جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نسبت هنر با فرهنگ


نسبت هنر با فرهنگ

بی آن که بخواهیم به تعاریف متعدد و متنوعی از فرهنگ و هنر بپردازیم, به صورت اجمالی کارکرد هنر و فرهنگ و تعامل دوسویه ی آن ها را توضیح می دهیم

بی‌آن‌که بخواهیم به تعاریف متعدد و متنوعی از فرهنگ و هنر بپردازیم، به صورت اجمالی کارکرد هنر و فرهنگ و تعامل دوسویه‌ی آن‌ها را توضیح می‌دهیم.

در این نوشتار منظور از فرهنگ، تعریف جامعی است که برای آن مطرح شده است، یعنی نظام باورها، ارزش‌ها، رفتار‌ها و نمادهایی که در یک جامعه، از گذشته‌ی دور تا به‌ امروز، برای تعامل افراد جامعه در قالب سنن، آداب، قوانین، هنرها و مجموعه‌ی ارتباطات بین افراد به وجود آمده است.

با چنین برداشتی از فرهنگ، فرهنگ مثل هوا در همه‌جا حضور دارد و به صورت آگاهانه و ناخودآگاه در نحوه‌ی اندیشیدن افراد، تصمیم‌ها، ارتباط‌ها و همه‌ی اعمال و رفتارشان اثرمی‌گذارد، یعنی ممکن است برای شناخت انواع تصمیم‌گیری‌ها، رفتار‌ها، اندیشه‌ها و تجربه‌های افراد، آن‌ها را در قالب تصمیم‌ اقتصادی، سیاسی، قضایی، بهداشتی و ... طبقه‌بندی نماییم.

زمانی که بررسی عالمانه‌یی صورت گیرد، درمی‌یابیم که نظام باورها، اعتقادات و ارزش‌های مورد پذیرش فرد، در همه‌ی این تصمیم‌ها، کم یا زیاد، نقش ایفا کرده است. این‌گونه است که اگر بخواهیم در یک انگاره‌ی همگانی نقش فرهنگ را نشان دهیم، نمودار زیر تا اندازه‌یی گویای موضوع خواهد بود.

بنابراین این نتیجه‌گیری قابل قبول است که اکثریت افراد جامعه با تربیتی که از دوران کودکی در خانواده، جامعه و مدرسه پیدا می‌کنند و در ادامه برای آن‌که در جامعه مورد پذیرش قرار گیرند، به صورت عمومی و اصولی، تحت تأثیر فرهنگ جامعه و محیط قرار دارند، اما این افراد به‌واسطه‌ی داشتن اراده و اختیاری متناسب با میزان علم، قدرت، حوزه‌ی مسئولیت اجتماعی و نقشی که در جامعه دارند تأثیراتی را نیز بر فرهنگ جامعه بر جا می‌گذارند و تغییراتی را بر آن اعمال می‌کنند.

مروری بر کارکرد شخصیت‌های بزرگ در تاریخ گذشته و معاصر، چه در جامعه‌ی ما و چه در دیگر جوامع، این نکته را روشن می‌سازد که به لحاظ نظری تأثیر هیچ‌کس در فرهنگ صفر نیست؛ یا فرهنگ موجود جامعه را اصلاح کرده و بهبود می‌بخشد و یا آن ‌را تخریب می‌کند. وقتی که واژه‌های اصلاح و تخریب را به کار می‌بریم، داریم نظام باورها و ارزش‌های ذهنی خود را معیار قرار می‌‌دهیم؛ تصمیم‌ها و رفتار‌هایی که باورها و ارزش‌‌های ذهنی ما را تقویت یا دست‌ِ کم تثبیت و تکرار می‌کنند، تصمیم‌ها و رفتار‌های اصلاحی می‌نامیم و تصمیم‌ها و رفتار‌هایی که با باورها و ارزش‌‌های ذهنی ما مخالفت می‌کنند و آن‌ها ‌را در عمل زیر سؤال می‌برند و نشان می‌دهند که می‌شود رفتاری متفاوت داشت، تخریب‌کننده‌ی فرهنگ جامعه می‌‌دانیم.

برای آن‌که مسئله ملموس‌تر و به قول اهالی سینما، حسی‌‌تر شود، باید عناصر درونی فرهنگ و نحوه‌ی تغییرات فرهنگ را توضیح دهیم. دانشمندان برای فرهنگ چهار لایه و طبقه پیشنهاد کرده‌اند که به ترتیبِ ثبات و فراگیری و استحکام آن، از پایین به بالا ترسیم شده‌اند.

چنان‌که می‌بینیم، باورهای بنیادین ما که شکل‌دهنده‌ی جهان‌بینی همه‌ی ماست، مانند باور داشتن ‌خدا، اعتقاد به قیامت و هدفمند بودن هستی، ارتباطی نزدیک با فطرت انسانی دارد و اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه‌ی ما آن‌ها را قبول دارند. چنین باورهایی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند و از ثبات بالایی برخوردارند؛ اما وقتی به لایه‌ی ارزش‌ها می‌رسیم، به دلیل تحولات درونی جامعه و تأثیراتی که از بیرون جامعه وارد می‌شود، شاهد تغییراتی در ارزش‌های جامعه می‌‌شویم و به همین جهت نسبت به لایه‌ی قبلی از ثبات کم‌تری برخوردار است، هرچند به هر‌ حال هیچ‌کس نیست که در مقام نظر، به ارزش راستگویی، اهمیت وجود خانواده و این‌گونه ارزش‌ها اعتراف نداشته باشد.

وقتی به لایه‌ی رفتار می‌رسیم، تغییرات در عملکرد‌ها نشان از وجود سستی و تغییرات بیش‌تری دارد، چرا که بسیاری از افرادی که به ارزشمند بودن راستگویی اعتقاد دارند، در مقام عمل تحت تأثیر منافع مادی خود ممکن است دروغ بگویند یا برای لذت آنی خود با مصرف مواد مخدر به استحکام، نشاط و روابط درونی خانواده‌ی خود آسیب برسانند. لایه‌ی نماد‌ها (Symbol) به نشانه‌هایی اشاره می‌کند که در فرهنگ یک جامعه استمرار دارد و در درون خود، باور‌ها و ارزش‌هایی را حمل می‌کند؛ مانند این‌که همه‌ی ما به هنگام جدا شدن از یکدیگر، نماد خداحافظ را به کار می‌بریم.

اکنون با این لایه‌بندی و توضیحات، بهتر می‌‌توان دریافت که هر یک از ما چگونه از فرهنگ جامعه تأثیر می‌پذیریم و چگونه در تغییرات فرهنگی جامعه مداخله می‌کنیم؛ بد نیست که باز هم با مثال‌های دیگری، از تأثیر‌پذیری فرهنگی سخن به میان آوریم:

▪ گاهی از طریق صحبت‌های پدر و مادر که سعی می‌کنند راجع به وجود خالق برای ما استدلال بیاورند، اولین لایه‌ی اعتقادات ما اصلاح و پایه‌ریزی می‌شود. این امر ممکن است در مدرسه از طریق بیان معلم و یا با واسطه‌ی متون درسی کتاب نیز حاصل شود (فرهنگ‌پذیری از طریق اعتقادات اساسی).

▪ گاهی در قالب قصه و داستان، مرد راستگو پاداش می‌گیرد یا دروغگو مجازات می‌شود، یعنی از رهگذر تبیین و تکرار یک ارزش در محیط تربیتی، ارزش‌های یک جامعه را می‌پذیریم (فرهنگ‌پذیری از طریق ارزش‌ها).

▪ گاهی در عمل؛ به تقلید از پدرمان نماز می‌خوانیم، اطرافیان ما را تشویق می‌کنند و با ذهنیتی مثبت این عمل تکرار می‌شود و به‌تدریج اعتقادات پشتوانه­ی نماز در ذهن ما شکل می‌گیرد (فرهنگ‌پذیری از طریق رفتارها).

▪ بسیاری از ما ایرانیان همین‌ که از دوران کودکی با نماد‌های مراسم عاشورا آشنا می‌شویم و آن‌ها را به کار می‌بندیم، به‌تدریج عشق و ایمان به حضرت امام حسین (ع) در وجودمان رسوخ می­کند (فرهنگ‌پذیری از طریق نمادها).

‌نکته‌ی ظریف و تعیین‌کننده در این لایه‌‌بندی آن است که این جریان دوسویه است، یعنی این‌که ما به صورت استدلالی حقایقی مانند خدا‌، قیامت و هدفمند‌ بودن هستی را می‌پذیریم و بر اساس آن‌ها ارزش‌ها و رفتار‌های ما دینی می‌شوند و به اصطلاح فردی مذهبی می‌شویم.

این عبور از لایه‌ی پایین به بالاست، اما به‌واسطه‌ی جامعه‌پذیری انسان از بالا به پایین ‌هم تغییر فرهنگی به وجود می‌آید، یعنی ما در جریان جامعه‌پذیری، ابتدا از طریق نماد‌ها و رفتار‌های افراد پیرامون با فرهنگ جامعه آشنا می‌شویم و به صورت ناخود‌آگاه ارزش‌گذاری‌ها و اعتقادات پشتوانه‌ی آن‌ها را می‌پذیریم. در واقع به دلیل تأثیر از لایه‌ی بالا به لایه‌ی پایین است که می‌توان مدعی شد هیچ‌کس در تغییرات فرهنگ جامعه‌ی خود بی‌تأثیر نیست، یعنی همان‌وقت که شما در دنیای درونی خود، خدا را می‌پذیرید و ظاهراً با اراده‌ی خود به نماز می‌ایستید، از بُعد دیگری سرگرم محیط‌سازی و آشنا‌سازی خواهر سه و چهارساله‌ی خود نیز با یک نماد و رفتار دینی هستید و او با تقلید از شما، این فرهنگ‌ را می‌پذیرد و شما نقش مثبتی در انتقال یک فرهنگ ایفا می‌کنید؛ بنابراین این‌که تصور شود تنها افراد فرهنگ‌ساز، عالمان دینی یا مربیان تربیتی هستند که از طریق سخنرانی، تدریس یا کتاب، اعتقادات افراد را تقویت و یا اصلاح می‌کنند، چنین نیست و تنها می‌‌توان گفت که یک عالم دینی یا مربی تربیتی، با اراده و مطالعات لازم، تمام وقت خود را به اعمال تغییرات در فرهنگ جامعه اختصاص داده و از این جهت نقش بسیار بزرگ­تری در تغییرات فرهنگی ایفا می‌کند.

با این توضیحات خواستم که توجه شما را جلب کنم تا بتوانید نقش‌های مثبت و منفی خود و همه­ی افراد، مشاغل، سازمان‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را در اصلاح یا تخریب فرهنگ یک جامعه شناسایی و رصد کنید، یعنی:

▪ به خوبی می‌توانید نقش چهره­ی مذهبی و در عین حال خوش‌‌اخلاق، خوش‌قول، منظم و بهداشتی مغازه‌دار محله‌ی خود را در اصلاح فرهنگ جامعه حس کنید؛ کافی است خواهر پنج‌ساله‌ی خود را زیر نظر بگیرید که وقتی به او پول می‌‌دهید تا برای خود چیزی بخرد، چگونه از بین چند مغازه مستقیم به سراغ کسی می‌رود که با نشاط به او سلام می‌کند. همین بقال در مذهبی شدن خواهر شما نقش دارد و تصویر زیبایی از دین در او شکل می‌گیرد (این‌ها کارکرد فعالیت‌ها و رفتار‌های به ظاهر اقتصادی در فرهنگ است).

▪ به خوبی می‌‌توانید به نقش نامزدهای نمایندگی مجلس، که زیبا‌ترین آیات الهی و احادیث را به کار می­گیرند و در سخنرانی‌ها مطرح می‌نمایند و هم‌زمان برای جمع‌آوری رأی به وعده‌های دروغ و دادن چلوکباب متوسل می‌شوند، در تخریب مذهب و دورسازی نسل جوان از گرایشات دینی پی ببرید و تلخی این ضربه‌ها را در قالب فیلمی کوتاه به تصویر بکشید و به خود این افراد نشان دهید تا این ضربه‌های ناآگاهانه را به دین خدا نزنند ( این‌ها کارکرد فعالیت‌ها و رفتار‌های سیاسی در فرهنگ است).

▪ به خوبی می‌‌توانید تأثیر فرهنگی خیابان زیبا و تمیز یک شهر را که نام یک شهید بزرگ بر آن نهاده شده‌ است، در تداوم تفکر ایثار و شهادت حس کنید و از این طریق کارکرد فرهنگی یک شهردار خوش‌سلیقه و فرهنگی را در قالب یک فیلم کوتاه به تصویر بکشید (این مثالی از تأثیر نماد‌ها در تغییرات فرهنگی است).

▪ به خوبی می‌توانید تأثیر نوشتن کلمه‌ی بسم‌الله را در ابتدای شروع کلاس یک دبیر فیزیک و با استاد ریاضی دانشگاه که دانش‌آموزان و دانشجویان او را به باسوادی، نظم و دلسوزی قبول دارند و مهم‌تر از آن، او را دوست دارند، در تقویت باور‌های دینی مخاطبان حس کنید و با خلاقیت‌ هنری به تصویر بکشید.

▪‌ می‌توانید تأثیر کمک‌های خالصانه­ی یک پلیس آراسته، زیبا، مؤدب و با نماد مذهبی را، وقتی به یک ماشین که دچار مشکل شده کمک می‌کند، در رشد گرایشات دینی همه­ی اعضای خانواده‌یی که در آن ماشین اذیت شده‌اند، احساس کنید.

▪ و متأسفانه می‌توانید تأثیر بدحجابی و آرایش غلیظ یک منشی دکتر را که در عین حال بسیار مؤدب، خوش‌ برخورد و عادل در دادن نوبت است، در اشاعه‌ی بدحجابی در جامعه درک کنید.

با چنین مثال‌هایی قابل پذیرش است که انتقال فرهنگ یک جامعه و ایجاد تغییرات مثبت و منفی در آن، حاصل کارکرد همه‌ی افراد یک جامعه است، با این توضیح که نقش افراد کم یا زیاد می‌شود و حالا می‌توان سؤال کرد که هنرمند در این صحنه چه نقشی ایفا می‌کند؟

حسن بنیانیان



همچنین مشاهده کنید