جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

عملکرد دوساله


عملکرد دوساله

در سوم تیر ۱۳۸۴ شاهد صف آرایی اکثریت نیروهای سیاسی کشور بودیم در یک طرف حامیان رئیس جمهور در قالب احزابی مانند آبادگران و ایثارگران و گروه های حزب الله و در طرف دیگر ائتلافی بزرگ از احزاب دوم خردادی, احزاب اعتدال گرا و روشنفکران عرفی و مذهبی و حتی راست گرایانی مانند بخشی از موتلفه, جامعه روحانیت مبارز

سوم تیر ۱۳۸۴ اگرچه به نظر حامیان رئیس جمهور نهم «مهمتر از دوم خرداد ۷۶» است و به نظر حامیان رئیس جمهور هشتم «از چنین اهمیتی برخوردار نیست» اما از نظر بسیاری از تحلیلگران آنچنان تاثیرگذار بوده که به جرات بتوان گفت «مقطعی جدید را در جمهوری اسلامی به وجود آورده است.»

در سوم تیر ۱۳۸۴ شاهد صف آرایی اکثریت نیروهای سیاسی کشور بودیم. در یک طرف حامیان رئیس جمهور در قالب احزابی مانند آبادگران و ایثارگران و گروه های حزب الله و در طرف دیگر ائتلافی بزرگ از احزاب دوم خردادی، احزاب اعتدال گرا و روشنفکران عرفی و مذهبی و حتی راست گرایانی مانند بخشی از موتلفه، جامعه روحانیت مبارز. اما نتیجه به سود محمود احمدی نژاد تمام شد؛ کاندیدایی که به عقیده بسیاری از صاحبنظران «هر کس دیگری اگر جای او بود در مقابل هاشمی رای می آورد.» اما ششمین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران خبرسازترین رئیس جمهور هم شد.

رئیس جمهوری که در زمان کاندیداتوری اش تنها کاندیدایی بود که سخنی از دموکراسی نگفت و شعارها و خاستگاهش به گونه ای بود که در دور دوم انتخابات بسیاری را بسیج کرد تا به رقیب او رای دهند.

با رئیس جمهور شدن محمود احمدی نژاد هم بازار پیش بینی ها داغ شد اما شاید بهترین و واقع بینانه ترین پیش بینی از آن خشایار دیهیمی بود که می گفت؛ «به هرحال نباید شتاب کرد چون گمان می کنم که راست آبادگر دچار چالش های جدی خواهد شد؛ هم در برابر افکار عمومی، هم در برابر جناح راست سنتی و هم اصلاح طلبان و هم ناراضیانی که با کلیت نظام مشکل دارند. این ترکیبی است که همه در آن بازی خواهند کرد و در این شرایط هرگز افراطی ترین ها هم نمی توانند فعال مایشاء باشند و راساً هرچه دلشان خواست انجام دهند.»

بخش اول نظر خشایار دیهیمی فردای روز ریاست جمهوری احمدی نژاد به واقعیت نزدیک تر شد. رئیس جمهوری که عملکرد دولت های جمهوری اسلامی را در ۱۶ سال گذشته با شدیدترین واژه ها نقد می کرد به گفته روزنامه نگار جوانی در عمل هم رمانتیک گونه عمل کرد، بنا به تبلیغ تریبون های هوادارش چراغ اتاق کارش ساعت ۶ صبح روشن می شد، سعدآباد محل کارش نشد، چندان به ظاهر و لباس هایش توجهی نشان نداد، دستور داد تا ادارات به جای قند از خرما استفاده کنند و چای خارجی را هم ممنوع کرد.

در تهران هم جلسات هیات دولت را کمتر برگزار کرد و سعی برآن داشت تا هر ماه به استانی سفر کند و جلسات را آنجا برگزار کند تا هم با عموم مردم و علی الخصوص مناطق محروم- همان هایی که بیشترین رای را به او دادند - آشناتر شود و هم طرح ها و لوایح آن مناطق را بسامان کند. لباس فوتبال پوشید و با ملی پوشان تمرین پنالتی کرد و در سخنرانی ها غیررسمی حرف زد و هیچ ابایی در به کار بردن کلمات غیردیپلماتیک به خرج نداد تا همانند شنوندگانش شود.

این رفتارها بود که رادیکال ترین مخالفانش را زودتر از همه به صدا درآورد تا آنها رئیس جمهور نهم را متهم به رفتارهای مردم گرا کنند. اما انتقادات زمانی جدی شد که نه تنها اصلاح طلبان که بسیاری از حامیان دیروز احمدی نژاد هم به موج انتقادکنندگان پیوستند . دولتی که از ققنوس انتقادات از دولت های گذشته برخاسته بود خود اکنون با رفتارهایش جرقه به انبار باروت می زد تا انتقادات و مخالفت ها سرکشد.

● بی برنامگی در اقتصاد

اصلی ترین شعار محمود احمدی نژاد در عرصه اقتصاد بود، «عدالت اجتماعی»، «بردن نفت بر سر سفره مردم»، «مبارزه با سودجویان اقتصادی»، «افزایش حقوق و معیشت کارگران و کارمندان» و طرح شعارهایی مانند «فقر و فساد و تبعیض، احمدی نژاد به پاخیز» کافی بود تا بسیاری را مجاب کند که به جای هاشمی رفسنجانی و شایعاتی که حول ثروت افسانه ای اش دور می زد به محمود احمدی نژاد رای دهند که حداقل به نظر آنها سابقه مدیریت کلان نداشت. اما یک سالی طول کشید تا محمود احمدی نژاد به تحولات دلخواهش در عرصه اقتصادی نائل شود. اولین مانع او عدم تایید صلاحیت ۴ وزیر پیشنهادی اش در حوزه اقتصاد بود.

سپس لایحه تشکیل صندوق مهررضا در مجلس رای نیاورد. بعد هم متمم بودجه سال ۸۴ هم با مخالفت های مجلس روبه رو شد. اینگونه بود که حملات به لایحه بودجه سال ۸۴ روز به روز بیشتر شد و سرانجام نیز نظر بینابین مجلس و دولت اعمال گردید. حتی خوش چهره نماینده مجلس هفتم که زمانی مشاور اقتصادی احمدی نژاد در انتخابات بود او را به جهت سیاست های اقتصادی اش به چالش کشاند و از او دعوت به مناظره کرد و از سوی دیگر احمد توکلی و یارانش همصدا با منتقدین اصلاح طلب دولت، سیاست های دولت را تورم زا عنوان کردند. اما رئیس جمهور بی اعتنا به همه جا در سفرهای استانی اش طرح های بسیاری را مصوب می کرد که بودجه زیادی نیاز داشت، برای تامین بودجه مورد نیاز هم از حساب ذخیره ارزی برداشت می شد که با افزایش قیمت نفت پرتر از گذشته شده بود.

تاکید رئیس جمهور آنچنان شد که هم مجلس دوباره از صندوق ذخیره ارزی به دولت کمک کرد هم صندوق مهررضا و صندوق عدالت به راه افتاد. هم رئیس بانک پارسیان توسط رئیس جمهور عزل شد و هم مدیران بیمه ایران. هم نرخ بهره بانک ها کاهش یافت و هم دولتی کردن در تمام امور رواج یافت. اما سیاست های اقتصادی دولت، اقتصاددانان را نگران کرد؛ وقتی گرانی ها افزایش یافت، اما رئیس جمهور دولت منکر این قضیه شدند تا اقتصاددانان مجبور به نگاشتن اولین نامه به رئیس جمهور شوند.

وقتی سعید لیلاز پیش بینی کرد که بهار سال ۸۶ سخت ترین بهار ۳۰ سال اخیر خواهد شد رئیس جمهور گفت؛ «گوجه فرنگی کنار منزل ما ارزان است» و سخنگویش هم گرانی را زاییده تبلیغات منفی مخالفان دولت در روزنامه ها معرفی کرد. اما پیش بینی خشایار دیهیمی در این زمینه هم رنگ واقعیت به خودش گرفت؛ آنجا که گفته بود؛ «آنها به اقتصاد مردم گرا روی می آورند. آنها با قیمت هر بشکه نفت ۶۰ دلار می توانند در کوتاه مدت وضعیت معیشتی را حل کنند اما در درازمدت نه.

همان گونه که در شهرداری تهران احمدی نژاد برنامه درازمدت ارائه نکرد. اما با همان کارهای کوچک به قول خودش دوربرگردان می ساخت که ترافیک حل شود. این روش مشکل را به جای دیگری منتقل می کند که از دیده پنهان است. در اقتصاد هم اینگونه است و دوربرگردان هایی خواهند ساخت که در درازمدت مملکت از این لحاظ متضرر خواهد شد.» اما چندان هم لازم نبود که تبعات سیاست های اقتصادی دولت نهم را در درازمدت ببینیم که خودش را پس از یک سال در گرانی ها و رشد تورم و افزایش نرخ بیکاری نشان داد.

حتی وقتی مقام رهبری بر اصل ۴۴ و خصوصی سازی و اجرای چشم انداز بیست ساله و برنامه پنج ساله چهارم تاکید کردند، دولت نهم اگرچه در حرف و شعار خود را مقید به این امر دانست اما سیاست هایش گواه مطلب دیگری را می داد به گونه ای که سعید لیلاز بگوید؛ «آن چیزی که من می فهمم این است که خصوصی سازی منجر به این می شود که نهادهای خصوصی مستقل پدید بیاید و این قدرت دولت را در کنترل ساختار سیاسی کشور از بین می برد. یعنی بالاخره بخش خصوصی قدرتمند، نهادهای قدرتمند مستقل از دولت را هم پدید می آورد و این طبیعتاً برای دولت نهم خوشایند نیست.

از این منظر است که الان دولت با خصوصی سازی مخالفت می کند. می خواهد همچنان تمرکز و تسلطش را بر جنبه های مختلف اقتصادی نشان دهد. ولی به طور کلی وقتی شما از یک سیستمی برخوردار هستید که متکی است به درآمد ارزی روزانه که چیزی حدود ۲۰۰ میلیارد دلار است اصلاً به بخش خصوصی احتیاج ندارید.»

صادق زیباکلام هم در نقد سیاست های اقتصادی دولت می گوید؛ «با کلمات زیبا و شعارهای قشنگ و یا اینکه بگوییم زالوهای سرمایه دار ما را محاصره کردند و مستکبرین دارند چنین می کنند و مرفهین بی درد دارند چنان می کنند و آقازاده ها دارند فلان کار می کنند که نمی شود اقتصاد یک کشور ۷۰ میلیونی را چرخاند.

شما با کسانی که در بازار هستند، در کار تولید هستند، در کار توزیع هستند، در کار صادرات هستند با هرکسی صحبت کنید می بینید که چرخ اقتصادیشان راکد است و دارند می نالند. با ثروتمند صحبت می کنید می نالد، با فقیر صحبت می کنید می نالد.

به گمان من اینها برمی گردد به اینکه دولت به جز کلمات و سخنان زیبا واقعاً فاقد یک استراتژی سامان یافته و مدون برای اقتصاد کشور است.» کریم ارغنده پور نیز معتقد است؛ «دولت با روالی که تا به حال طی کرده هیچ گریزی از این ندارد که در آینده در برابر مسائل اقتصادی تنهاتر بماند. دلیلش هم بی برنامگی است. یعنی ما متاسفانه برنامه ای که نشان دهنده مجموعه منسجم و راهگشا و جهت دهنده به نقطه ای مشخص باشد نمی بینیم. دولت تئوری اقتصادی علمی مشخصی ندارد.» حال این بی برنامگی به گونه ای اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار داده که اساتید اقتصاد کشور از هر دسته و گروهی به رئیس جمهور نامه می نویسند و نسبت به تبعات سیاست های اقتصادی اش هشدار می دهند.

بابک مهدیزاده


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.