سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

هنر, ایران, چکش


هنر, ایران, چکش

عادت کردیم که بعد از بازی فوتبال به جای آنکه از مدیر و مربی و کاپیتان بپرسیم چرا باختیم, کاسه و کوزه را سر داور بشکنیم و شعار «شیر سماور» برایش سر بدهیم اینقدر به این موضوع عادت کردیم که من هم از مصاحبه شوندگانم پرسیدم, آیا واقعاً چکش را برای کارهای ایرانی زود زده اند

● مروری بر حضور آثار هنری ایران در حراج کریستی

چند سال پیش که یکی از سینماگران مشهور ایران بعد از چند سال بیماری درگذشت، یکی (که اسمش را نمی گویم) به یکی دیگر (که اسم او را هم نمی گویم) تلفن زد و با گریه گفت؛ «خبر داری که فلانی مرد؟» یکی دوم که هم اهل سینما بود و هم رقیق القلب نبود، جواب داده بود؛ «خب به من چه،» بعضی از خبرها هستند که به همین سادگی برخی را گریه می اندازند و برخی را خیلی راحت به بی تفاوتی وامی دارند. یکی اش همین خبری است که دارم برایش گزارش می نویسم؛ «ایران با ۳۷ اثر در حراج کریستی امسال حضور داشت.»رقیق القلب ها این خبر را اتفاقی مهم برای جهانی شدن هنر ایران می دانند و بی تفاوت ها بر ارزش های هنری آثار پا می فشارند و اصلاً زیربار نمی روند که این اتفاق می تواند مثبت باشد.

از این دو دسته خبری در گزارش نیست. سراغ دو نفری رفتیم که حد میانه را گرفته اند و به صورت مشروط ذوق کرده اند. لیلی گلستان مدیر گالری گلستان که می گوید؛ «بودن در این حراج دو فایده و یک ضرر دارد.» پرویز ملکی مدیر گالری هما نیز می گوید؛ «به نظر من حضور ایران در این حراجی خوب است اما به چه نحو و کیفیتی مهم است.»

بعد از آنکه جامعه هنری ایران آثار حضور سینمای ایران در جوامع بین المللی را دید و متوجه شد که این قضیه همیشه به سود سینما نیست و عملاً سینمای ما را به دو قطب جشنواره پسند و عامه پسند تبدیل کرده، حالا دیگر با احتیاط به این اتفاقات نگاه می کنیم و خیلی زود بغض ته گلویمان گلوله نمی شود و بلافاصله تلفن را برنمی داریم که به هم خبر دهیم.

در حراجی امسال کریستی که در شهر دوبی امارات متحده عربی برگزار شد، هنرمندان ایرانی ساکن کشور و آنها که مهاجرت کرده اند، ۳۷ اثر داشتند. هنرمندان کشورهای عربی هشتاد اثر، هندی ها ۵۹ اثر و ۱۴ کار هم از کشورهای اروپایی و امریکا در این نمایشگاه حضور داشت که البته حضورشان مغتنم بود. برای اینکه نام حراج توانست رنگ و بوی بین المللی بگیرد و بشود «حراج هنر معاصر و مدرن بین المللی». اما ما و شما که می دانیم حراج منطقه یی بود و اصل کار همان کارهای هنرمندان عرب، هندی و ایرانی بود.

این را هم نوشتیم که باز هم از ذوق زدگی خودمان بکاهیم و نگاه درست تری به قضیه داشته باشیم. کارهای اروپایی و امریکایی قیمت های به مراتب بالاتری نسبت به کارهای شرقی (یا خاورمیانه یی) داشتند و گران ترین پایه قیمت نیز از آن یک اثر امریکایی بود که بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ هزار دلار قیمت پایه آن تعیین شده بود.

پیش از آنکه دل شکسته شویم و با یک «پس ولش کن» کار هنر خودمان را تمام شده بپنداریم، این را هم اضافه کنیم که آن قیمت ها اصلاً ربطی به ارزش های هنری آثار ندارد و ارج والای آن آثار به خاطر شهرت پدیدآورندگان و کارهای تبلیغاتی است که روی آن آثار انجام شده است. اگر نه کار اندی وارهول که یک نشانه پول ایالات متحده امریکا روی بومی سیاه کشیده بود کار خارق العاده یی نبود و پایه قیمت آن از خط - نقاشی آقای احصایی خودمان ده هزار دلاری بالاتر بود. تنها فرق در این بود که محمد احصایی (یا هر نقاش ایرانی دیگر) شهرت اندی وارهول را ندارد و خب طبیعی است که بهای بالاتری هم داشته باشد.

پرویز ملکی بر مساله شناساندن هنر ایران به جهان تاکید فراوان دارد و می گوید که اگر خودمان را به دنیا بشناسانیم حتماً بهتر می توانیم در حراج ها حاضر شویم و چه بسا که به جای خریداران عادی، این بار موزه های هنری دنیا برای خرید سر حراجی های آثار ما حاضر شوند. راهش را هم این می داند؛ «حضور در نشریات هنری دنیا» که البته این حضور و برپایی نمایشگاه در اروپا و امریکا را کار بخش خصوصی نمی داند و تاکید می کند که این کار، کار بخش دولتی حامی هنرهای تجسمی است.

لیلی گلستان هم با افسوس از حمایت های دنیای عرب از هنرمندانشان می گوید؛ «اتفاق مهمی که ناظر آن بودم این بود که عرب ها هنرمندانشان را حمایت می کردند.» چطور؟ این طور؛ «وزیر فرهنگ دوبی تعداد بسیاری کار خرید. در حراج حضور داشت و دائم دستش بالا می رفت و همه می دانستند که وزیر است. متاسفانه در ایران این حمایت اصلاً وجود ندارد.» گلستان همچنین می گوید که یک نهاد دولتی اثری را از گالری او خریده و بعد از دو سال آن را پس داده و از هنرمند طلب پولش را کرده است؛ «در کجای دنیا چنین اتفاقی می افتد که از هنرمند بعد از دو سال پولش را پس بگیرند؟ واقعاً خجالت آور است. بگذریم.» بسیار خب ما هم می گذریم. اما شما خواننده گرامی این یادتان باشد.

● چرا خوشمان آمد

چرا باید خوشحال باشیم که کارهایمان در حراجی کریستی به نمایش درآمده و فروخته شده است؟ دو دلیل گلستان را بخوانید؛ «اول اینکه هنرمندان ما که در ایران از بازار پررونقی برخوردار نیستند، به پول می رسند که از لحاظ روحی و روانی می تواند مفید باشد و دوم اینکه مجموعه دارهای خارجی - حالا چه عرب و چه غیرعرب - از هنرمندان ما در مجموعه هایشان آثاری خواهند داشت و همین برای شناساندن هنر ما حرکت بسیار درستی است.» این بند از گزارش را همین جا به پایان می بریم، چون حتماً همین دو فایده در نظر همه ما آنقدر مهم است که لازم به توضیح بیشتر نیست.

● چرا خوشمان نیامد

اما. اما این حضور کمی هم می تواند ما را دچار اشکال کند. مگر نه آقای ملکی؟ «همه از جمله خود من این سوال را دارند. در این زمینه اختلاف نظر هست. من فکر می کنم که حضور در این حراجی تاثیر کمی بر قیمت آثار هنرمندان در فروش داخلی داشته باشد. در اکثر مواقع پایین ترین قیمتی که برای آثار در نظر گرفته شده بود، سه یا چهار برابر قیمت همان کار در ایران بود. این تفاوت قیمت شاید بر هنرمند جوان اثر بگذارد، اما آدمی مانند آقای احصایی با این قیمت ها عوض نمی شود.» ملکی یک دلیل دیگر هم برای تکان نخوردن بهای آثار هنرمندان ایرانی در کشور خودمان دارد؛ «حراج موید میزان هنری بودن اثر نیست.» (این تکه از گفته ملکی را باید مانند موتیف نوشت تا از یادمان نرود.)

گلستان هم دقیقاً همین امر را به عنوان ضرر حضور در این حراج می داند؛ «ضرر وقتی خواهد بود که هنرمندانی که در آنجا اثرشان فروخته شده، کم ظرفیتی نشان دهند و بخواهند همان قیمت را در ایران پایه قرار دهند. خب این هم به ضرر خود هنرمند است، چون نمی تواند در ایران بفروشد و خریدار ایرانی هم ضرر می کند، چون نمی تواند کار خوب هنرمند ایرانی را در خانه داشته باشد.» او توصیه یی هم به نقاشان ایرانی دارد؛ «باید دو قیمت داشته باشند یکی برای ایران و یکی برای خارج. برای خارج از کشور هم می توان دو قیمت داشت. یکی برای حراجی ها و یکی برای فروش به افراد.» ملکی دلیل خوبی برای این توصیه گلستان دارد؛ «خرید و فروش آثار هنری در ایران کمتر پدید آمده است.»

با اینکه هنر ما در دنیا کمتر شناخته شده است، اما به هرحال پایه قیمت های جهانی سه یا چهار برابر قیمت آن آثار در ایران است. این را پیش از این هم نوشته بودیم. حالا چرا دوباره نوشتیم؟ برای اینکه یک نکته ریز بگوییم؛ بسیاری از کارهای ایرانی شرکت کننده در این حراج با قیمت پایه، یا با قیمتی زیر قیمت پایه فروش رفته اند.

● چه کسی، چه کاری می فرستد

پرویز ملکی می گوید بسیاری از کشورها آثاری داشتند که به همین ترتیب زیر قیمت فروخته شده اند. او می گوید؛ «اگر می خواهیم حضور خود را در بازار هنری جهان محکم کنیم باید تمرکزمان روی کیفیت آثار باشد نه روی تعداد کارهایی که می فرستیم.» او عقیده دارد به این ترتیب ما بازار خودمان را می شکنیم و احتمالاً در قیمت گذاری های بعدی این مسائل مورد توجه قرار می گیرند. او می گوید که آثار خوبی از هنرمندان خوب کشورمان داشته ایم که در این حراج حضور نداشتند و این عجیب است.

علیرضا سمیع آذر، مدیر سابق موزه هنرهای معاصر، جمع کننده آثار ایرانی برای این حراج بوده و در زمان تنظیم این گزارش برای شرکت در همایش گفت وگوی جهان اسلام و امریکا در دوبی بود و نشد که با او در این خصوص صحبت کنیم. اما این نکته مهم است که چرا کارهای خوب نقاشان بنام ایرانی چون فرامرز پیلارام، سهراب سپهری، بهمن محصص، کاظمی، سعیدی و داود امدادیان در این حراج جایی نداشت. جای اینها را هنرمندان جوانی پر کرده بودند که هنوز سال های درخشانشان نیامده است. راستی چرا آقای سمیع آذر، این طور کارها انتخاب شدند؟

● داور به نفع گرفته؟

عادت کردیم که بعد از بازی فوتبال به جای آنکه از مدیر و مربی و کاپیتان بپرسیم چرا باختیم، کاسه و کوزه را سر داور بشکنیم و شعار «شیر سماور» برایش سر بدهیم. اینقدر به این موضوع عادت کردیم که من هم از مصاحبه شوندگانم پرسیدم، آیا واقعاً چکش را برای کارهای ایرانی زود زده اند؟

لیلی گلستان؛ «برای بعضی آثار، بیشتر آثار هنرمندان اماراتی، زیاد معطل می کرد. یعنی بازارگرمی بیشتری می کرد و چکش را دیر می زد و برای بعضی فوراً صدای چکش شنیده می شد. من فکر می کنم برای اثر بسیار زیبای محمد احصایی زود چکش زد. خیلی ها می گفتند که آن کار را کریستی برای مجموعه خودش برداشته است.»

پرویز ملکی؛ «تجربه هایی که در حراجی های دیگر داشته ام هم نشان می دهد که همیشه مقداری ساخت و پاخت هست. اما مساله چکش را من زیاد قبول ندارم. برای اینکه کریستی برای هر اثر ۴۰ درصد گیرش می آید و دلیلی نیست که بخواهد آثار را با قیمت پایین بفروشد. دلیل را باید در جای دیگر جست وجو کرد.»

راستی چرا آقای سمیع آذر این طور کارهایی انتخاب شدند که چکشش زود به صدا درآمده است؟

● پایان خوش

خارج از بحث چکش و سمیع آذر و اینکه روی هنرمند داخلی بعد از این حراج کم یا زیاد می شود خدمتتان عرض کنیم که حالا ۳۷ کار ایرانی در خانه ها یا مجموعه هایی در کشورهای مختلف قرار دارد و این اتفاق خوبی است. بیش باد.

سام فرزانه