یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اندکی در باب ادبیات


اندکی در باب ادبیات

هر زمان سخن از انسان و عواطف او پیش می آید, خود به خود پای ادبیات و گونه های مختلف آن به میان می آید

هر زمان سخن از انسان و عواطف او پیش می آید، خود به خود پای ادبیات و گونه های مختلف آن به میان می آید. گویا انسان و سرنوشت او با ادبیات و انواع آن گره خورده است و این دو بدون هم نمی توانند لحظه ای جدا از هم زندگی کنند. پس این سخن بی ربطی نیست اگر بگوییم انسان در سخت ترین شرایط به صورت مستقیم و غیرمستقیم نیازمند ادبیات است و با آن ساخته روح لطیف خویش تمام آلام و دردها را به فراموشی می سپارد و یا به باورها و مفاهیم تازه ای دست می یابد.

مبین این ادعا هم گونه های مختلف ادبی است که پس از هر حادثه یا حتی در زمان وقوع آن پدیدار می شود، به عنوان مثال آن زمان که انسان درگیر جنگ است و لحظه ای غفلت به قیمت جان او تمام می شود، اما در این بحبوبه جنگ و کشتن و نجات دادن جان خویش، لطیف ترین احساسات خویش را در قالب های ادبی بروز می دهد. البته از آن طرف هم ادبیات تأثیر شگرفی بر انسان و رفتارهای او بر جای می گذارد.

در تعریف ادبیات سخنان بسیاری گفته اند، از آن جمله که ادبیات یا سخنگان به مجموعه سخن ها، عواطف و اندیشه های انسانی اطلاق می شود که در قالب های گوناگونی چون شعر و نثر بیان شود. این ادبیات که سابقه ای به قدمت انسان در کره زمین دارد، ابتدا به شکل شفاهی بوده و سپس به شکل مکتوب در آمده است. اما یکی از کهن ترین آثار ادبی شناخته شده در جهان، حماسه «گیلگمش» است، اثری که قدمت نگارش آن به ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد می رسد و در آن موضوعاتی چون قهرمانی، دوستی، شکست و جستجو به دنبال زندگی ادبی به چشم می خورد. جالب آن که نخستین آثار ادبی بشر، اغلب ریشه در مسائل مذهبی و تعلیمی داشته است و جالب تر آن که این آثار به شکل حماسه نقل شده که از آن جمله می توان به حماسه های هندی «رامایانا» و «مهابهاراتا» اشاره کرد. امابه مرور زمان ادبیات از شکل و سیاق حماسه خارج شده و در اشکالی چون شعرها، سرودها، امثال و حکم، داستان ها، افسانه ها، نمایشنامه و... خود را نشان داده و گستردگی این ادبیات تا به آن اندازه است که به جرأت می توان اذعان داشت در سرتاسر این کره خاکی قوم و ملتی وجود ندارد که فرهنگ و هویت آن عاری از ادبیات باشد.

حال که از ادبیات و حیطه گسترده آن سخن به میان آمد، چه خوب است به این نکته اشاره شود، ادبیات ملت های گوناگون در شرایط مختلف به وجود آمده و در آن شرایط رشد و نمو یافته است. بنابر این ادبیات هر ملت چونان آینه ای می باشد که عقاید و باورهای آن ملت را به خوبی نمایان می سازد؛ چنانچه آن در هر زمان میان دو ملت جنگی در گرفته، ادبیات حماسی خود را نمایان ساخته است، آن وقت که جنگ به پایان رسیده، آرام آرام ادبیات تعلیمی بالندگی یافته و آن زمان که ملتی در آسایش و فراغت از دغدغه های دنیوی به سر می برد، این ادبیات غنایی است که تمام امیال و آرزوهای آن ملت را به شکل اشعار و داستان های عاشقانه بیان می کند. البته ناگفته نماند در بسیاری مواقع هم این سه عنصر در کنار هم قرار گرفته و کارکردی مشترک یافته اند، به عنوان مثال در زمان هشت سال دفاع مقدس، اغلب شاعران با درهم آمیختن حماسه و تعلیم ایثارگری،زیباترین نوع ادبیات غنایی را که سراسر عشق و ایثار و فداکاری بود، خلق کرده اند.

بی تردید ادبیات در کنار نمایان ساختن افکار و اندیشه های ملت های گوناگون، در بسیاری مواقع برایشان هم اثرات گسترده و حتی ماندگاری دارد. چرا که یک شاعر و یک نویسنده آگاه از مسائل مختلف جامعه، قلم بر می دارد و با در اختیار گرفتن حس و ذوق ادبی خویش، لایه های گوناگون جامعه اش را به خوبی کنکاش کرده و مؤثرین اطلاعات و اخبار را از اوضاع اجتماعی خویش بروز می دهد و جالب آن که چون این نوع اخبار مختلف با عنصری همانند تخیل و عواطف لطیف انسانی آمیخته شده، پس پر واضح است بر مخاطبان اثرات ماندگارتری خواهد داد و در برخی موارد، باعث تغییر رفتارهای آنان خواهد داشت. البته از این نوع در ادبیات ملل مختلف بسیار است، مثلاً آن زمان که جنگ جهانی دوم با تمام ویرانی هایی که داشت به اتمام رسید و کشوری چون آلمان قدم در راه بازسازی گذاشت، در لایه های درونی جامعه آن زمان آلمان مشکلات و حوادث گوناگونی پدیدار شد که این مسائل در داستان های نویسندگانی چون «هانریش بل» و دیگران به خوبی بیان می شود و چه بسا همین آگاهی دادن نویسنده از اوضاع اجتماعی، راه را برای برطرف کردن معضلات هموارتر می سازد. یا نه، آن زمان که رمان «اولیورتویست» اثر «چارلز دیکنز» در انگلستان انتشار یافت همگان تصور کردند یتیم خانه ها مراکزی برای تربیت تبهکاران است، جامعه آن زمان انگلستان تحت تأثیر این رمان در یک حرکت گسترده و ملی اقدام به اصلاح یتیم خانه ها کردند که حاصل این حرکت در به بار نشستن انقلاب صنعتی آن کشور در قرن هجدهم کاملاً مشهود است. امروزه گستردگی اثرگذاری ادبیات در دنیای کنونی به آنجا رسیده که بسیاری از دولت ها از ادبیات به عنوان وسیله ای برای رسیدن به اهداف بزرگ یاد می کنند و با تشویق و حمایت کردن از اهالی قلم و احساس کشور خودشان، اهداف دراز مدت را در ابعاد گوناگونی دنبال می نمایند.

در ادامه این مقال بهتر است به سراغ جامعه خودمان و ادبیات غنی آن برویم؛ جامعه ای که یک ادبیات به ظاهر هزار ساله، اما با پشتوانه ای چندین هزار ساله دارد، آن هم ادبیاتی که از ابعاد مختلف حرف های زیادی برای گفتن دارد. قسمت عمده این ادبیات را شعر پر کرده است؛ اشعاری نغز، روان و پر مغز که ابیاتی بسیاری از آنها به اندازه یک کتاب حرفی برای گفتن دارد. مثلاً کافی است در میان صدها شاعر پارسی گو به سراغ سعدی شیرازی برویم و از گلستان او چنین نقل کنیم که: «صیاد، بی روزی، ماهی در دجله نگیرد و ماهی، بی اجل، در خشک نمیرد.»

آن وقت است تفسیرهای فراوانی می توان بر آن نگاشت. حال اگر این بیت و یا اشعار و سخنانی این چنینی را بتوان در اذهان جامعه پراکنده کرد، می توان انتظار داشت این نوع سخنان ادبی چه اثرات عمیقی به بار نشاند. پس بی دلیل نیست در یک جمع یک نفر بنابر متقضیات وقت تک بیتی را برای همگان قرائت می کند و هم زمان با آن چند نفری درباب معنی آن به فکر فرو می روند.

به حتم ادبیات ما که از احساس و عواطف ایرانی نشأت گرفته و با افکار و آموزه های اسلامی به اوج کمال رسیده است، خود در این دنیای پرهیاهوی امروزه که به نوعی عصر تقابل و حتی مبارزه فرهنگ هاست، می تواند راه گشای بسیاری از مشکلات فردی وحتی اجتماعی باشد. زیرا این نوع ادبیات از ابعاد مختلف به انسان و شخصیت درونی و رفتارهای بیرونی او نگاه کرده است و همانطور که در ازمنه گذشته هماره راهنمای انسان های قبل از ما بوده، می تواند در این دوره و دوره های بعدی هم روح و روان ما را صیقل داده و به نوعی به افراد جامعه روش های گوناگون تعاملات اجتماعی را آموزش دهد.

بجاست از طریق رسانه های مختلف چون رادیو و تلویزیون کاری کرد که ادبیات همچون چشمه ای پاک و جوشان در زندگی تک تک افراد جامعه جاری شود، آن وقت است که به شکل محسوس مشاهده می شود بسیاری از مشکلات اجتماعی و فردی در سایه سار ادبیات محو و نابود شده است.

محمد محرمی



همچنین مشاهده کنید