چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تحریفات در واقعه تاریخی کربلا


تحریفات در واقعه تاریخی کربلا

تحریف در زبان عربی از ماده حرف است , یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل نیست که کلمه تغییر و تبدیل نیست

تحریف در زبان عربی از ماده حرف است , یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد . به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل نیست که کلمه تغییر و تبدیل نیست .

● معنی تحریف و انواع آن

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین باریء الخلائق اجمعین و الصلوه والسلام علی عبدالله و رسوله و حبیبه و صفیه , سیدنا و نبینا و مولانا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین . اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به ( ۱ ) .

موضوع بحث , تحریفات در واقعه تاریخی کربلاست . در بازگوئی این واقعه بزرگ , تحریفاتی صورت گرفته است . لهذا این بحث را در چهار فصل خلاصه می کنیم . فصل اول در اطراف معنی تحریف و انواع تحریفاتی که در دنیا وجود دارد و اشاره به اینکه انواع تحریفات در حادثه تاریخی عاشورا واقع شده است . فصل دوم درباره عوامل تحریف است , یعنی بطور کلی در قضایای دنیا که تحریف صورت می گیرد , به چه علت صورت می گیرد , چرا بشر حوادث و قضایا و احیانا شخصیت ها را تحریف می کند ؟ مخصوصا در نقل حادثه کربلا , چه عواملی دخالت داشته است که تحریفاتی در این قضیه واقع شود . فصل سوم عبارت است از توضیحی درباره تحریفاتی که در همین داستان و حادثه تاریخی صورت گرفته است . فصل چهارم در اطراف وظائف ما , اعم از علماء و توده مسلمانان می باشد .

● بحث اول درباره معنی تحریف است.

تحریف یعنی چه ؟ تحریف در زبان عربی از ماده حرف است , یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد . به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل نیست که کلمه تغییر و تبدیل نیست . شما اگر کاری کنید که جمله ای , نامه ای , شعر و عبارتی آن مقصودی را که باید بفهماند , نفهماند و مقصود دیگری را بفهماند , می گویند شما این عبارت را تحریف کرده اید , مثلا شما گاهی مطلبی یا حرفی را به یک نفر می گوئید , بعد آن شخص سخن شما را در جای دیگری نقل می کند , پس از آن کسی به شما می گوید فلانی از قول شما چنین چیزی نقل می کرد , شما می فهمید که از آنچه شما گفته بودید با آنچه که او نقل کرده خیلی متفاوت است . او سخنان شما را کم و زیاد کرده است , قسمتی از حرفهای شما که مفید مقصود شما بوده است را حذف کرده و قسمتهایی از خود به آن افزوده است , در نتیجه سخن شما مسخ شده و چیز دیگری از آب در آمده است . آن وقت شما می گوئید این آدم حرف مرا تحریف کرده است . مخصوصا اگر کسی در سندهای رسمی دست ببرد , می گویند سند را تحریف کرده است . اینها مثالهائی بود برای روشن شدن معنی کلمه تحریف و این کلمه بیش از این احتیاج به توضیح ندارد . حال به شرح انواع تحریف می پردازیم .

تحریف انواعی دارد که مهمترین آنها عبارت است از : تحریف لفظی و تحریف معنوی . تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند , مثلا از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود , و یا جمله ها را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند , یعنی در ظاهر و در لفظ گفتار تصرف کنند .

تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی کنید , لفظ همان است که بوده , ولی آن را طوری معنی می کنید که خلاف مقصد و مقصود گوینده است . آن را طوری معنی می کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلیگویند .

قرآن کریم کلمه تحریف را مخصوصا در مورد یهودی ها بکار برده و با ملاحظه تاریخ معلوم می شود که اینها قهرمان تحریف در طول تاریخ هستند . نمی دانم این چه نژادی است که تمایل عجیبی به قلب حقایق و تحریف دارد لهذا همیشه کارهایی را در اختیار می گیرند که در آنها بشود حقایق را تحریف و قلب کرد . من شنیده ام بعضی از همین خبر گزاریهای معروف دنیا که رادیوها و روزنامه ها همیشه از اینها نقل می کنند منحصرا در دست یهودی هاست . چرا ؟ برای اینکه بتوانند قضایا را در دنیا آن طوری که دلشان می خواهد منعکس کنند و قرآن چه عجیب درباره اینها حرف می زند . این خصیصه یهودیان که تحریف است , در قرآن بصورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است . در یکی از آیات قرآن در سوره بقره می فرماید : افتطمعون ان ی…منوا لکم ای مسلمانان آیا شما طمع بستید که اینها به شما راست بگویند ؟ اینها همان ها هستند که با موسی می رفتند و سخن خدا را می شنیدند اما وقتی که برمی گشتند تا در میان قومشان نقل کنند آن را زیر و رو می کردند .

افتطمعون ان ی…منوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون ( ۱ ) .

تحریف هم که می کردند , نه از باب اینکه نمی فهمیدند و عوضی بازگو می کردند , نه , اینها ملت باهوشی هستند و خوب هم می فهمیدند , اما در عین اینکه خوب می فهمیدند معذلک حرفها را , سخنان را به گونه ای دیگر برای مردم بیان می کردند . تحریف همین است . یعنی پیچ دادن , کج کردن چیزی , از مسیر اصلی منحرف کردن . اینها در کتب الهی تحریف کردند . قرآن در این مورد در بسیاری از جاها یا کلمه تحریف را آورده و یا به صورت دیگری مطلب را بیان کرده است . ولی مفسرین ذکر کرده اند که تحریفی که قرآن می گوید اعم از تحریف ۱ آیا طمع دارید که یهودان به دین شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و بدلخواه خود آن را تحریف می کنند با آنکه در کلام خدا تعقل کرده معنی آن را دریافته اند . سوره بقره , ۷۵ . لفظی و تحریف معنوی است . یعنی بعضی از این تحریف ها که صورت گرفته است در لفظ بوده و بعضی در تفسیر و در معنی بوده است نه در لفظ , که چون از مطلب خیلی خارج می شوم نمی خواهم در اطراف این مطلب بیشتر از این بحث کنم .

داستانی است که بد نیست آن را بگویم . یک نفر از علماء نقل می کرد که در ایام جوانیش مداحی از تهران به مشهد آمده بود که روزها در مسجد گوهرشاد یا در صحن می ایستاد و شعر می خواند , مدیحه می خواند . از جمله غزل معروف منسوب به حافظ را می خواند : ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش { پیوسته در حمایت لطف اله باش قبر امام هشتم سلطان دین رضا { از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش این آقا برای اینکه او را دست بیندازد , رفته بود و به او گفته بود آقا چرا این شعر را غلط می خوانی ؟ باید این طور بخوانی : قبر امام هشتم سلطان دین رضا { از جان ببوس و بر در آن , بار کاه باش یعنی وقتی به در حرم رسیدی همان طور که یک بار کاه را از روی الاغ بزمین می اندازند , تو هم فورا خودت را بزمین بینداز . از آن پس هر وقتی مداح بیچاره این شعر را می خواند , بجای بارگاه می گفت بار کاه و خود را هم بزمین می انداخت . این را می گویند تحریف . در همین جا این مطلب را بگویم که تحریف از نظر موضوع نیز فرق می کند . یک وقت است که تحریف در یک سخن عادی است . مثل اینکه دو نفر در نقل قول و گفتار یکدیگر تحریف کنند . یک وقت هم هست که تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است , مثل تحریف در شخصیت ها . شخصیت هایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است , خلقشان برای مردم نمونه است . مثلا کسی سخنی را به علی علیه السلام نسبت می دهد که نگفته است , یا مقصودش چیز دیگری بوده , این خیلی خطرناک است . خلق و خوئی را به پیغمبر , به امام نسبت می دهد , در صورتی که خلق او طور دیگری بوده است . یا در یک حادثه بزرگ , در یک حادثه تاریخی که از نظر اجتماع یک سند اجتماعی و یک پشتوانه اخلاقی و تربیتی است , تحریف بوجود آوردند . این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناک است که تحریفات , چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد که موضوع عادی نیستند . یک وقت کسی در شعر حافظ تحریفی می کند یا مثلا در کتاب موش و گربه دست می برد این چندان اهمیتی ندارد . البته نباید در یک کتاب ادبی با ارزش کسی تحریف بکند .

یک وقتی یکی از استادها مقاله ای درباره کتاب موش و گربه که از نظر ادبی بسیار کتاب با ارزشی است نوشته بود و ثابت کرده بود که بقدری مردم در آن دست برده و شعرها را کم و زیاد و کلمه ها را عوض کرده اند که حد ندارد . بعد نوشته بود که به نظر من قومی در دنیا به اندازه قوم ایرانی بی امانت نیست که این همه در آثار خودش دخل و تصرفها و تحریفهای بی جا بکند . در مورد مثنوی هم همین طور , آنقدر شعر الحاقی در مثنوی اضافه کرده اند که خدا می داند . مثلا یک شعر عالی راجع به اثر محبت در مثنویهای اصل بوده است که می گوید : از محبت تلخها شیرین شود { وز محبت مسها زرین شود که حرف حسابی است . محبت مثل چیزی است که تلخها را شیرین می کند , محبت حکم کیمیا را دارد که مس وجود انسان را تبدیل به زر می کند . بعد دیگران آمدند و بدون اینکه تناسبی وجود داشته باشد اشعاری به آن افزودند . مثلا گفتند : از محبت مار موری می شود , و یا از محبت مثلا سقف دیوار می شود و یا از محبت خربزه هندوانه می شود که اینها دیگر ربطی به موضوع ندارد . البته اینها نباید بشود ولی این تحریف ها به حیات و سعادت اجتماع ضربه نمی زند , در مسیر اجتماع انحرافی ایجاد نمی کند , اما تحریف در چیزهائی که بستگی به اخلاق و تربیت و دین مردم دارد خطرناک است , و وای به آنجا که در اسناد و پشتوانه های زندگی بشر تحریف صورت بگیرد .

حادثه کربلا برای ما مردم , خواهی نخواهی یک حادثه بزرگ اجتماعی است . یعنی در تربیت ما , در خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد .

حادثه ای است که خود بخود بدون اینکه هیچ قدرتی ما مردم را مجبور کرده باشد , میلیون ها نفر و قهرا میلیون ها ساعت از وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف می کنیم , میلیون ا تومان در این راه خرج می کنیم . این قضیه باید همان طوری که بوده است بدون کم و زیاد بیان شود و اگر کوچکترین داخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد , حادثه را منحرف می کند و بجای اینکه ما از این حادثه استفاده بکنیم قطعا ضرر خواهیم کرد . حالا بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا , ما هزاران تحریف وارد کرده ایم ! هم تحریف های لفظی , یعنی شکلی و ظاهری که راجع به اصل قضایا , راجع به مقدمات قضایا , راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است , و هم تحریف در تفسیر این حادثه . با کمال تاسف این حادثه , هم دچار تحریف های لفظی شده و هم دچار تحریف های معنوی . گاهی از اوقات تحریف هایی که می شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد , ولی ک۰کاهی وقت ها تحریف هایی که می شود لااقل با اصل مطلب هماهنگی دارد , ولی گاهی وقت ها تحریف , کوچکترین هماهنگی که ندارد هیچ , قضیه را هم مسخ می کند قضیه را به کلی واژگون می کند و به شکلی در میآورد که به صورت ضد خودش رمیآید . باز هم با کمال تاسف باید بگویم تحریفهایی که بدست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است همه در جهت پائین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است , در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن قضیه بوده است . و در این قضیه , هم گویندگان و علمای امت , و هم مردم تقصیر داشته اند که همه اینها را انشاء الله توضیح خواهم داد .

من نمونه هایی از بعضی تحریف هایی که در لفظ ظاهر , یعنی در شکل قضیه بوجود آورده اند و چیزهایی که نسبت داده اند را ذکر می کنم . مطلب آنقدرزیاد است که قابل بیان کردن نیست , آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم روضه های دروغی را که می خوانند جمع آوری کنیم شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود ! من فقط برای نمونه عرض می کنم , مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی الله مقامه , استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج شیخ محمد باقر بیرجندی محدث که مرد بسیار فوق العاده ای بوده است , محدثی است که در فن خودش فوق العاده متبحر بوده و حافظه ای بسیار قوی داشته است . مرد باذوق و سیار باشور و حرارت و با ایمانی بوده است . گو اینکه بعضی از کتاب هایی که این مرد نوشته در شان او نبوده و علمای وقت هم ملامتش کردند , ولی معمولا کتاب هایش خوب است , مخصوصا کتابی در موضوع منبر نوشته است بنام[ ( ل…ل… و مرجان] ( که با اینکه کتاب کوچکی است ولی فوق العاده خوب است . در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است . همه این کتاب در دو فصل است , یک فصل آن درباره اخلاص , یعنی خلوص نیت است که یکی از شرایط گوینده , خطیب , واعظ , روضه خوان این است که خلوص نیت داشته باشد . منبر که می رود , روضه که می خوان د , به طمع پول نباشد و چقدر عالی در این موضوع بحث کرده است که من وارد بحث آن نمی شوم . شرط دوم , صدق و راستی است , و در اینجاست که موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشریح شده و انواع دروغ ها را چنان بحث کرده که من خیال نمی کنم در هیچ کتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه این کتاب بحث شده باشد و شاید نظیر این کتاب در دنیا وجود نداشته باشد . عجیب این مرد تبحر از خودش نشان داده است . این مرد بزرگ در همین کتاب نمونه هایی از دروغهایی را که معمول است و به حادثه تاریخی کربلا نسبت می دهند , ذکر می کند . آنچه که من می گویم غالبا یا همه آن , همان هایی است که مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله کرده است , و حتی صریحا این مرد بزرگ می گوید : امروز باید عزای حسین را گرفت اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن اینهمه دروغ هائی است که درباره حادثه کربلا گفته می شود و هیچکس جلوی این دروغها را نمی گیرد . برای مصیبت حسین بن علی باید گریست , ولی نه برای شمشیرها و نیزه هایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد , بلکه به خاطر دروغها . و در مقدمه کتاب هم نوشته است که فلان عالم بزرگ از علمای هندوستان نامه ای به من نوشته و از روضه های دروغی که در هندوستان خوانده می شود شکایت کرده و از من خواهش کرده است که کاری بکنم و کتابی بنویسم که جلوی روضه های دروغ در آنجا گرفته شود بعد مرحوم حاجی می نویسد : این عالم هندی خیال کرده است که روضه خوانها وقتی به هندوستان می روند دروغ می گویند , نمی داند که آب از سرچشمه گل آلود است و مرکز روضه های دروغ , کربلا و نجف و ایران یعنی همین مراکز تشیع است . حالا , من بطور نمونه تحریفاتی را بیان می کنم که بعضی از اینها مربوط به وقایع قبل از عاشورا , بعضی مربوط به وقایع بین راه , بعضی مربوط به ایام اقامت در ماه محرم , بعضی مربوط به ایام اسارت و بعضی هم مربوط به ائمه بعد از قضایای کربلا , و اغلب مربوط به روز عاشورا است . حال برای هر کدام دو نمونه میآورم . یک مطلب را لازم است قبلا بگویم که در همه اینها مردم مس…ولند . یعنی شما مردمی که در روضه خوانیها شرکت می کنید , هیچ خیال نمی کنید که در این قضیه مس…ول هستید , بلکه فکر می کنید که مس…ول فقط گویندگان هستند . دو مس…ولیت بزرگ ردم دارند , یکی اینکه نهی از منکر بر همه واجب است . وقتی می فهمند و می دانند که اغلب هم می دانند که دروغ است , نباید در آن مجلس بنشینند که حرام است و باید مبارزه کنند . و دیگر از بین بردن تمایلی است که صاحب مجلسها و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد , باید کربلا شود . روضه خوان بیچاره می بیند که اگر هر چه می گوید راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلس نمی گیرد و همین مردم هم دعوتش نمی کنند , ناچار یک چیزی اضافه می کند . مردم باید این انتظار را از سر خودشان بیرون کنند و با رفتارشان آن روضه خوانی را که می میراند و مجلس را کربلا می کند تشویق نکنند . کربلا می کند یعنی چه ! مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان , سطح فکرشان بالا بیاید و بدانند که اگر روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد , یعنی با روح حسین بن علی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی ولو ذره ای , از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است . اما اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد .

نقل می کنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستانها تا اندازه ای درد دین داشت و همیشه به این دروغهائی که روی منبر گفته می شد اعتراض می کرد و تعبیرش هم این بود که این زهرماریها چیست که بالای منبرها می گوئید . یک وقت یک واعظی به او گفت اگر اینها را نگوئیم اصلا باید در دکان را تخته کنیم ! آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود . از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد , ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من می خواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتیب بدهم که جز روضه راست در آن خوانده نشود و تو هم باید مقید باشی که جز از کتابهای معتبر هیچ روضه ای نخوانی , و با تعبیر خودش گفت از آن زهرماریها نباید چیزی بگویی .واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت می شود . شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود , منبر هم کنار محراب بود . آقای واعظ صحبت هایش را کرد و موقع خواندن روضه شد , شروع کرد به خواندن روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضه راست چیزی نگوید , اما هر چه گفت مجلس تکان نخورد و همین طور یخ کرده بود . آقا دید عجب , این مجلس مال خودش هم هست بعد مردم چه می گویند , زنها می گویند لابد آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی گیرد , اگر آقا خودش نیتش درست بود , اخلاص نیت داشت , حالا کربلا شده بود . دید که آبرویش می رود چه بکند یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت یک کمی از آن زهرماریها قاطی کن .

این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند , خود دروغ ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که شده است مقدمه گریز زدن بوده است . یعنی برای اینکه بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است . این قضیه را من مکرر شنیده ام و لابد شما هم شنیده اید , و حاجای نوری در مقدمات قضایا آن را نقل کرده است که می گویند روزی امیرالم…منین علی علیه السلام بالای منبر بود و خطبه می خواند . امام حسین علیه السلام فرمود من شنه ام و آب می خواهم , حضرت فرمود کسی برای فرزندم آب بیاورد , اول کسی که از جا بلند شد , کودکی بود که همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود , ایشان رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند وقتی که وارد شدند در حالی وارد شدند که آب را روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم می ریخت که با یک طول و فصیلی قضیه نقل میشود . بعد امیرالم…منین علی علیه السلام چشمشان که به این منظره افتاد اشکشان جاری شد . به آقا عرض کردند چرا گریه می کنید ؟ فرمود قضایای اینها یادم افتاد که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی می شود . حاجی نوری در این جا یک بحث عالی دارد , می گوید شما که می گوئید علی در بالای منبر خطبه می خواند , باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می خواند .

شهید مرتضی مطهری

۱- پس چون ( بنی اسرائیل ) پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دلهایشان را سخت گرداندیم ( که موعظه در آنها ثر نکرد ) , کلمات خدا را از جای خود تغییر می دادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد ( در تورات ) نصیب بزرگی را از دست دادند . سوره مائده ۱۳ .

۱- آیه به طور کامل این است : فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین یعنی موسی از مصر با ترس و نگرانی از دشمن به جانب شهر مدین بیرون رفت و گفت پروردگارا مرا از شر این قوم ستمکار نجات ده . سوره قصص ۲۱ .

۲- آیه بطور کامل این است : و لما توجه تلقاء مداین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل و چون از مصر بیرون شد و سر به بیابان رو بجانب شهر مدائن آورد با خود گفت امید است که خدا مرا به راه راست هدایت فرماید . سوره قصص ۲۲ .

۱- اللهوف صفحه ۴۷ . ۱- نماز خوف همان نماز فریضه است که بصورت قصر خوانده می شود .

۱- بحار الانوار جلد ۴۴ صفحه ۳۹۲ , اعلام الوری صفحه ۲۳۴ , از ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۳۱ , مقتل الحسین مقرم صفحه ۲۵۷ . معلوم می شود که خیمه ای بوده است که اختصاص به مشکهای آب داشته و از همان روزهای اول آبها را در آن خیمه جمع می کرده اند .

۱- منظور , حسینیه ارشاد است .

۲- سوره بقره آیه ۳۰ .

۱- مناقب ابن شهر آشوب جلد ۳ صفحه ۱۰۶ , و نظیر این عبارت در اعلام الوری صفحه ۲۴۲ و اللهوف صفحه ۴۸ و بحار الانوار جلد ۴۵ صفحه ۳۵ و ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۳۹ و مقتل الحسین مقرم صفحه ۳۳۱ و تاریخ طبری صفحه ۲۵۶ ذکر شده است .

۱- مناقب این شهر آشوب جلد ۴ صفحه ۱۰۷ , اللهوف صفحه ۳۸ بحار الانوار جلد ۴۵ صفحه ۳۵ , ارشاد شیخ مفید صفحه ۲۳۹ , اعلام الوری صفحه ۲۴۳ , مقتل الحسین مقرم صفحه ۳۳۲ , تاریخ طبری جلد ۶ صفحه ۲۵۷ .

منبع: کتاب حماسه حسینی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.