شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

وضعیت شعر در ایران


وضعیت شعر در ایران

شاید هیچ جایی به‌جز جایگاه شعر و شاعری بی‌در و پیکرتر نباشد که هر کسی می‌تواند وارد آن شود، چون تنها شعر است که تقریبا به هیچ امکاناتی نیاز ندارد حتی خودکار و کاغذ هم نمی‌خواهد …

شاید هیچ جایی به‌جز جایگاه شعر و شاعری بی‌در و پیکرتر نباشد که هر کسی می‌تواند وارد آن شود، چون تنها شعر است که تقریبا به هیچ امکاناتی نیاز ندارد حتی خودکار و کاغذ هم نمی‌خواهد چراکه هر کسی می‌تواند به راحتی پشت تریبون فقط با استفاده از تارهای صوتی حنجره، چند کلمه را پشت سر هم بگذارد و به اسم شعر تحویل بدهد.

اما مشکل، کسانی نیستند که به شعر علاقه دارند و حتی ابا نداشتن استعداد شعری، چیزهایی می‌نویسند و در عین حال به کسی هم کار ندارند بلکه ضربه‌های اصلی را کسانی می‌زنند که اتفاقا توانایی شعر گفتن به شکل متعارف را دارند یا اینکه به دلیل سابقه طولانی، صاحبنظر محسوب می‌شوند.

اگر در فضای شعر، بخواهیم فقط از غزل حرف بزنیم، باید گفت که این مقوله، مشکلات خاص خود را دارد. شاید تا حالا هیچ شاعر غزلسرایی درباره گونه‌های دیگر شعری نظر مطلق و نفی‌کننده نداده باشد اما بسیار پیش آمده که غیر غزلسرایان درباره غزل نظر داده‌اند از بعضی از شاعران فقید که بگذریم هنوز هستند کسانی که رسما شاعر غزلسرا نیستند و درباره آن نظر نفی‌کننده می‌دهند بعضی از اینان شاید به دلیل کهولت سن، حرف‌شان برای بخشی از جامعه سند شده است و با اینکه غزل را رد می‌کنند در آخر کتاب‌شان زیر عنوانی شبیه «برای آنان که غزل دوست دارند» غزل‌های دست چندم قرن هفتمی تحویل مخاطب می‌دهند. در صحبت‌هایشان هم برای معرفی غزل امروز به کلاسیک‌ترین شاعرانش بسنده می‌کنند و شاعران مهم‌تر و امروزی‌تر را نادیده می‌گیرند.

پس حتی حرف خودشان با عمل‌شان نمی‌خواند و بعد از ایجاد جنجال و پرسش و پاسخ‌های مختلف حرف‌شان را یک نظر شخصی جلوه می‌دهند و خودشان را توجیه می‌کنند. کم‌سوادی همین جنس افراد است که در بعضی از نشرهای مطرح، غزل نو و امروزی را از غیر آن تشخیص نمی‌دهد.

اما در این میان کسانی که خودشان مستقیما به غزل مربوط می‌شوند مسئولیت سنگین‌تری دارند.

بعضی از اینان با ترفندهای مختلف سعی در مهم‌تر جلوه دادن خود دارند.

مثلا از اینکه کتاب‌شان مجوز نگرفته یا مجوزش لغو شده (راست و دروغش به‌عهده خودشان) مظلوم‌نمایی می‌کنند و سانسور شدنشان را معادل مهم بودنشان می‌دانند.

عده‌ای هم هستند که در وبلاگ‌هایشان به عالم و آدم توهین می‌کنند و خودشان را برای جمعی ناآگاه مظلوم جلوه می‌دهند. دیگران را به صفاتی که خودشان دارند متهم می‌کنند.

در اینگونه وبلاگ‌ها دو ویژگی بارز را می‌توان به‌راحتی دید: یکی اینکه دریغ از یک شاعر درست و حسابی که این افراد به او توهین نکرده باشند و دوم اینکه باز هم دریغ از یک شاعر درست و حسابی که در تایید حرف‌هایشان کامنت بگذارد مگر اسمش جعل شده باشد. اینگونه افراد که بسیار هم ادعای مدرن بودن و به روز بودن دارند همواره به سنتی‌ترین شکل ممکن برخورد می‌کنند و خودشان را استاد می‌دانند و بقیه را شاگرد! یا بدتر؛ خودشان را خیلی زحمت‌کشیده و ظلم دیده نشان می‌دهند و گاهی آنقدر اغراق می‌کنند که خواننده آگاه را به خنده می‌اندازند یا حتی بدتر؛ برخوردهای چاله‌میدانی قدیمی را در جامعه شعر وارد کرده‌اند البته صد رحمت به آن چاله‌میدانی‌ها که دست کم مرام و معرفتی در قلب‌شان بود و هیچ وقت هم ادعای تفکر نداشتند اما اینان با استفاده از الفاظ رکیک، متوهمانه فکر می‌کنند که خیلی بی‌پرده و شاید حتی خیلی روشنفکر هستند که هیچ سانسوری در گفتن حرف‌هایشان ندارند.

عده‌ای هم هستند که به جای غزل گفتن درباره تئوری غزل و پیشنهادهایی که داده‌اند صحبت می‌کنند و دریغ از یک غزل درست درمان که گفته باشند تا فارغ از ادابازی‌های معمول، مخاطب را به شعر امروز امیدوار کند.

و مشکلات دیگری که بقیه شاعران باید متحمل شوند...

حالا خودتان وضعیت شاعر جدی را در این آشفته‌بازار تصور کنید. آشفته‌بازاری که فضا را برای حضور و ظهور به اصطلاح شاعران، فراهم می‌کند بدون آنکه کمکی به وضعیت شعر کند.

مریم جعفری آذرمانی