شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
چاووش
● چاووش پیروزی (حماسه):
بدینگونه بوده که پس از پیروزی در هر نبرد با دشمنان، چاووشخوانان به راه افتاده و با خواندن اشعاری که حکایت از پیروزی بر دشمن داشت، خبر واقعه را به مردم سایر شهرها میرساندند به این گونه از چاووش، چاووش حماسه نیز گفته میشده است.
● چاووش قیامت (بانگ رستاخیز):
در نگرشی گذرا به ادبیات ایران به واژهٔ بانگ رستاخیز یا چاووش قیامت بر میخوریم که شاعران به آن ● اشاره کردهاند، چونان اسدی طوسی شاعر بلندپایهٔ قرن پنجم که میفرماید:
و ز آن بانگ کآید در آن رهگذار
که ره، دین، مر این را و آن را بدار
نشین راست با هر کس و راست خیز
مگر رسته گردی، گه رستخیز
واژه بانگ را در شعر شاعران فراوان میتوان یافت، به عنوان نمونه این شعر شیخ محمد ابن یحیی ابن علی گیلانی لاهیجی، ملقب به شمسالدین و متخلص به اسیری لاهیجی:
غوطه در بحر بیکرانه زنیم
عین دریا شویم و بخروشیم
پس به بانگ بلند میگوییم
از کس این راز را نمیپوشیم
که جهان موجهای این دریاست
موج و دریا یکی است، غیر کجاست؟
▪ چاووشخوانی از نظر اجرای هنر آوازی و مضمون شعری به دو شاخه تقسیم میشود:
۱) چاووش شادمانی (سور)
۲) چاووش حزن (سوگ)
▪ چاووش سور خود دارای زیرمجموعهای پربار است که اندکی از آن در زمانهٔ ما بازمانده است:
۱) چاووش زیارت خانه خدا
۲) چاووش زیارت عتبات عالیات
۳) چاووش زیارت اماکن مقدسه در ایران (مشهد، قم، شیراز).
۴) چاووش پیشباز ماه رمضان و سحرهای رمضان.
▪ در شاخهٔ دوم تنوع بیشتر بوده اما آنچه که در زمان ما بازمانده بسیار اندک است:
۱) چاووش پیشباز محرمالحرام.
۲) چاووش صبح عاشورا.
۳) چاووش تعزیه.
۴) چاووش مرگ بزرگان دینیـ مذهبی در هر قوم.
۵) چاووش مرگ جوانان شهید و یا نیکان قوم.
۶) چاووش مرگ کسانی که در نبردها یا سفرها به اماکن مقدسه و خانه خدا چشم از جهان فرو میبستند.
در شاخهٔ چاووش سوگ بند «ه» قابلیت بسیار زیادی جهت پژوهش به لحاظ بازنماییِ تاریخی و عرفی دارد و بند «و» نیز جای پژوهش به لحاظ گوناگونی شکل اجرا و نامهایش دارد.
چاووش مرگ کسانی که در نبردها و یا سفرها بدرود حیات میگفتند در اکثر نقاط ایران به «کتلخوانی» شهره است، چرا که چاووشخوان با لباس سیاه، کُتل سیاهپوش و اسب سیاهجامهٔ سیاه رنگ سوار شده و آوازهایی را میخواند که مضمون اشعارش همگی از واقعهای ناگوار و تلخ خبر میداد. به همین سبب در هر منطقه دست کم دو چاووشخوان حضور داشت که یکی از آنان با هنر کتلخوانی آشنا بود.
● لباس، وسایل و آداب
به لباس چاووشخوان «وصله» میگفتند و در آیین قلندری این لباس را چنین تعریف میکند: اگر پرسند که چاووش چند وصله دارد؟ بگو: هفت وصله دارد:
دو دستکش، نعلین، پاپوش، شلوار، سفره، خدمت، ابلق.
ابلق پر دو رنگی است که سرهنگان بر کلاهخود میزدند. علاوه بر اینها نیزه، قمچی (تازیانه)، زنگ و پوست را نیز از وسایل چاووشخوانان ذکر کرده است. (ص ۳۱۸، ۱۳۷۴).
اما آن گونه که از خلال پژوهشهای میدانی به دست آوردم این بود که در هر منطقه لباس چاووشخوان چیزی شبیه به لباس طلبههای جوان بوده که گاه با عمامهٔ کربلایی یا عمامهٔ حج مزیّن میشده، علاوه بر آن پرچمهایی که چاووشخوان حمل میکرده نیز خود گویای منظور و مقصد کاروان بوده است.
برای زیارت به اماکن مقدسهٔ داخلی پرچم سبز، برای زیارت عتبات عالیات دو پرچم سرخ و آبی از جنس ابریشم که در ابتدای قرن ما به ساتن تبدیل شده بود، پرچم سرخ نشان شهادت معصومین (ع) و پرچم آبی نشانهٔ مروت عباس (س) که آب را هم شرمنده کرده، پرچمهای سفید و سبز به نشانه پاکی روح و دمیدن روح تازه در کالبد انسان برای زیارت خانه خدا استفاده میشده است، که چاووشخوان همواره این پرچمها را در تمام سفر با خود داشته و در اهتزاز بوده است.
برای زمان سوگ هم پرچمها یا کتلها سیاه از جنس مخمل با منگوله زرد و حاشیهدوزی زری بود و به کار میآمد.
▪ آداب اجرای چاووشخوانی نیز دارای مراحل جالبی بوده است:
۱) بسماللهخوانی مسجع (شعرگونه)
۲) صلواتخوانی مسجع
۳) پیشمضمون خواندن
۴) شعر مضمون زیارت یا بازگشت از زیارت را خواندن
۵) صلواتخوانی دوباره
۶) دعاخوانی (به گاه رفتن برای خداحافظی، زمان بازگشت برای سلام)
۷) اشعار عرفانی بین مسیر خواندن
۸) موذنی کاروان
چاووشخوانی تنها برای رفتن کاروان به هر مقصدی اجرا نمیشد، بلکه هنگام بازگشت کاروان نیز چاووشخوانی باید صورت میگرفت، بدین لحاظ چاووشخوانی به لحاظ مضمون شعری به دو دسته تقسیم میگردد:
۱) بانگ رفتن
۲) بانگ بازگشتن
▪ نمونهٔ اشعار در هنر چاووشخوانی
ـ نمونهٔ شعر صلواتخوانی:
اول به مدینه، مصطفی را صلوات
دوم به نجف، شیر خدا را صلوات
سوم در کربلا، به شمر ملعون لعنت
چهارم به توس، غریبالغربا را صلوات
ـ نمونهٔ دیگر شعر صلواتخوانی:
ما دوستدار مصحف و در دین احمدیم
اندر جهان به خلق دو عالم سرآمدیم
زیر لوای آل علی (ع) صف کشیدهایم
چشم انتظار قائم آل محمدیم
نمونهٔ شعر پیشمضمون به هنگام رفتن کاروان به سوی عتبات عالیات:
آب، یک آب است، اما در صفات
هست بهتر از همه، آبِ فرات
قدر او بالاتر از زمزم بُوَد
چون به خاک کربلا همدم بُوَد
در جهان خوشتر بود از رود نیل
در جهان خوشتر بود از رود نیل
در جنان بهتر بود از سلسبیل
چون که مهر دختر پیغمبر است
لاجرم از آب حیوان بهتر است
شربتی زان، هر مریضی را شفاست
درد بیدرمان عالم را دواست
ای دریغا در کنار این فرات
زادهٔ زهرا به هنگام ممات
گاه از سوز عطش میکرد غش
گاه میفرمود: ای قوم العطش
ای ستمگر فرقهٔ بینام و ننگ
از چه میگیرید بر من کار، تنگ
من مگر فرزند زهرا نیستم
یا مگر از آل طاها نیستم
(این شعر از عباس حسینی جوهری است در مجموعهٔ خزائن الاشعار)
نمونه شعر مضمون رفتن کاروان به عتبات عالیات:
ایوان نجف عجب صفایی دارد
حیدر بنگر، چه بارگاهی دارد
ای کعبه به خود مناز از روی شرف
جایت بنشین که هر که جایی دارد
نمونه دیگر شعر مضمون رفتن به عتبات عالیات:
هر که دارد هوس کرببلا بسمالله
هر که دارد سر همراهی ما بسمالله
ای عزیزان سفر کرببلا در نظر است
ما خبر کردیم و رفتیم، سفر بیخطر است
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنهٔ آب فراتیم ای اجل مهلت بده
تا بگیریم در بغل قبر شهید کربلا
شعر مضمون بازگشتن کاروان از سفر حج:
حاجیان از حرم امن خدا آمدهاند
شادمان در وطن از سعی و صفا آمدهاند
رفته بودند سوی مشعر و میقات و حریم
خرم از رکن و منی سوی وطن آمدهاند
روز عید عرفه خوانده دعا در عرفات
شاد و مسرور همه سوی وطن آمدهاند
بار الها بکن این حج و زیارات قبول
سعی مشکور که با حج بجا آمدهاند
شکر بسیار خدا را که به ایران عزیز
حاجیان از حرم امن خدا آمدهاند
شعر مضمون بازگشت کاروان از سفر عتبات عالیات:
چه کربلا، عزیزان خدا نصیب کند
خدا نصیب به عرش و هم، گدا بکند
رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید
دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است
هر یک شهید مرقدشان چارگوشه داشت
شش گوشهٔ مزار، در آن هفت کشور است
پرسیدم از یکی سببش را به گریه گفت
پایین پای قبر حسین، قبر اکبر است
پایین پای قبر علیاکبر جوان
هفتاد و یک شهید چو خورشید خاور است
در سمت راست، قبر یکی پیر جلوه کرد
زان گوشهٔ رواق که نزدیکی در است
پرسیدم از خادمان که این مزار کیست؟
گفتا حبیب، نور دو چشم مظاهر است ....
(این شعر از ناصرالدین شاه قاجار است)
نمونه شعر مضمون رفتن کاروان به مشهد مقدس:
در توس جلالت رضا میبینم
بیپرده، حریم کبریا میبینم
در کفشکَنِ حریم پور موسی
موسای کلیم، با عصا میبینم
نمونهٔ دیگر شعر مضمون رفتن کاروان به مشهد مقدس در صورتی که کاروان قصد داشت از طریق مشهد به زیارت خانهٔ خدا رهسپار شود:
ز تربت شهدا بوی سیب میآید
ز توس بویِ رضای غریب میآید
سری نهاده به غربت، رضا دلش تنگ است
ز توس تا به مدینه، هزار فرسنگ است
نمونههایی از شعر مضمون به هنگام بازگشت کاروان از عتبات عالیات:
الف) میکنم یاد از لب خشک و دلآرای حسین
میشوم عاجز ز درد بیکسیهای حسین
سخت میسوزد دلم هر دم که یاد آید مرا
تیربارانی که شد بر قد رعنای حسین
ب) گردم فدای وقت دعا کردنت حسین
با شمر رو سیاه به سر بردنت حسین
از قطرهقطره خونِ تو میآید این ندا
ای مرحبا به وعده وفا کردنت حسین
نمونه شعر چاووش محرم:
ای محرم، ماه ماتم، آمدی
با غم و اندوه توأم، آمدی
ای محرم، آمدی با غلغله
دوستان را تنگ کردی حوصله
ای محرم، از تو دارم اضطراب
در تو چون شد آسمان دین خراب
ای محرم، در تو بست از خون حنا
نوعروس قاسم نوکدخدا
ای محرم، در تو با صد شور و شین
کشته شد از کین، علمدار حسین ....
توضیح آنکه چاووشخوانِ مُحرَّم لباسی سپید و بلند میپوشید، اگر سید بود شال سبز، اگر عام بود شال مشکی بر گردن و کمر داشت، و با پرچم سیاه و سرخ در دست در خیابانها و محلهها ظاهر میشد.
نمونه شعر چاووش اربعین:
شما اهل وطن عشرت سر آمد
شما را پیک ماتم از در آمد
در این شهر از وفا دیگر نمانید
که خاک غم شما را بر سر آمد
به دشت کربلا فرزند زهرا
شهید از تیغ شمر کافر آمد
تنش پامال سم اسبها شد
سرش نوک سِنان را زیور آمد
ز شام اینک سوی شهر مدینه
دوباره زینب غمپرور آمد
برادر کشته و فرزند مرده
غریب و بیکس و بییاور آمد ....
لازم به ذکر است که چاووشخوانان عزا بر اساس آنچه که در بخش تاریخ این هنر آمد، برای هنر عبادیِ دینیـ مذهبی خود قائل به پیر هستند و پیر خود را بشیر ابن جذلم میدانند، به همین دلیل در روز اربعین به عنوان تجدید بیعت با مراد خود و همچنین پیروی از پیر خود، با پای برهنه، پوشیدن دشداشهٔ بلند و ظاهری دردمند به خیابانها میآمدند و هنر خود را به جامعه ارائه میکردند.
چاووشخوان، زبانِ حال خوان اهل بیت عصمت و طهارت بود، گر چه در ابتدای تاریخ پس از اسلام در رکاب سیاسی و لشکری عمل میکرده اما در طی تاریخ به مأمور تبلیغ و زندهنگهداری حماسه و یادآور پایمردی و رشادت و معرفت و ادب اسلامی تبدیل شد، هنر چاووش هر چند پربار، اما در عصر ما متأسفانه بیطرفدار شده، هیچ گاه نگاه درستی به آن نشده و راویان آن نیز یک به یک سر به سینه خاک میبرند، حرکت دقیق و درستی نیز در مورد بازنمایی و بازپویایی آن در جامعه کنونی ایرانی صورت نگرفته است. امید که این بانگ قدسی دوباره با شکلی مدوّن و برنامهریزی شده در فضای ایران اسلامی طنینافکن شود، ان شاء الله.
نفس المهموم و نقثه المصدور، حاج شیخ عباس قمی، ترجمه آیت الله کمرهای، نشر کتابچی، ۱۳۷۶.
لهوف، سید ابن طاووس، ترجمه عباس عزیزی، نشر صلاهٔ، ۱۳۸۳.
مقتل الحسین (وقعه الطّف)، ابومخنف، ترجمه سید علیمحمد موسوی جزایری، نشر بنیالزهرا، ۱۳۸۰.
آیین قلندری، سید ابوطالب میر عابدینی، مهران افشاری، نشر نراروان، ۱۳۷۴.
تاریخ آل بویه، علیاصغر فقیهی، نشر صبا، ۱۳۶۶.
رسائل الجاحظ، عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۹۶۴.
راویان: حاج رضا گلابی ـ میبد
احمد تاجذاکرین ـ میبد
حاج رجبعلی اسلامی ـ شهرستان صدوق یزد
سهراب محمدی ـ آشخانه بجنورد
حاج عباس ابومحمدی ـ اردکان
حاج حبیب چاووش ـ کاشان
سید احمد حسینی بافقی ـ یزد
حاج سید مهدی عبداللهی ـ یزد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست