هست) این خود تغییر و تاثیر عملی را در پی خواهد داشت. به یاد بیاوریم هنگامی که سخن از زبان سیاستمداری صاحب منصب گفته شود چنان نتایج عینی و بارزی به بار می‌آورد که دیگر نمی‌توان از عمل سیاسی جدایش کرد. مفهوم فلسفی-حقوقی «افعال گفتاری (speech acts)» خود مبین این به هم آمیختگی گفتار و کردار در متن حقوقی سیاسی است. این به هم تنیدگی کردار-گفتار هرگز به سیاست و حقوق محدود نمی‌شود و در زندگی روزانه نیز آشکار است: برای مثال بیان سوگند عین عمل سوگند خوردن است و تبعات و نتایج قانونی یک عمل را دارد. عمل قول دادن چیزی نیست جز بیان جمله‌ای که «من قول می‌دهم....». پس اعمالی هستند که گفته می‌شوند و سیاست و علی‌الخصوص عرصه دفاع از حقوق پر است از این افعال گفتاری. به این دلیل است که تحلیل گفتمان Discourse analysis در انتخاب یک فرد یا جریان سیاسی مدافع حقوق بشر نقشی ریشه‌ای و حیاتی دارد. می‌توان نتیجه گرفت که در عرصه سیاست، دوگانه عمل- سخن فرو می‌ریزد و آن چه باید در پی آن رفت انسجام و سازگاری گفتمانی است نه نگرانی‌های گمانه زنانه از عملی نشدن آن‌ها. اگر سخن در گفتمانی منسجم بیان شود می‌تواند فرصت ساز یا خطر آفرین شود. به این ترتیب سخنانی که مهدی کروبی در دفاع از محرومان سیاسی گفته خود فعالیتی عملی در عرصه دفاع از حقوق بشر است و اگر این سخنان در بالاترین سطح اجرایی کشور تکرار شوند به یقین تاثیر اجرایی فراوانی خواهد گذاشت چرا که به صرف گفته شدن: الف) صدای گروه‌های بی‌صدای جامعه مدنی خواهد بود از زبان رئیس قوای اجرایی کشور و این خود طرفه غنیمتی است که نباید بی‌تفاوت از کنارش رد شد (توجه کنید که هیچ یک از دیگر نامزدها نوید نمایندگی این صدای آزادی خواهانه را نداده‌اند پس از این منظر کروبی یگانه انتخاب اصلاح‌طلبانه خواهد بود)، و ب) دست ناقضان را خواهد بست و توانشان را مصروف مواجهه با نقد و تذکر مداوم رئیس‌جمهور خواهد کرد. گروهی که به نقض آزادی‌های سیاسی می‌پردازند در هر مسندی که باشند نمی‌توانند اعتراض و کلام رئیس‌جمهور را بی‌پاسخ بگذارند و این خود هزینه نقض حقوق بشر را در مملکت بالا خواهد برد. بنابراین، نخستین پاسخ به نگرانی پاره‌ای دوستان درباره انجام نپذیرفتن برنامه‌های مطالبه محور کروبی این است که ما در قدم اول به این برنامه‌ها به چشم افعال گفتاری نگاه می‌کنیم که «بیانشان» از یک سو جامعه مدنی را در پیگیری و نظارت بر وضع حقوق بشر توانمند می‌کند و از سوی دیگر دست ناقضان را می‌بندد و کارشان را سخت می‌کند. تا همین جا، کروبی با داشتن گفتمانی که دغدغه حقوق بشر را دارد به مطالبات اصلاحات و جامعه مدنی نزدیکتر است و از این رو مادامی که دغدغه حقوق بشر در زمره ملاک‌های ماست رای به کروبی تنها انتخاب منطقی خواهد بود.

۲) کروبی تنها انتخابی است که به صفت حزبی متصف است. نه فقط چون عضویت حزبی دارد و برگزیده حزب اعتماد ملی است بلکه چون با تیم تشکیلاتی و حامیان خویش نسبتی شفاف و تعهد آور و دو سویه دارد. به طور مثال اگر مهاجرانی از کروبی حمایت می‌کند این حمایت به طور عملی و در شکل حکمی و مسوولیتی از طرف کروبی به مهاجرانی ابلاغ می‌شود تا شکلی شفاف باشد از سیاست‌ورزی مدرن، هنگامی که کرباسچی همه جا در کنار کروبی است او نیز در کمال شفافیت کرباسچی را به معاون اولی خود بر می‌گزیند، کاری که اوباما در مورد جو بایدن انجام می‌دهد و در همه جای دنیا معمول است و نشان برنامه‌ریزی و خردورزی سیاسی است. این نکته در چهار سال پیش در حرکت کروبی وجود نداشت اما اکنون به شکلی چشمگیر به حرکت سیاسی او اضافه شده و در فضای احساسی حاضر وزنی ویژه به حرکت کروبی می‌دهد. به یاد بیاوریم که کروبی حتی به وقت ثبت نام رسمی نیز با تیم کاری خویش به وزارت کشور رفت و این یعنی که من با این افراد هستم، نه این که این‌ها با من باشند و من خود «مستقل» باشم و نگفت که من آن کنم که خود خواهم. کروبی به خوبی دریافته است که از آن طور سیاست ورزی‌های به ظاهر مستقل تدبیری عقلانی و مدرن برنخواهد خاست و دردی از شرایط کنونی ما را دوا نخواهد کرد. کروبی تنها کاندیدایی است که در عمل نشان داده شعار استقلال از تحزب و تن ندادن به مطالبات حامیان نشان سردرگمی و عدم شفافیت است و نه وحدت نیروها. پس از این منظر من به کروبی رای می‌دهم چون او نشان داده که در فضای سیاسی مغشوش و مکدرفعلی هم در پی حرکتی مدرن و شفاف است و برای بار نخست تلاش می‌کند تا حزبی بودن را نه به معنای حمایت دسته‌ای احزاب از یک نفر بلکه به معنای ارتباطی دو طرفه، تشکیلاتی، تعهد آور و شفاف میان نامزد انتخاباتی و گروه و ستاد همراه پی بگیرد. به باور من در انتخابات پیشین این مصطفی معین بود که تاحدی به این ویژگی نزدیک بود و در این دوره مهدی کروبی و تیم حرفه‌ای مشاورانش هستند که سیاست خرد ورزانه را نمایندگی می‌کنند. نشان دیگر این خرد ورزی حزبی و دوری از عوام فریبی آن است که کروبی با وجود اینکه تنها کاندیدای روحانی در انتخابات پیش‌روست هرگز سعی نکرده تا با استفاده از شعائر و سمبل‌های مذهبی تحریک احساسات و ایجاد موج کند یا رای مردم را با استفاده از رنگ‌ها و شگردهای ظاهرا ارزشی به خود جلب کند. کروبی نه از جبهه‌ها هزینه می‌کند و نه از باورهای دینی مردم بلکه انتشار برنامه خود و دیدار با فعالان سیاسی و اجتماعی را ادامه می‌دهد و این دوری گزیدن او از عوام فریبی شایسته اعتماد ماست.

۳) دست آخر آنکه در تمام سال‌های پس از جنگ و خصوصا در سال‌های اصلاحات کروبی (به عکس رقیب خود) هیچ وقت از صحنه سیاسی ایران غایب و غافل نبوده است. چهار سال ریاست مجلس اصلاحات که در آن نمونه‌های روشنی را از پیگیری و رایزنی‌های مداوم برای حل مشکلات زندانیان سیاسی و دانشجویی به یاد داریم. تلاش روشن برای افتتاح اولین تلویزیون خصوصی داخلی، ایجاد حزب و پایبندی تمام وقت به آن، ایستادگی در مقابل تقلب‌های انتخاباتی و... نشانگر آن است که ما نامزدی را در عرصه داریم که همراه و هم-عصر با جامعه ایران اصلاح‌طلب شده است نه آن که خلق الساعه و یکباره. باید توجه کرد که اصلاح‌طلبی بیش از آنکه مجموعه گزاره‌هایی ثابت و متعین باشد یک تجربه تاریخی است...تجربه مدیریت پس از جنگ است و نه هنگام جنگ و این روشن است که در تمام دنیا تجربه‌ها و جنبش‌های پس از جنگ ماهیتی یگانه و تجربی دارند. باید آن‌ها را فعالانه درک کرده باشی تا بتوانی همپای آن‌ها شوی. در تاریخ اصلاحات خودمان این نکته گاه مغفول می‌ماند که شمار زیادی از مدیران جمهوری اسلامی نه به واسطه قبول آرای روشنفکران که به‌واسطه تجربه مدیریتی خود در سال‌های پس از جنگ بود که دریافتند راه مدیریت ایدئولوژیک و تعهد گرا از مدیریت مدرن و از پیشرفت ایران جداست. آن‌ها در عمل به نا کارآمدی ایدئولوژی گرایی و ایده‌آلیسم سیاسی رسیدند یعنی تفکری که از یک سو حقانیت منبعث از ایدئولوژی را بر شرایط عملی و بر منافع ملی ارجح می‌داند و از سوی دیگر تعهد را برتر از تخصص می‌بیند یا شیوه‌های مدیریت اجتماعی را تماما قابل استخراج از متن ایدئولوژی می‌دانست. به این ترتیب بسیاری از مدیران دلبسته نظام اسلامی بی‌آن که با اندیشه‌های امثال سروش به طور دقیق آشنا باشند در کوران مدیریت اجتماعی و اقتصادی به طور موازی به نتیجه‌ای مشابه رسیدند و آن مدیریت علمی و تفکیک عملی (و نه الزاما نظری) حوزه دیانت از حوزه مدیریت بود- بسیاری از مدیران تکنوکرات از این گوشه بود که به راه اصلاحات آمدند و نه به واسطه بحث‌های نظری. پس برای مدیریت اصلاح‌طلبانه تجربه مدیریت و فعالیت تمام وقت سیاسی در فضای پس از جنگ عنصری کلیدی است. چرا که اصلاح‌طلبی بیش از آن که دکترینی سیاسی یا فلسفی باشد یک تجربه عملی است، پدیده‌ای اجتماعی که تغییر شکل می‌یابد و متکامل می‌شود و از این رو برای اصلاح‌طلب بودن باید که در این تجربه سیاسی-اجتماعی به سال‌های اصلاحات- خواه در مقام کنشگر اجتماعی یا مدیر اجرایی یا....- بوده باشی یعنی نمی‌شود از سال‌های دهه ۶۰ در انتهای دهه ۸۰ به میدان آمد و پرچمی نیم دار برداشت و بانگ اصلاح‌طلبی زد. با این اوصاف تنها نامزدی که به اصلاحات به مثابه «تجربه عملی پس از جنگ» نزدیک است مهدی کروبی است که هرگز صحنه سیاست ورزی اصلاح‌طلبانه را ترک نکرده است و با اصلاح روند خود و با گشودگی در قبال تغییر اکنون تنها گزینه‌ای است که می‌تواند در قامت رئیس‌جمهوری اصلاح‌طلب نظر جامعه مدنی را به خود جلب کند.

● متمم:

گاه گفته می‌شود که ما باید صرفا به نامزدی رای دهیم که رای فراوان تری در آستین دارد. این استدلال به باور من برای وقت کنونی نا کارآمد است اولا به این دلیل که مساله رای بیشتر مساله‌ای پسینی (a posteriori) است که خود تابع فعالیت‌های انتخاباتی و تبلیغی ماست. نمی‌توان از پیش رای بیشتر کسی را فرض کرد و برای آن تبلیغ کرد و بعد بانگ زد که ببینید صرفا چون رای این کاندیدا بالاتر است من اینجایم که هستم. به باور من همان طور که دفتر تحکیم وحدت و بابک احمدی و سروش تاکید کرده‌اند در این مرحله ما باید بر اساس ملاک‌های سیاسی اصلاح‌طلبانه و آزادی‌خواهانه تصمیم بگیریم چرا که موج رای هنوز در هوا معلق است و فعالیت‌های جاری خود می‌تواند تاثیر بزرگی بر سمت و سوی موج رای اصلاح‌طلبان داشته باشد. به بیان دیگر انتخاب بر مبنای معیارها و مطالبات جامعه مدنی مقدم بر انتخاب بر مبنای گمانه زنی آراست چرا که سبد آرای هر نامزد خود تابع فعالیت‌ها و مطالبات جامعه مدنی است و نه بر عکس. به همین دلیل از آن جا که مهدی کروبی با پاسخ به مطالبات قشرهای گوناگون شایستگی جلب آرا بیشتر را دارد، برای کسانی که دغدغه حقوق بشر، مدیریت علمی، تجربه اصلاح‌طلبی و خردورزی سیاسی را محترم می‌شمارند حرکت سیاسی مهدی کروبی قابل اعتماد‌ترین حرکت جاری در میدان انتخابات کنونی است و ملاحظاتی چون رای بیشتر موضوعیت ندارد چرا که در صورت پیوستن آن نیروها به اردوگاه کروبی، رای بیشتر نیز خود حاصل می‌شود.

● نتیجه:

رای به کروبی فرصتی ویژه برای تمام اصلاح‌طلبان است، برای آن‌ها که دغدغه حقوق بشر و مدیریت علمی دارند. برای ما که سیاست و اصلاحات تدریجی را نه لبریز شور که آمیخته به شعور و شفافیت می‌خواهیم فرصتی است تاریخی برای آنان که راه ابهام گویی و احساسی گری را از اصلاح‌طلبی جدا می‌دانند. و خاص است چون خود همراه با تجربه جمعی ما از اصلاحات رشد کرده است. حرکت کروبی وجهی ممتاز دارد چون خود به اصلاح خود اندیشیده است وچون نشانه‌های تکامل تدریجی در آن واضح و پردامنه است، قطعا کابینه و برنامه‌های کروبی اشتباهات و کمبود‌های خود را خواهد داشت اما نشانه‌های زمینی بودن و تغییر پذیر بودن این جریان چنان قوی است که می‌توان به اصلاح‌پذیری آن و به توان پذیرش اشتباهات از سوی کروبی امیدوار بود. اگر ما این رشدیافتگی زمانی و زمینی را در نیابیم نخواهیم توانست فقدان خرد را در سیاست مان اصلاح کنیم. از این رو، از دست دادن این فرصت از دست دادن (حداقل) چهار سال کلیدی است چهار سالی که می‌تواند میدان تخصص‌گرایی، خرد سیاسی، و پاسخگویی به مطالبات معطل من و تو باشد.

کوشا اقبال



همچنین مشاهده کنید