دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
درباره نمایش «بوق» کار فرهاد تجویدی
جهان و تاریخ هنر به خوبی می گویند اثری که شناسنامه دارد، می تواند بماند. اثر شناسنامه دار یعنی این که آدم ها در بطن محیط، زمانه، الگوها و انگارهای زندگی مشخص شوند، بیایند بروند و قصه ای ساده یا پیچیده را روایت کنند. هنوز که هنوز است ، سرمای سهمناک اسکاندیناوی از لابه لای سطور ایبسن آدم را منجمد می کند، یا چخوف را با کالسکه ای پیر و سالخورده راهی دهکده ای برف زده می کند تا جان بیماری را نجات دهد. یا فی المثل در ادبیات همچنان ضخامت پوستین هایی از پوست خرس، گوزن، سمور و... در آثار گوگول، تولستوی، داستایوفسکی و... هست؛ همچنانکه مایاکوفسکی شاعر نیز ناگزیر از آوردن آن نه در نمایشنامه ای بلکه در شعر است؛ «می آیی، عنق تر از عنق می گزی پوست گوزن دستکشت را» و این یعنی تعریف انسان در لوکیشن، در مواجهه با نیروی طبیعی و یا تکنولوژیکی. بستر درام همین است. انسان و مشکل سرما، انسان و مشکل فرو ریختن پل، راه آهن، سیل، زلزله، حادثه کشتی، آتشفشان و به قول شاعر، غیره. و مشکل ما چیست.
با چه چیز مواجهیم و همچون جبری محیطی و تکنولوژیکی هر روز با آن دست و پنجه نرم می کنیم. شاید با دیدن نمایش بوق به کارگردانی «فرهاد تجویدی» به پاسخ این سؤال می رسیم. سالهاست غول ترافیک ثانیه های ما را می بلعد، ما را همچون آدم هایی بی اختیار پشت چراغ های قرمز نگه می دارد و لحظاتمان را از بین می برد، ترافیک معضل غریبی است. باد و برف و باران را هم پشت چراغ قرمز نگه می دارد و گویا فرهاد تجویدی این تخیل طبیعی را به زیبایی پشت چهارراه نگاه داشته است. او ۵۰ دقیقه با تئاتر، بشر مدرن تهرانی را پشت چراغ قرمز نگه می دارد و با نوستالژی هر روزه اش راهی خانه می کند؛ بشری که هر روز دغدغه های خودش را دارد، به سرکار می رود، می آید و در هر حال خود، خانواده و تمام همشهریانش در کنار پدیده ترافیک زندگی می کنند؛ به راستی چرا تئاتر و ادبیات ما تاکنون به چنین معضلاتی نپرداخته است مگر قصه نویسی نیازمند تعریف انسان در بستر واقعی و عینی او نیست.
نمایش «بوق» یک درام اصیل تهرانی است. فرهاد نقد علی سال ها پیش این متن را نوشت و اجرای خوب آن طی روزهای گذشته در جشنواره تئاتر ماه باعث شد، جایزه بهترین کارگردانی و بازیگری را به دست آورد، حالا هم که در تماشاخانه مهر حوزه هنری اجرا دارد، با استقبال طیف مخاطب جوان تئاتر و دانشجویان این رشته روبه رو است.جالب این که معضل ترافیک در این تئاتر هم به صورت عینی و هم به صورت ذهنی بررسی می شود. در عین حال نمایش در ژانر معناگراست و بسیاری از مفاهیم معنوی و مولانایی در این اثر پرداخت شده است.
همه اینها نشانگر شکل گیری نوعی تئاتر و درام نویسی اصیل و شناسنامه دار تهرانی است. فرهاد نقدعلی که پیش از این نیز نمایشنامه هایی در حال و هوای محیط طبیعی زندگی مردم، دیالوگ های محاوره ای و فضای ساده و حسی کوچه و بازار خلق کرده، این بار هم همین سادگی و سیالیت را به کار خود افزوده است. این در حالی ست که کارگردان یکی از تندترین ریتم های نمایشی را برای روایت خود انتخاب کرده است. همه چیز با سرعت توأم است. بازیگران هم ناگزیر از بازی فی البداهه هستند. سرعت، تکاپو و در نهایت گیر کردن پشت چراغ قرمز که دستپخت غولی به نام ترافیک است.
ایمان خداجو
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست