سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
تحریفات در واقعه تاریخی کربلا

تحریف در زبان عربی از ماده حرف است , یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد . به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل نیست که کلمه تغییر و تبدیل نیست .
● معنی تحریف و انواع آن
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین باریء الخلائق اجمعین و الصلوه والسلام علی عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه , سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین . اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به ( ۱ ) .
موضوع بحث , تحریفات در واقعه تاریخی کربلاست . در بازگوئی این واقعه بزرگ , تحریفاتی صورت گرفته است . لهذا این بحث را در چهار فصل خلاصه می کنیم . فصل اول در اطراف معنی تحریف و انواع تحریفاتی که در دنیا وجود دارد و اشاره به اینکه انواع تحریفات در حادثه تاریخی عاشورا واقع شده است . فصل دوم درباره عوامل تحریف است , یعنی بطور کلی در قضایای دنیا که تحریف صورت می گیرد , به چه علت صورت می گیرد , چرا بشر حوادث و قضایا و احیانا شخصیت ها را تحریف می کند ؟ مخصوصا در نقل حادثه کربلا , چه عواملی دخالت داشته است که تحریفاتی در این قضیه واقع شود . فصل سوم عبارت است از توضیحی درباره تحریفاتی که در همین داستان و حادثه تاریخی صورت گرفته است . فصل چهارم در اطراف وظائف ما , اعم از علماء و توده مسلمانان می باشد .
● بحث اول درباره معنی تحریف است.
تحریف یعنی چه ؟ تحریف در زبان عربی از ماده حرف است , یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد . به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل نیست که کلمه تغییر و تبدیل نیست . شما اگر کاری کنید که جمله ای , نامه ای , شعر و عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند , نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند , می گویند شما این عبارت را تحریف کرده اید , مثلا شما گاهی مطلبی یا حرفی را به یک نفر می گوئید , بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل می کند , پس از آن کسی به شما می گوید فلانی از قول شما چنین چیزی نقل می کرد , شما می فهمید که از آنچه شما گفته بودید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است . او سخنان شما را کم و زیاد کرده است , قسمتی از حرفهای شما که مفید مقصود شما بوده است را حذف کرده و قسمتهایی از خود به آن افزوده است , در نتیجه سخن شما مسخ شده و چیز دیگری از آب در آمده است . آن وقت شما می گوئید این آدم حرف مرا تحریف کرده است . مخصوصا اگر کسی در سندهای رسمی دست ببرد , می گویند سند را تحریف کرده است . اینها مثالهائی بود برای روشن شدن معنی کلمه تحریف و این کلمه بیش از این احتیاج به توضیح ندارد . حال به شرح انواع تحریف می پردازیم .
تحریف انواعی دارد که مهمترین آنها عبارت است از : تحریف لفظی و تحریف معنوی . تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند , مثلا از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود , و یا جمله ها را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند , یعنی در ظاهر و در لفظ گفتار تصرف کنند .
تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید , لفظ همان است که بوده , ولی آن را طوری معنی می کنید که خلاف مقصد و مقصود گوینده است . آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلیگویند .
قرآن کریم کلمه تحریف را مخصوصا در مورد یهودی ها بکار برده و با ملاحظه تاریخ معلوم می شود که اینها قهرمان تحریف در طول تاریخ هستند . نمی دانم این چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف دارد لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آنها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد . من شنیده ام بعضی از همین خبر گزاریهای معروف دنیا که رادیوها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل می کنند منحصرا در دست یهودی هاست . چرا ؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دلشان می خواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می زند . این خصیصه یهودیان که تحریف است , در قرآن بصورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است . در یکی از آیات قرآن در سوره بقره می فرماید : افتطمعون ان ی منوا لکم ای مسلمانان آیا شما طمع بستید که اینها به شما راست بگویند ؟ اینها همان ها هستند که با موسی می رفتند و سخن خدا را می شنیدند اما وقتی که برمی گشتند تا در میان قومشان نقل کنند آن را زیر و رو می کردند .
افتطمعون ان ی منوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون ( ۱ ) .
تحریف هم که می کردند , نه از باب اینکه نمی فهمیدند و عوضی بازگو می کردند , نه , اینها ملت باهوشی هستند و خوب هم می فهمیدند , اما در عین اینکه خوب می فهمیدند معذلک حرفها را , سخنان را به گونه ای دیگر برای مردم بیان می کردند . تحریف همین است . یعنی پیچ دادن , کج کردن چیزی , از مسیر اصلی منحرف کردن . اینها در کتب الهی تحریف کردند . قرآن در این مورد در بسیاری از جاها یا کلمه تحریف را آورده و یا به صورت دیگری مطلب را بیان کرده است . ولی مفسرین ذکر کرده اند که تحریفی که قرآن می گوید اعم از تحریف ۱ آیا طمع دارید که یهودان به دین شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و بدلخواه خود آن را تحریف می کنند با آنکه در کلام خدا تعقل کرده معنی آن را دریافته اند . سوره بقره , ۷۵ . لفظی و تحریف معنوی است . یعنی بعضی از این تحریف ها که صورت گرفته است در لفظ بوده و بعضی در تفسیر و در معنی بوده است نه در لفظ , که چون از مطلب خیلی خارج می شوم نمی خواهم در اطراف این مطلب بیشتر از این بحث کنم .
داستانی است که بد نیست آن را بگویم . یک نفر از علماء نقل می کرد که در ایام جوانیش مداحی از تهران به مشهد آمده بود که روزها در مسجد گوهرشاد یا در صحن می ایستاد و شعر می خواند , مدیحه می خواند . از جمله غزل معروف منسوب به حافظ را می خواند : ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش { پیوسته در حمایت لطف اله باش قبر امام هشتم سلطان دین رضا { از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش این آقا برای اینکه او را دست بیندازد , رفته بود و به او گفته بود آقا چرا این شعر را غلط می خوانی ؟ باید این طور بخوانی : قبر امام هشتم سلطان دین رضا { از جان ببوس و بر در آن , بار کاه باش یعنی وقتی به در حرم رسیدی همان طور که یک بار کاه را از روی الاغ بزمین می اندازند , تو هم فورا خودت را بزمین بینداز . از آن پس هر وقتی مداح بیچاره این شعر را می خواند , بجای بارگاه می گفت بار کاه و خود را هم بزمین می انداخت . این را می گویند تحریف . در همین جا این مطلب را بگویم که تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند . یک وقت است که تحریف در یک سخن عادی است . مثل اینکه دو نفر در نقل قول و گفتار یکدیگر تحریف کنند . یک وقت هم هست که تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است , مثل تحریف در شخصیت ها . شخصیت هایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است , خلقشان برای مردم نمونه است . مثلا کسی سخنی را به علی علیه السلام نسبت می دهد که نگفته است , یا مقصودش چیز دیگری بوده , این خیلی خطرناک است . خلق و خوئی را به پیغمبر , به امام نسبت می دهد , در صورتی که خلق او طور دیگری بوده است . یا در یک حادثه بزرگ , در یک حادثه تاریخی که از نظر اجتماع یک سند اجتماعی و یک پشتوانه اخلاقی و تربیتی است , تحریف بوجود آوردند . این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناک است که تحریفات , چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد که موضوع عادی نیستند . یک وقت کسی در شعر حافظ تحریفی می کند یا مثلا در کتاب موش و گربه دست می برد این چندان اهمیتی ندارد . البته نباید در یک کتاب ادبی با ارزش کسی تحریف بکند .
یک وقتی یکی از استادها مقاله ای درباره کتاب موش و گربه که از نظر ادبی بسیار کتاب با ارزشی است نوشته بود و ثابت کرده بود که بقدری مردم در آن دست برده و شعرها را کم و زیاد و کلمه ها را عوض کرده اند که حد ندارد . بعد نوشته بود که به نظر من قومی در دنیا به اندازه قوم ایرانی بی امانت نیست که این همه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحریفهای بی جا بکند . در مورد مثنوی هم همین طور , آنقدر شعر الحاقی در مثنوی اضافه کرده اند که خدا می داند . مثلا یک شعر عالی راجع به اثر محبت در مثنویهای اصل بوده است که می گوید : از محبت تلخها شیرین شود { وز محبت مسها زرین شود که حرف حسابی است . محبت مثل چیزی است که تلخها را شیرین می کند , محبت حکم کیمیا را دارد که مس وجود انسان را تبدیل به زر می کند . بعد دیگران آمدند و بدون اینکه تناسبی وجود داشته باشد اشعاری به آن افزودند . مثلا گفتند : از محبت مار موری می شود , و یا از محبت مثلا سقف دیوار می شود و یا از محبت خربزه هندوانه می شود که اینها دیگر ربطی به موضوع ندارد . البته اینها نباید بشود ولی این تحریف ها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی زند , در مسیر اجتماع انحرافی ایجاد نمی کند , اما تحریف در چیزهائی که بستگی به اخلاق و تربیت و دین مردم دارد خطرناک است , و وای به آنجا که در اسناد و پشتوانه های زندگی بشر تحریف صورت بگیرد .
حادثه کربلا برای ما مردم , خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است . یعنی در تربیت ما , در خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد .
حادثه ای است که خود بخود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد , میلیون ها نفر و قهرا میلیون ها ساعت از وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم , میلیون ا تومان در این راه خرج می کنیم . این قضیه باید همان طوری که بوده است بدون کم و زیاد بیان شود و اگر کوچکترین داخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد , حادثه را منحرف می کند و بجای اینکه ما از این حادثه استفاده بکنیم قطعا ضرر خواهیم کرد . حالا بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا , ما هزاران تحریف وارد کرده ایم ! هم تحریف های لفظی , یعنی شکلی و ظاهری که راجع به اصل قضایا , راجع به مقدمات قضایا , راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است , و هم تحریف در تفسیر این حادثه . با کمال تاسف این حادثه , هم دچار تحریف های لفظی شده و هم دچار تحریف های معنوی . گاهی از اوقات تحریف هایی که می شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد , ولی ک۰کاهی وقت ها تحریف هایی که می شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد , ولی گاهی وقت ها تحریف , کوچکترین هماهنگی که ندارد هیچ , قضیه را هم مسخ می کند قضیه را به کلی واژگون می کند و به شکلی در میآورد که به صورت ضد خودش رمیآید . باز هم با کمال تاسف باید بگویم تحریفهایی که بدست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پائین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است , در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن قضیه بوده است . و در این قضیه , هم گویندگان و علمای امت , و هم مردم تقصیر داشته اند که همه اینها را انشاء الله توضیح خواهم داد .
من نمونه هایی از بعضی تحریف هایی که در لفظ ظاهر , یعنی در شکل قضیه بوجود آورده اند و چیزهایی که نسبت داده اند را ذکر می کنم . مطلب آنقدرزیاد است که قابل بیان کردن نیست , آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم روضه های دروغی را که می خوانند جمع آوری کنیم شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود ! من فقط برای نمونه عرض می کنم , مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی الله مقامه , استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج شیخ محمد باقر بیرجندی محدث که مرد بسیار فوق العاده ای بوده است , محدثی است که در فن خودش فوق العاده متبحر بوده و حافظه ای بسیار قوی داشته است . مرد باذوق و سیار باشور و حرارت و با ایمانی بوده است . گو اینکه بعضی از کتاب هایی که این مرد نوشته در شان او نبوده و علمای وقت هم ملامتش کردند , ولی معمولا کتاب هایش خوب است , مخصوصا کتابی در موضوع منبر نوشته است بنام[ ( ل ل و مرجان] ( که با اینکه کتاب کوچکی است ولی فوق العاده خوب است . در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است . همه این کتاب در دو فصل است , یک فصل آن درباره اخلاص , یعنی خلوص نیت است که یکی از شرایط گوینده , خطیب , واعظ , روضه خوان این است که خلوص نیت داشته باشد . منبر که می رود , روضه که می خوان د , به طمع پول نباشد و چقدر عالی در این موضوع بحث کرده است که من وارد بحث آن نمی شوم . شرط دوم , صدق و راستی است , و در اینجاست که موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشریح شده و انواع دروغ ها را چنان بحث کرده که من خیال نمی کنم در هیچ کتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه این کتاب بحث شده باشد و شاید نظیر این کتاب در دنیا وجود نداشته باشد . عجیب این مرد تبحر از خودش نشان داده است . این مرد بزرگ در همین کتاب نمونه هایی از دروغهایی را که معمول است و به حادثه تاریخی کربلا نسبت می دهند , ذکر می کند . آنچه که من می گویم غالبا یا همه آن , همان هایی است که مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله کرده است , و حتی صریحا این مرد بزرگ می گوید : امروز باید عزای حسین را گرفت اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن اینهمه دروغ هائی است که درباره حادثه کربلا گفته می شود و هیچکس جلوی این دروغها را نمی گیرد . برای مصیبت حسین بن علی باید گریست , ولی نه برای شمشیرها و نیزه هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد , بلکه به خاطر دروغها . و در مقدمه کتاب هم نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه ای به من نوشته و از روضه های دروغی که در هندوستان خوانده می شود شکایت کرده و از من خواهش کرده است که کاری بکنم و کتابی بنویسم که جلوی روضه های دروغ در آنجا گرفته شود بعد مرحوم حاجی می نویسد : این عالم هندی خیال کرده است که روضه خوانها وقتی به هندوستان می روند دروغ می گویند , نمی داند که آب از سرچشمه گل آلود است و مرکز روضه های دروغ , کربلا و نجف و ایران یعنی همین مراکز تشیع است . حالا , من بطور نمونه تحریفاتی را بیان می کنم که بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا , بعضی مربوط به وقایع بین راه , بعضی مربوط به ایام اقامت در ماه محرم , بعضی مربوط به ایام اسارت و بعضی هم مربوط به ائمه بعد از قضایای کربلا , و اغلب مربوط به روز عاشورا است . حال برای هر کدام دو نمونه میآورم . یک مطلب را لازم است قبلا بگویم که در همه اینها مردم مس ولند . یعنی شما مردمی که در روضه خوانیها شرکت می کنید , هیچ خیال نمی کنید که در این قضیه مس ول هستید , بلکه فکر می کنید که مس ول فقط گویندگان هستند . دو مس ولیت بزرگ ردم دارند , یکی اینکه نهی از منکر بر همه واجب است . وقتی می فهمند و می دانند که اغلب هم می دانند که دروغ است , نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند . و دیگر از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد , باید کربلا شود . روضه خوان بیچاره می بیند که اگر هر چه می گوید راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلس نمی گیرد و همین مردم هم دعوتش نمی کنند , ناچار یک چیزی اضافه می کند . مردم باید این انتظار را از سر خودشان بیرون کنند و با رفتارشان آن روضه خوانی را که می میراند و مجلس را کربلا می کند تشویق نکنند . کربلا می کند یعنی چه ! مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان , سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد , یعنی با روح حسین بن علی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذره ای , از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است . اما اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد .
نقل می کنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستانها تا اندازه ای درد دین داشت و همیشه به این دروغهائی که روی منبر گفته می شد اعتراض می کرد و تعبیرش هم این بود که این زهرماریها چیست که بالای منبرها می گوئید . یک وقت یک واعظی به او گفت اگر اینها را نگوئیم اصلا باید در دکان را تخته کنیم ! آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود . از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد , ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من می خواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتیب بدهم که جز روضه راست در آن خوانده نشود و تو هم باید مقید باشی که جز از کتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی , و با تعبیر خودش گفت از آن زهرماریها نباید چیزی بگویی .واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت می شود . شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود , منبر هم کنار محراب بود . آقای واعظ صحبت هایش را کرد و موقع خواندن روضه شد , شروع کرد به خواندن روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضه راست چیزی نگوید , اما هر چه گفت مجلس تکان نخورد و همین طور یخ کرده بود . آقا دید عجب , این مجلس مال خودش هم هست بعد مردم چه می گویند , زنها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد , اگر آقا خودش نیتش درست بود , اخلاص نیت داشت , حالا کربلا شده بود . دید که آبرویش می رود چه بکند یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت یک کمی از آن زهرماریها قاطی کن .
این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند , خود دروغ ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که شده است مقدمه گریز زدن بوده است . یعنی برای اینکه بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است . این قضیه را من مکرر شنیده ام و لابد شما هم شنیده اید , و حاجای نوری در مقدمات قضایا آن را نقل کرده است که می گویند روزی امیرالم منین علی علیه السلام بالای منبر بود و خطبه می خواند . امام حسین علیه السلام فرمود من شنه ام و آب می خواهم , حضرت فرمود کسی برای فرزندم آب بیاورد , اول کسی که از جا بلند شد , کودکی بود که همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود , ایشان رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند وقتی که وارد شدند در حالی وارد شدند که آب را روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم می ریخت که با یک طول و فصیلی قضیه نقل میشود . بعد امیرالم منین علی علیه السلام چشمشان که به این منظره افتاد اشکشان جاری شد . به آقا عرض کردند چرا گریه می کنید ؟ فرمود قضایای اینها یادم افتاد که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی می شود . حاجی نوری در این جا یک بحث عالی دارد , می گوید شما که می گوئید علی در بالای منبر خطبه می خواند , باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می خواند .
شهید مرتضی مطهری
۱- پس چون ( بنی اسرائیل ) پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گرداندیم ( که موعظه در آنها ثر نکرد ) , کلمات خدا را از جای خود تغییر می دادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد ( در تورات ) نصیب بزرگی را از دست دادند . سوره مائده ۱۳ .
۱- آیه به طور کامل این است : فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین یعنی موسی از مصر با ترس و نگرانی از دشمن به جانب شهر مدین بیرون رفت و گفت پروردگارا مرا از شر این قوم ستمکار نجات ده . سوره قصص ۲۱ .
۲- آیه بطور کامل این است : و لما توجه تلقاء مداین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل و چون از مصر بیرون شد و سر به بیابان رو بجانب شهر مدائن آورد با خود گفت امید است که خدا مرا به راه راست هدایت فرماید . سوره قصص ۲۲ .
۱- اللهوف صفحه ۴۷ . ۱- نماز خوف همان نماز فریضه است که بصورت قصر خوانده می شود .
۱- بحار الانوار جلد ۴۴ صفحه ۳۹۲ , اعلام الوری صفحه ۲۳۴ , از ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۳۱ , مقتل الحسین مقرم صفحه ۲۵۷ . معلوم می شود که خیمه ای بوده است که اختصاص به مشکهای آب داشته و از همان روزهای اول آبها را در آن خیمه جمع می کرده اند .
۱- منظور , حسینیه ارشاد است .
۲- سوره بقره آیه ۳۰ .
۱- مناقب ابن شهر آشوب جلد ۳ صفحه ۱۰۶ , و نظیر این عبارت در اعلام الوری صفحه ۲۴۲ و اللهوف صفحه ۴۸ و بحار الانوار جلد ۴۵ صفحه ۳۵ و ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۳۹ و مقتل الحسین مقرم صفحه ۳۳۱ و تاریخ طبری صفحه ۲۵۶ ذکر شده است .
۱- مناقب این شهر آشوب جلد ۴ صفحه ۱۰۷ , اللهوف صفحه ۳۸ بحار الانوار جلد ۴۵ صفحه ۳۵ , ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۳۹ , اعلام الوری صفحه ۲۴۳ , مقتل الحسین مقرم صفحه ۳۳۲ , تاریخ طبری جلد ۶ صفحه ۲۵۷ .
منبع: کتاب حماسه حسینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست