جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
همه میدانند!
در مدرسه شیوانا رسم بود که سالن اصلی کلاس همیشه تمیز نگه داشته شود و هر یک از شاگردان موظف بودند که قبل از ورود به سالن کلاس، لباس تمیز یکدست مدرسه را بپوشند و در مکان مشخص خود دایرهوار بنشینند.
روزی شاگرد جدیدی از مسافتی خیلی دور وارد مدرسه شد. او بر این عقیده بود که قواعد دنیا ساخته دست بشر است و میتوان این قواعد را هر موقع که اراده کرد زیر پا گذاشت. او احساس میکرد که این کشف متعلق به خود اوست و به همین خاطر مراسم قاعدهمندی را که در مدرسه یا در دهکده انجام میشد به مسخره میگرفت و در حالیکه خود را بیقید و رها جلوه میداد همیشه با قیافهای حق به جانب افرادی را که مراسم سنتی انجام میدادند، مسخره میکرد روزی او برای اینکه لاقیدی و به زعم خودش رهائی و ناوابستگی خود را نشان دهد با لباسی نامرتب وارد سالن کلاس شد و برخلاف بقیه شاگردان در گوشه دیوار مدرسه به دیوار تکیه داد و به شیوانا خیره شد تا واکنش او را ببیند.
شیوانا با لبخند، رفتار او را نظاره کرد و بدون هیچ عکسالعملی درس را شروع کرد. ساعتی که گذشت شیوانا ناگهان کلامش را نیمهتمام گذاشت و به شاگرد اشاره کرد و گفت: ”دوستان یکی از شاگردان جدید مدرسه احساس میکند کشفی تازه و فقط او این کشف را فهمیده و دیگران از درک آن عاجزند. از آشپز مدرسه که دم در نشسته و در همه کلاسها شرکت میکند میخواهم آهسته نزد این جوان برود و راز بزرگ مدرسه شیوانا را در گوش او زمزمه کند. بعد از آن درس را ادامه خواهم داد!“
آشپز پیر مدرسه آهسته از جا برخاست و طوری که فقط شاکرد ناهنجار بشنود راز بزرگ مدرسه شیوانا را در گوش او زمزمه کرد و سر جایش نشست. بهمحض اینکه وقتی شاگرد راز بزرگ را شنید ناگهان وا رفت و با حیرت به چهره خدامراد و بقیه شاگردان خیره شد و از جا برخاست و از کلاس خارج شد.
روز بعد همه دیدند که شاگرد مدرسه به فردی کاملاً منظم و مرتب تبدیل شد و تمام قواعد مدرسه و دهکده را با دقت و وسواس کامل رعایت میکند و دیگر هیچ رفتار ناهنجاری از خود نشان نمیدهد.
چند هفته که از تغییر رفتار آن شاگرد گذشت روزی یکی از شاگردان به خنده از شیوانا پرسید: ”استاد! مگر آشپز در گوش این جوان چه گفت که او اینقدر متحول شد و دیگر دست از پا خطا نکرد.“
شیوانا به شاگرد اشاره کرد و گفت: ”بیائید از خودش بپرسیم که آشپز پیر به او چه گفت؟“
وی از جا برخاست و با لحنی آرام و شرمزده گفت: ”من فکر میکردم که این فقط من هستم که فهمیدهام قواعد و مراسم، زیر پا گذاشتنی است اما آشپز آهسته در گوشم گفت که او هم از این قضیه خبر دارد و با وجود این به تمام قواعد و سنتها احترام میگذارد و آنها را رعایت میکند. در واقع با علم به توانائی و امکانپذیر بودن شکستن قاعدهها آنها را مراعات میکند.“
شیوانا سری تکان داد و با لحنی محکم و قاطع گفت: ”اما آشپز قسمت اصلی راز را نگفته بود. قسمت اصلی راز این است که همه آدمهای این مدرسه و تمامی اهالی دهکده و در واقع تمام مردم میدانند که ناهنجاری و لاقیدی از همه برمیآید و با وجود این دانش است که تصمیم میگیرند قواعد را رعایت کنند. آشپز باید میگفت که چیزی که کشف کردهای قبلاً همه از آن اطلاع داشتهاند و تو آخرین نفر بودهای!“
![](/imgs/no-img-200.png)
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات ایران علیرضا زاکانی شهدای خدمت سعید جلیلی انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم قالیباف پزشکیان محمدباقر قالیباف
سلامت سیل بازنشستگان هواشناسی سوادکوه قتل تهران قوه قضاییه سیلاب سازمان هواشناسی بارش باران محیط زیست
دولت سیزدهم هوش مصنوعی همستر کامبت قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو حقوق بازنشستگان نهضت ملی مسکن دلار مسکن قیمت سکه خودرو
جوکر فضای مجازی احسان علیخانی تلویزیون سینمای ایران رسانه ملی سریال سینما تئاتر
ماهواره دانش بنیان
رژیم صهیونیستی آمریکا غزه دونالد ترامپ فلسطین جنگ غزه چین اتحادیه اروپا ترکیه اوکراین حزب الله لبنان تحریم
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتبال ایران لیگ برتر عبدالکریم حسن کریستیانو رونالدو جام ملت های اروپا جواد نکونام لیگ برتر ایران
نمایشگاه الکامپ همراه اول عیسی زارع پور وزیر ارتباطات فناوری ایلان ماسک گوشی
دیابت کاهش وزن سرطان ریزش مو زوال عقل سلامت روده