جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
تو آخر تلنگری عمو رمضان
انصاف نیست از تو ننویسم. تو که میآیی تازه یادمان میآید که خیلی چیزها را فراموش کردهایم. راستش را بخواهی، این همه سال آمدی و رفتی، آخرش هم ما نفهمیدیم کی میآیی و کی میروی.
آخرش هم نفهمیدیم ما میزبان تو هستیم یا تو میزبانمایی. هر چه هست وقتی که میآیی، ما طور دیگری میشویم.
اگر هم نشویم تمام سعی مان را میکنیم که طور دیگری شویم. تو که میآیی اصلا اوضاع شهر به هم میریزد. همسایهها بهتر و بیشتر به هم لبخند میزنند.
وقتی که میآیی ما بیشتر یاد گذشتهها میافتیم. گذشتههای خوبی که سر حال تر بودیم و با آمدن تو سر حالتر هم میشدیم. حالا بیشتر سرخوشیم تا اینکه سر حال باشیم، اما باز خدا را شکر که تو میآیی و ما را به یک حال خوش میرسانی.
راستی؛ گفتم خدا، خدای تو هم اصلا انگار جور دیگری است.ما خدای تو را بیشتر انگار میفهمیم. خدا با تو از آن بالاها میآید و مینشیند کنار ما.با ما سر سفره افطار مینشیند. با ما میخوابد و ساعتش را کوک میکند که ما سحرهای با تو بودن خواب نمانیم.
خدا را شکر که خدا بزرگ است و مثل ما نیست. خدا را شکر که خدا این قدر دلش بزرگ است و اصلا حسود نیست وگرنه حتما به رابطه ما با تو حسادت میکرد.
کم حرفی نیست. تو که میآیی خیلی از ما تازه یادمان میآید که آدمیم. تازه یادمان میافتد که مهربانی هم چیز خوبی است. تازه یادمان میافتد که میتوان آش را با همسایه تقسیم کرد. خدا خیلی بزرگ است که گذاشته تو با ما رفاقت کنی.
همین خدای بزرگ مدام میآید و میرود و هی به ما میگوید، آدم باشیم اما گوشمان بدهکار نیست؛ اما همین که تو میآیی، ما دست و پایمان را جمع میکنیم. تو که میآیی تازه میفهمیم که خدا بزرگتر از آن است که در وصف آید.
به افتخار حضور تو، ما که شاید سال تا سال همدیگر را نمیبینیم و حتی چشم نداریم روی همدیگر را ببینیم، دور هم جمع میشویم. نان و پنیری میخوریم و میخندیم. دور هم جمع میشویم و برای خودمان دعا میکنیم. دعا میکنیم که خدا به همه جوانها و همه آدمها سلامتی بدهد.
دعا میکنیم که وقتی تو رفتی حتما به یادت باشیم.
هرچند راستش را بخواهی تو که میروی، ما هم میرویم پی کارمان. خصلت ما همین است و چه خوب که تو به دل نمیگیری. میدانیم که به دل نمیگیری، که اگر میگرفتی میرفتی و پشت سرت را هم نگاه نمیکردی؛ اما تو هر سال میآیی و هر سال ما وقت آمدن تو یک جوری میشویم.
خودمان از اینکه خوبیم احساس خوبی داریم. ما تو را دوست داریم. حتی اگر کمی بازیگوشی میکنیم. باز هم تو را دوست داریم. چون تو ما را دوست داری. تو بزرگی و دوستی بزرگان مزه دیگری دارد.
راستش را بخواهی، خیلی از ما وقتی تو هستی شب و روزمان را هم مثل دست و پایمان گم میکنیم. از ذوق
با تو بودن هنوز آفتاب نرفته سفره میاندازیم. شبها نمیخوابیم. کمتر میخوابیم.هنوز ماه توی آسمان است که باز دلمان میخواهد با تو سر یک سفره بنشینیم.
تو برای ما حرف بزنی و ما بشنویم و باز هر چه داریم با هم بخوریم و آن وقت آفتاب که میزند تازه یادمان میآید که خواب چه شیرین است.تو هیچ وقت به ما نمیگویی پاشو لنگ ظهر شد. همین مرامت ما را عاشق تو کرده است. ما با تو شب و روز نداریم. عمو رمضان.
صولت فروتن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست