شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
تذكر به امر قدسی ممیزه هنر دینی
● بیتوته در «غار حرا»ی تزكیه، آغاز ابداع هنر دینی
▪ به طور كلی چه تعریفی برای هنر دینی دارید، و شاخصه یا شاخصههای این نوع هنر كدامند؟
هنر دینی معنایی عام و معنایی خاص دارد. هر فضیلت و كمالی در فرهنگ اسلامی، هنر محسوب میشود و این معنای عام آن است. اما در معنای خاص، با صورتهای خیالی و با زیبایی ارتباط مییابد. اگر بخواهیم تعریفی مشخص از این هنر بكنیم باید چنین بگوییم: «هنر دینی، هنری است كه در آن عالم دینی با صورت خیالی و جلوهی جمالی و جلالی، متجلی میشود.» یعنی یك اثر هنری، مظهری از جمال و جلال الهی است در صورت خیالی. و ذات هنر، همین صورت خیالی است.
و دین نیز با جلوه و جمال الهی معنا مییابد. خواه دین وحیانی باشد یا دین فطری الهی. ادیان ابراهیمی (ادیان وحیانی) به اجمال اصول و مبانی اُمت خود را آشكار كردهاند، و در تفصیل هر اُمتی ذوق خویش را فعال كرده است. مثلاً در هنر رسمی مسیحی، مفهوم تجسّم، رمز، زیبایی، نسبت بین زیبایی محسوس و زیبایی معقول، و زیبایی عالم شهادت و عالم ملكوت، به وسیلهی اولیای دین مسیح مطرح شده است.
در اسلام وقتی سخن از تخیّل، كشف مخیّل، زیبایی و جمال الهی گفته میشود، در حقیقت روشنی و تلألویی است كه از جلوههای الهی بروز میكند، و در مجموع هنر اسلامی را مفهوم میبخشد.
اما مهمترین ممیزهی هنر دینی، تذكر ذاتی به امر قدسی و الوهیت است. به نوعی دیگر هم میتوان به این موضوع پرداخت. اگر دین را عبارت از معرفت و طاعت بدانیم، پس در مرحلهی اول، معرفت امر قدسی و معرفت امر الهی تحقق مییابد، و در مرحلهی بعد، اطاعت از این امر صورت میپذیرد. بنابراین، هنر دینی نوعی عبادت و اطاعت است، ضمن آنكه معرفت نه به نفس خود كه به امر الهی و به امر قدس و الوهیت نیز حاصل میشود. در حقیقت هنرمند دینباور با لطف و عنایت بارگاه قدسی، با تأمل و تعقل، حقایق و معانی الهی در صورت خیالی منعكس میكند، و این صورت خیالی را در قالب شعر، نقاشی و هنرهای تجسمی و به صورت حجم در مجسمهسازی یا طراحیها در معماری و شهرسازی، یا الحان در موسیقی، و حركت در هنرهای نمایشی آشكار میكند.
▪ گذشته از جامعهی خودمان ـ كه دین در آن پیشتاز است ـ در جامعههای دیگر كمتر میتوان به بنیادهای اصیل دین دست یافت. بنابراین، در این عصر كه آدمی غرق در تعینات و محسوسات است، چگونه میتوان هنرهای دینی را بر اساس آنچه گفتید، اولاً خلق، ثانیاً از دیگر هنرها تفكیك، ثالثاً قابل درك و فهم ساخت. ضمن آنكه دریافتهای غیر دینی از هنر ـ به مفهوم ویژهی آن ـ هم رایجترند؟
این مرز را دینداری افراد تعیین میكند. زیرا مضمون، پیام و قالب مورد نیاز در هنر دینی و مرز میان دین و غیر دین خیلی مخدوش نیست. تجربهی هنر دینی نیز سابقهی دورودرازی دارد. در اسلام این سابقه به ۱۴۰۰ سال و در مسیحیت به ۲۰۰۰ سال پیش میرسد. اگر تجربههای مربوط به این هنر را در هند، مصر، سومر و... به حساب آوریم به سال قبل خواهد رسید.
بنابراین، با این تجربه دورودراز، مرزهای هنر دینی از هنر غیردینی مشخص میشود. حتی در دانشنامهی (دائرهٔالمعارف)ها هم هنر مقدس دینی از هنر غیردینی تفكیك شده است. زیرا بنیاد هنر غیردینی بر پرهیز از تذكر به امر الهی نهاده شده است. وظیفهاش هم فقط خلاصه میشود در معنا بخشیدن به شعار «هنر برای هنر» و نحوهی احساس هنری و استتیكی. به هیچوجه مفاهیمی مانند تعهد و اخلاق مطرح نیستند. نمونه بیاورم از گفتوگوی پیكاسو با یك منتقد هنر، وقتی پیكاسو دربارهی اخلاق و عفت در هنر صحبت میكند، پیكاسو در برابر وی موضع میگیرد كه در هنر جایی برای عفت وجود ندارد.
حال آنكه اساس هنر دینی بر عفت و پرهیز از شهوات و ویژگی حیوانی نهاده شده است. اما هنر مدرن و پستمدرن بر حضور این خصیصهها در هنر تأكید میورزند؛ تأكید بر برهنگی ذاتی، گریز از حقایق معنوی و توجه به تلذّذ صرف.
▪ برای هنر دینی چارچوبهای را مشخص كردهاید. میخواهیم بدانیم كه مصداقهای خارجی آن مثلاً در نقاشی كدامند؛ میدانیم كه گروهی نگارگری ایرانی (مینیاتور) را مصداقی از هنر اسلامی میدانند، اما گروههای دیگر كه تحت تأثیر قالبها و گاهی مضامین غربیاند، كه بهویژه از دورهی قاجاریه در ایران رواج و گسترش یافت، نیز بر این باورند اشكالی ندارد كه ما مفاهیم و محتوای فكری و فرهنگی خود را در این قالبها بریزیم، حتی در قالبهای منشأ گرفته از هنر مدرن و به آن صبغهی هنر اسلامی بدهیم. البته همهی اینان اعتقاد دینی و اسلامی دارند، و به عبارت دیگر مسلمانند، هر چند كه از نظر معرفت دینی و معرفت اسلامی در مرتبههای مختلفی قرار میگیرند. این مطلب پیش درآمد چنین سؤالی است، كه آیا به نظر شما با توجه به آنچه گفتید، هنر دینی، قالبهای خاصی را میطلبد یا نه؟ آیا میتوان مفاهیم دینی را در ظرفهای مختلف ریخت و استنتاج دینی كرد؟
واقعیت این است كه بگوییم هر ظرفی این قابلیت را ندارد. ولی ما در عصر بحران فرهنگی و هنری به سر میبریم. مشكل ما زیستن در وضع بحرانی است كه جهان را فراگرفته است. اما برای وضوح بیشتر این بحران همانطور كه شما گفتید، من هم درباره نقاشی توضیح میدهم، در دورهی صفویه، در ایران سه جریان نقاشی بهوجود آمد:
الف) نقاشی سنتی، اصیل و كهنسال ایرانی است كه به اعتقاد من به نگارگری و روح هنر اسلامی نزدیكتر است، به ویژه نوع تذهیب و تشعیرش. یعنی با آن نقوشی كه قرآن را زینت میدادند، یا كاشیهای مساجد را با آن تزئین میكردند، البته باید از خوشنویسی نیز یاد كرد. این شیوه با مشكلی در عالم اسلام روبهرو نشد، و همه هم آن را تأیید كردند.
ب) نقاشی بزمی، ویژه دربارها بود، اگرچه این شیوه نیز در عالم اسلام رواج داشت اما در آن روحیهی مطرب و لهو را میتوان مشاهده كرد.
ج) نقاشی رضا عباسی است كه وی شیوهی قلمگیری و گاهی حتی مضامین نقاشی را تحت تأثیر نقاشی اروپایی دگرگون كرد، كه خط سیر شیوهی نقاشی رضا عباسی به فرشچیان و مهرگان میرسد.
همینجا باید از «محمد زمان» یاد كنیم، كه به عنوان اولین دانشجوی نقاشی به غرب رفت. ریشهی نقاشی وی از نظر ماده و صورت غربی است.
به روایتی زمان در غرب تغییر مذهب نیز داده بود. بعد از كمال سبزواری كه فرنگیساز ایرانی است، باید از كمالالملك نیز نام ببریم، كه نقاشیاش كاملاً غربزده است، و شاگردانش نیز جا پای وی میگذارند. تا به نقاشان مدرنیست دورهی پهلوی میرسیم، كه میشناسیدشان. گروهی از اینان در نمایشگاه دوسالانه (بیینال) نقاشی موزهی هنرهای معاصر نیز حضور داشتند. بنابراین، مرزها در ایران دقیقاً روشن است. اگر كسی نتواند هویت دینی را در كار بهزاد تشخیص دهد، و بگوید كه در آثار پیكاسو، تفكر دینی مشهودتر است، بدانید كه وی دچار بحران شده است. بنابراین، فردی كه فهم و درك سبكهای مختلف نقاشی را دارد، بهراحتی میتواند تشخیص دهد كه كار پیكاسو غیردینی است.
حتی كار «ماتیس» كه تحتتأثیر نگارگری اسلامی و ایرانی است. «ژرژ روئو» نقاش به ظاهر دینی اروپا را خیلی دینی نمیدانم. روح دینی در این كارها نیست. ممكن است نقاشی، بگوید كارهای كاندینسكی عین روحانیت است و در آن پیام دینی موج میزند. باید بپرسیم كدام پیام دینی؟ آیا منظور همان پیام دینی است كه از نقاشیهای سقف كلیساها مستفاد میشود؟ البته میتوان به اجمال گفت كه در همهی این آثار خداوند متجلی است. خوب همه چیز این جهان رنگ الهی دارد، و چیزی خالی از جلوه و حضور الهی نیست. اما نوع حضور باید مشخص شود. آیا این حضور الهی در نقاشی با تذكر هم همراه است، و بشر متذكر این حضور میشود؟ ما معترفیم كه جهان كنونی چونان گذشته، مشحون از حضور الهی است، اما بشر آن را درك نمیكند، بنابراین، متذكر آن هم نمیشود. معنی كافر كیش همین است كه وی حقیقتی را كه وجود دارد، میپوشاند. هنر غیردینی نیز همین كار را میكند و بر حقیقت پردهی انكار میكشد. لذا باید در بررسی آثار موضوع قرب و بُعد نسبت به حقیقت را در نظر بگیریم.
اینكه تذهیب، خوشنویسی، معماری، شهرسازی و پوششهای اسلامی و ظروف دورهی اسلامی ما را بیش از نقاشی دورهی سلجوقی و دو رقاص كاخ سامرا به روح دینی نزدیك میگردانند، بر میگردد به مرزی كه بین دین و كفر وجود دارد. روشن است كه چرا آن حاكم، هنرمند را وادار نمیكند كه آن دو رقاص را در مسجد جامع اموی دمشق نقاشی كند، بلكه تصویر این دو رقاص كوزه بر دوش و جام شراب در دست را در خلوتخانهاش میكشد، زیرا میفهمد كه این اثر روح دینی ندارد، اما كتیبهها، خوشنویسیها و كاشیكاریها از روح دینی بیشتری برخوردارند.
به عبارت دیگر دین فطری و هنر فطری حقایق را به انسان میشناسانند. زرتشتیها وقتی میخواستند تعریفی از دین به دست دهند، میگفتند دین در درون انسان یك قوهی الهی است، و فرشتهای است كه حق و باطل و زشت و زیبا را از یكدیگر متمایز میكند. اگر این فرشته از وجود انسان رخت بر بسته باشد، وی مرز میان دین و غیر دین را گم میكند. اینكه در این دوره بسیاری از مطالب را میخواهند به عنوان مطلب دینی جلوه دهند، به دلیل غلبهی بحران فرهنگی در جهان است .این دورهی را كه دوره در هم رفتن مرزهاست باید پشتسر بگذاریم، و در افقی فراتر از نیك و بد و زشت و زیبای هنری موجود باید قرار بگیریم، در این صورت هنر جهانی نیز تحقق مییابد. و در آن جهان نه نگارگری سنتی بهزاد خواهد بود، و نه نقاشی پیكاسو و ماتیس. این هنر دیگری است كه به امام زمان (عج) و بقیهٔالله بر میگردد كه هنوز زمان آن فرا نرسیده است.
▪ حال كه بحث به اینجا رسید، این سؤال را با شما میتوان در میان گذاشت كه ما ادعا میكنیم، انقلاب اسلامی طلیعه و زمینهساز انقلاب بزرگ جهانی آخرین حجت خدایی است در زمین. پس هنر و هنرمند مسلمان نیز در آماده كردن محیط سهمی دارد. آیا در آثار هنری دورهی انقلاب اسلامی رگههای این توجه وجود دارد؟
بهصورت اجمالی، بلی مثلاً در آغاز انقلاب و دورهی جنگ تحمیلی برخی از هنرمندان در مقام انتظار، آثاری به شیوههای سنّتی نگارگری اسلامی یا در قالب رمانتیك و مدرن خلق كردند، كه اكنون همانان حس و حال دورهی انقلابی و صبر انقلابی را از دست دادهاند. از این نمونهها میتوان از آثار اولیهی «چلیپا» یاد كرد، و بنده نیز چند بار به ایشان گفتهام كه ای كاش میتوانستید هنوز همچنان آثاری را خلق كنید. دلیل این دگرگونی نیز آشكار است. زیرا آن آثار فقط با قصد قرب الهی خلق میشدند، نه با هدف ناسوتی! حال آنكه هنرمندان كنونی ابتدا به فكر معاشند، بعد به فكر دین.
البته این «بعد» در مرتبهی دوم و سوم هم قرار ندارد. در زمینهی فیلمسازی هم همینطور است. شاهدید كه چه سریالهای ضعیفی هم از نظر قالب و هم از نظر مضمون و پیام از تلویزیون پخش میشوند. در نتیجه هنرمندانی كه فقط دغدغهشان پول نیست، میتوانند به جایگاهی در هنر دست یابند، وگرنه به جای قدم برداشتن به جلو، عقبعقب خواهند رفت. حتی هنرمندانی كه توجه اصلی خود را معطوف به ناسوت كردهاند، اما خود را از تمنیّات مادی صرف مصون داشته، توانستهاند اسم و رسمی ماندگار بیابند.
▪ آیا شما هنری را كه معروف به هنر انقلاب اسلامی شده، هنر دینی میدانید یا رگههایی از شاخصههای دینی را در آن میبینید؟
نمیشود گفت هنر دینی، بلكه من از این هنر به عنوان «در انتظار هنر دینی» یاد میكنم، اما اگر این سیر ادامه یابد آن هم با قصد قرب الهی، نور الهی در جان هنرمندان خواهد درخشید، و از این بحران هنری، نه تنها ایران، كه جهان رهایی خواهد یافت، و الا همه اسیر همین بحران فراگیر خواهند بود.
▪ به نظر میرسد برخی كاستیهای موجود در هنر انقلاب اسلامی كه در ابعادی جدی است، به دلیلهای زیر باشد، اول اینكه عموم هنرمندان مسلمان عمق لازم فكری در مبانی دین اسلام و مذهب تشیّع را ندارند، تا راه آنان را در برخورد با مباحث و مسائل مختلف هنری و اجتماعی روشن سازد، لذا نمیتوانند مرزهای هنر اصیل دینی را با مواردی كه غلطاندازند، تشخیص دهند. در حقیقت پایهها و اصول و بنیاد فكری در نزد بسیاری از هنرمندان ما وجود ندارند.
علت دوم، این است كه ما كار نظری جدی هم در این زمینه نكردهایم. البته از گذشته، مباحثی مورد مداقه صاحبنظران قرارگرفته است، اما بسیار اندك یا در موضوعهای ویژهای محدود میشود كه نمیتوانند نیازهای امروز را بر آورده سازند. زیرا در حیطه هنر اسلامی، هنرمند مسلمان باید همپای تعمیق اعتقادی خود و كار گسترده در موضوع هنری مورد علاقهاش، همواره با نظریههای هنری كه رازهای هنر اسلامی در ابعاد مختلف را بشكافند كلنجار برود، به نظر شما چگونه میتوان این نقص را مرتفع كرد؟ با عنایت به اینكه نهادهای فرهنگی و هنری كشور از جمله حوزهی هنری كار در خوری در این زمینه نكردهاند؟
آنچه مربوط میشود به حوزهی هنری، ممكن است مسئولان حوزه پاسخهایی داشته باشند. اما معتقدم حوزهی هنری در گذشته از تمام نهادهای فرهنگی كشور، موفقتر عمل كرده است. زیرا تحقیقات و مطالعاتی كه در زمینه هنر دینی، حوزه انجام داده و آثاری را كه در مباحث نظری هنر دینی، منتشر كرده، جای دیگری مشابه آن نشده است. راهاندازی چند مؤسسه، تشكیل دفتر مطالعات هنر دینی، تشكیل دفتر دانشنامهی هنر دینی، و حتی پژوهشگری هنرهای اسلامی همه نشان میدهد كه مسئولان حوزه به این امر بها میدهند. بنده نه به عنوان یك فرد عضو حوزه كه بهعنوان یك نفر مطلع كه میتواند از بیرون هم به مسائل نگاه بكند، میگویم كه حوزه باید برنامههای مطالعات دینی خود را استمرار ببخشد.
اما اینكه هنرمندان اصول و مبانی فكری مستحكمی ندارند، ظاهر قضیه چنین است كه میگویید. اما به قول مولانا: «آفتاب آمد دلیل آفتاب» یعنی وقتی یك هنر جنبهی تأسیسی پیدا میكند، اصول و شاخصی وجود ندارد كه بر اساس آن بتوان قضاوت كرد. زیرا یك اثر فی حد ذاته، نو و بیسابقه است. بنابراین میگوییم هنر دینی آینده هیچیك از قالبهای هنری دیروز و امروز نخواهد بود، گرچه به هنر دورهی اسلامی نزدیكتر است، اما فراگیرتر خواهد بود. و همین، هنر «بقیهٔالله» را بیان خواهد كرد. به بیان دیگر این هنر بقیهای است از اصلی كه بوده است. به اعتقاد من اولین و آخرین و بزرگترین آموزگار هنر دینی خداست، تا خداوند هنر دینی را به كسی الهام نكند، هنر دینی به وجود نمیآید.
هنرمند میتواند در رشتهی هنری تحصیل بكند، فرم را فراگیرد، و به شیوهها و تكنیكها تسلط پیدا كند، اما روح دینی را خداوند باید به هنرمند القا كند. متأسفانه قریب به اتفاق هنرمندان و نظریهپردازان ما آن قابلیت را نیافتهاند كه قلب آنان طور تجلی خداوندی شود. اوائل انقلاب اسلامی به دلیل تزكیهی كم و بیش افراد در حوزههای مختلف، اثر این تجلی انوار الهی را در هنر، اخلاق، سیاست و اقتصاد مشاهده میكردیم، فداكاری و ایثار در روزهای سخت انقلاب و در جنگ، احساس اینكه همسایهمان نباید شب گرسنه سر بر زمین بگذارد، این كه غش در معامله نباشد. بدون ریا، كارها انجام شود خود نشانگر تحقق اخلاق، سیاست و اقتصاد اسلامی است كه در برخی آثار هنری نیز تجلی پیدا میكرد.
خوب این پایه و اصول است، و كسی میتواند آن را تحقق ببخشد كه قابلیت و شأن آن را پیدا كند، و بتواند با روح و اخلاق دینی به جهان روی آورد. وقتی به این مقام رسید، از دل او چشمهی آب حیات هنر قدسی تراوش میكند. زیرا در چشمهی خشكیده هر قدر آب بریزید، كارساز نیست. باید از عمق آن آب خود به خود بجوشد، هنرمند هم به مصداق همین چشمه است، البته هنگامی كه به امر قدسی تقرب جوید، و به چشمهی جمال و جلال الهی وصل شود. خواندن اصول هنری هیچ كمكی برای هنری كه امر قدسی را بیان كند، به ما نمیكند، زیرا این كاری است ذوقی و مربوط به دل. بنده تا جایی میتوانم به بحثهای حكمی هنر بپردازم كه به واسطهی نور الهی شفافیت باطنی پیدا كند، چنانكه خداوند به شهید مرتضی آوینی این نورانیت را بخشیده بود.
▪ شما شاهدی برای سخن خود از مولوی آوردید كه «آفتاب آمد دلیل آفتاب». خوب، میدانیم كه مولوی بر دوش گذشتگان خود مانند سنائی و عطار قرار دارد...
ولی حضرت رسول اكرم صلیالله و علیه و آله بر دوش كیست؟
▪ به نوعی میتوان گفت كه بر كتف پیامبران الهی گذشته قرار دارد، در عین حال كه پیامبر اسلام صلیالله وعلیه وآله جایگاه ویژه و فطری در بارگاه ربوبی دارد. البته این فطرت را با تذكر و تكرار و رفتن به غار حرا تكامل بخشید. این لب مطلب در تمام امر است. بنابراین، در ساحتهای كوچكتری مانند هنر نیز میتواند تحقق یابد.
همینكه گفتید درست است. اما ما به غار حرا نمیرویم. مشكلمان رفتن به غار حراست. ما به كافهها میرویم. اهل خلوت كردن و اهل تذكر و رفتن به غار حرا نیستیم. اگر غار حرا را نمادی از خلوتگزینی و چلهنشینی باطنی انبیا و اولیا برای تزكیه تلقی كنیم، در این صورت خداوند هم به اصطلاح عرف به ما الهام قلبی میكند، و ما تقربی به ذات حق مییابیم، و هنردینی بهوجود میآید. بهرهگیری از اصطلاح «رفتن به غار» را بدون اینكه كسی به من یاد داده باشید، فیالبداهه به من الهام شد كه بگویم ما به «غار حرا» نمیرویم. اما خوب زمینهای از قبل برای نشست و گفتوگوی ما فراهم شده بود، تا این اصطلاح مطرح شود. بلی! بشر امروز به غار حرا نمیرود به غار نفس میرود. به گفتهی یكی از متفكران، انسان امروز به مصلای فرویدی و به معبد ژوپیتر میرود، نه به معبد سلیمان. به معبد الهی رجوع نمیكند كه باطن قدسی خودش است. اگر انسانها به غار حرای نبوی رجوع كنند، نه تنها مشكل هنر دینی، بلكه تمام مشكلها حل میشوند.
▪ برخی مجتهدان بر حلّیت تجسیم، نظر دادهاند. بهطور كلی نظر شما دربارهی این موضوع چیست؟
این موضوع بر اساس فتواهای مجتهدان به ویژه آرای حضرت امام خمینی رحمهٔالله تغییر كرده، و این مسئله حل شده است. آن تعرضی هم كه علما و فقهای بزرگ گذشته دادهاند، با امروز متفاوت است. موضوع مجسمه فقط در اسلام تحریم نشده، بلكه در تمام ادیان چنین است. یكی از فرمانهای ده فرمان تورات، تحریم مجسمهسازی به عنوان بت است. بنابراین، مجسمهسازی در دورهای عین بت پرستی بود. اما امروز دیگر مجسمهسازی چنین كاربردی ندارد. حتی در قرن چهار و پنجم هجری هم این موضوع دگرگون شده بود. میدانیم كه در دورهی جاهلی ۳۶۰ مجسمه (بت برای) پرستش در خانهی كعبه قرار داده بودند. با این وجود ما همه توجه داریم چیزی را كه مربوط به اسلام نیست به اسلام وصل نكنیم. به همین دلیل به جای موسیقی اسلامی، موسیقی سنتی را به كار میبریم.
در مورد نقاشی هم همین طور عمل شد. زیرا مفهوم عام دارد نه خاص، البته این سنت بی ارتباط با اسلام نیست. در حقیقت شتابزده وارد گود نشدیم، بلكه با احتیاط مرزها را مشخص كردیم. ما معاویه را حاكم اسلامی نمیدانیم یا سلطان محمود را، چه دلیلی داریم كه آثار هنری آن دوره را بتوانیم هنر اسلامی محض به حساب آوریم. لذا ما در داوری خویش مسئلهی قرب و بُعد با اسلام را در نظرگرفتهایم، و در صدد بودیم كه این موضوع را شرح دهیم.
▪ شما میگویید كه در غیر دورهی صاحبالزمان (عج) یا به تعبیر بهتر در زمان انتظار یا در دورهی فترت، حتی به جنبههایی از هنر دینی نیز دست نمییابیم. فقط با ظهور حضرت است، كه تمام جنبههای فرهنگ اسلامی از جمله هنر اسلامی نیز تجلی پیدا میكند؟ اگر چنین است، این دیدگاه با فلسفهی شیعه مبنی بر آماده كردن جامعه و زمینهی اجتماعی برای ظهور آخرین منجی بشریت سازگار نیست.
كاری تام و تمام نمیتوانیم انجام دهیم، اما نباید از رفتن به غار حرا غفلت ورزیم. زیرا «انتظار» معنای باطنی و تمنای جدی را میطلبد. نه تنها تكلیف ما كه تكلیف كل عالم است، كه برای ظهور منجی موعود، قدم فرا پیش نهند. در هر حال اكنون این نشان به نام ما خورده، و با انقلاب اسلامی یك دورهی جدیدی آغاز شده است، كه میتواند مقدمهای برای تحوّل و نهضت جهانی باشد.
هشت سال دفاع مقدس، حادثهی كوچكی نیست. با انقلاب و جنگ، شهادت پس از قرنها معنا و مفهوم اصلی خود را بازیافت. از پس ظاهر شدن این مفهوم، اولیا و عرفای بزرگی در صف شهیدان قرارگرفتهاند. بنابراین، انتظار واقعی عین تحول باطنی و اهلیت پیدا كردن برای قرب است. لذا هنر و هنرمندان نیز باید رسالت خود را بر اساس این معیار بسنجند.
▪ بسیاری از اصطلاحها و واژههای مورد استفاده در هنر امروز نه اسلامیاند و نه ایرانی. شما در نوشتههایتان چگونه با این واژهها كنار آمدهاید؟ آیا تا حد امكان در صدد یافتن واژههای متناسب با فرهنگ و زبان اسلامی ـ ایرانی برآمدهاید؟
برای زبان غرب و زبان خودمان باید جایگاه مشخصی لحاظ كنیم. زیرا برای بسیاری از اصطلاحهای غربی، نمیتوان معادل فارسی یافت برای مثال «اكسپرسیونیسم» را در نظر بگیرید آیا میتوانیم به جای آن تعبیرگرایی یا حالتگرایی یا...را بگذاریم؟ خیر! زیرا این اصطلاح در غرب، مفهوم مفصلتری دارد. اما اصطلاحهایی هم در هنر اسلامی داریم كه عدهای به دلایل مختلف غفلت كردهاند، و از آنها استفاده نمیكنند. بنابراین باید دقت شود، هر اصطلاحی را در جایگاه واقعیاش به كار ببریم. زیرا هر زبانی باب تفكر مناسب خود را میگشاید.
▪ برخی به دلایلی، به ویژه در زمینهی هنرهای جدید، كه ریشه در غرب دارند، این سؤال شبههانگیز را طرح میكنند كه «هنر اسلامی» چیست؟ آیا سینما میتواند اسلامی باشد؟
آیا در زمان حضرت محمد صلیالله و علیه و آله پیغمبر اسلام، چیزی به عنوان هنر مثلاً نقاشی داشتیم؟ خیر. البته نقاشی دورهی ساسانی، نقاشی بیزانسی، مسیحی، یونانی، هندی و چینی وجود داشت. اما نقاش مسلمان نداشتیم. حتّی در قرن اول هجری، حجاری و خوشنویسی كاملی نیز متداول نبود.
هنر اسلامی در گذر زمان تحتتأثیر باطن حضرت نبی اكرم صلیالله علیه و آله و باطن ولایت شكل یافته است. هنر اسلامی تأسیسی است. البته در آغاز ما فقط قرآن را داریم كه آن هم در یك دورهی ۲۳ ساله بر پیغمبر نازل شد. به علاوه سیرهی حضرت رسول و بعد امامان معصوم علیهمالسلام و رفته رفته سیرهی علما و اولیای دین به عنوان اسوه در مقابل ما قرار گرفت. در حقیقت هنرمند مسلمان با التزام عملی به قرآن و سیرهی پیشوایان دین، صورت خیالی در باطنش درخشیدن گرفت، و منجر شد به خلق آثار بدیع هنری در رشتههای مختلف.
اما اكنون چه؟ آیا معماری اسلامی در این همه ساختوسازهای شهرداری تهران، حتی نمودی از طاقهای دورهی اسلامی را دارد؟ كدامیك از كتابخانههای ما از معماری اسلامی بهره بردهاند؟ اكنون در كجا میتوانید كتیبه یا كاشی معرّق هفت رنگ یا بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را بالا درها بیابید؟ در دورهی قاجاریه حداقل تزئینات فرم اسلامی را داشتند. اما اینهمه ساختمان در تهران و شهرستانها چه نسبتی با معماری اسلامی برقرار میكنند؟ پس بودن یا نبودن یك هنر مطرح نیست اصل، تقرّب است. اینكه چرا معماری اسلامی در ساختوساز بناها رعایت نمیشود و به برجسازی رو میآوریم، به این دلیل كه اگر طلب و تمنای دینی است، فقط در افق ذهن، چنین تمنایی داریم، اما در عمل غربزده میشویم.
ملاحظه بكنید، وقتی برای نوشتن دانشنامهی دینی تلاش میكنیم، نه تنها كسی كمك نمیكند، حتی برای تشكر یك نامه هم نمینویسد. اما اگر قرار باشد اركستری راه بیافتد، خیلیها برای كمك آمادهاند. بنابراین سینمای دینی و اسلامی هم میتوان داشت. زیرا نفس هنرها از جمله سینما جهانی است. چنین سؤالی در نفس خود نادرست است. زیرا در صورت صحت آن، همین ایراد را میتوان به مسیحیت هم وارد دانست، میدانیم كه حضرت مسیح نه شمایلسازی و نه موسیقی را تجویز نكرده است.
هیچ دین و مسلكی از ابتدا دستورالعملی برای تمام كارهای هنری صادر نمیكند. آیا حضرت مسیح كلیسا ساخت؟ نه. اما به صلیب كشیده شدن مسیح ـ كه البته به نظر ما چنانكه در قرآن آمده، نادرست است ـ منجر شده به ساختن كلیسایی كه نمادی از بدن مصلوب حضرت مسیح است، بدینترتیب گونهای هنر دینی به وجود میآید. یعنی هنر ظرفی است كه بنابر قابلیت و اهلیت خود، روح دینی پیدا میكند.
دكتر محمد مددپور
این مقاله برگرفته ازکتاب حقیقت و هنر دینی است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت بنیامین نتانیاهو انتخابات عراق دانشگاه تهران مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم چین روز معلم رهبر انقلاب نیکا شاکرمی
سیل آتش سوزی مترو شهرداری تهران سازمان هواشناسی آموزش و پرورش هلال احمر قوه قضاییه پلیس معلم فضای مجازی زلزله
تورم خودرو مسکن قیمت خودرو سهام عدالت قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو قیمت سکه ایران خودرو حقوق بازنشستگان بانک مرکزی
مهران غفوریان رضا عطاران ساواک تلویزیون موسیقی عمو پورنگ سریال شهاب حسینی صداوسیما مسعود اسکویی سینمای ایران دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه غزه آمریکا روسیه ترکیه حماس نوار غزه اوکراین انگلیس
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان آتیلا حجازی باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر بازی لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا
اپل هوش مصنوعی آیفون صاعقه موبایل گوگل ناسا عکاسی تلفن همراه مدیران خودرو
کبد چرب فشار خون چای دیابت