یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
تشبه به مبداء متعال
شاید بحث از فلسفه هنر و زیبایی شناسی فیلسوفان مسلمان در بادی امر مساله یی غریب به نظر آید چرا که ایشان یا به هیچ وجه به طور مستقل به این مقوله نپرداخته اند یا عمدتاً با نگاهی درجه اول، برخی از هنرها را تشریح کرده اند و کمتر نگاه های درجه دوم به این مساله داشته اند.
طرح این عنوان در فلسفه ملاصدرا، مساله عجیب تری به نظر می رسد زیرا او نه تنها به این مقوله نپرداخته است بلکه از آن اجتناب هم کرده است.
با این وجود می توان تحقیق مستقلی در باب «فلسفه هنر و زیبایی شناسی صدرالمتالهین» ارائه کرد. البته باید توجه کرد که او هرگز به صورت مستقل از این مقوله بحث نکرده است و این وظیفه پژوهشگران فلسفه صدرایی است که پاسخ سوالات نوینی را که در حوزه هنر و زیبایی طرح می شود، از معدن حکمت صدرایی استخراج کنند چرا که او اگرچه به نحو استقلالی به این مباحث نپرداخته است، لکن به صورت جسته و گریخته به طرح مسائلی از این حوزه پرداخته است. این مسائل پاسخگوی بخشی از سوالات قابل طرح در حوزه زیبایی شناسی است اما به شرط آنکه ساماندهی نوینی از آنها صورت پذیرد. البته نباید به این حد بسنده کرد بلکه باید در سطحی فراتر، پرسش های این حوزه معرفتی را فراروی حکمت متعالیه قرار داد و پاسخ های خود را بر اساس مبانی و بنیادهای فکری صدرالمتالهین، طلب کرده و بنیانی بر پایه مبنای حکمت متعالیه بنا نهاد. به این ترتیب می توان از «بازسازی» اندیشه های صدر المتالهین سخن گفت.
در این مجال مباحث ذیل به نحو اجمال و ابتدایی در دو حوزه فلسفه هنر و نیز زیبایی شناسی از آثار ملاصدرا استخراج و در مواردی بازسازی شده است؛
۱) فلسفه هنر صدرایی
الف) جایگاه هنر در میان علوم و صنایع
ب) تعریف برخی از هنرها (همانند موسیقی و شعر و...) و ویژگی آنها
ت) فعل هنری و فاعلیت هنرمند
ث) نقش قوه خیال و متخیله در آفرینش آثار هنری
ج) نظریه هنر
ح) هنر متعالی
۲) زیبایی شناسی صدرایی
الف) وجود شناسی زیبایی (مشتمل بر عینی یا ذهنی بودن زیبایی و ملاک زیبایی)
ب) معرفت شناسی زیبایی (مشتمل بر مسائلی چون کیفیت ادراک زیبایی و...)
ج) روانشناسی زیبایی (مشتمل بر عشق به زیبایی و لذت از زیبایی).
دیدگاه های ملاصدرا در باب هنر و زیبایی را باید در چارچوب فلسفه او مورد بررسی قرار داد و نباید از آرای او در حیطه های وجودشناسی، علم النفس و معرفت شناسی غافل بود. مسائلی چون عینیت یا ذهنیت زیبایی، ملاک های زیبایی و... از جمله مسائلی است که در سایه وجودشناسی وی به نتیجه می رسند. نفس شناسی ملاصدرا نیز نقش ویژه یی در حل مسائلی چون فعل هنری و فاعلیت هنرمند، عشق به زیبایی و لذت از آن دارد. دیدگاه های صدرالمتالهین درباره قوه خیال نیز از جمله مسائل نفس شناسی ملاصدرا است که نقش آن در آفرینش آثار هنری دارای اهمیت است. مسائل مربوط به ادراک زیبایی نیز بر پایه معرفت شناسی وی قابل طرح و بررسی است. باید توجه کرد که خود ملاصدرا در پاره یی از این مسائل به اظهار نظر پرداخته و در موارد دیگر بازسازی نظریه اش را به ما واگذاشته است. از جمله اموری که ملاصدرا خود به ارائه نظریه در باب آن پرداخته است، می توان به مساله عشق و مبتنی ساختن آن بر مبانی وجودشناختی اشاره کرد.
با بررسی آثار صدرالمتالهین می توان هنر را از دیدگاه وی در حیطه صنعت به معنای خاص مورد نظر حکما طبقه بندی کرد و نیز بر اساس مبانی فلسفی وی، فاعلیت هنرمند را دارای دو وجهه طبیعی و الهی دانست به این معنا که هنرمند در ایجاد وجود خارجی اثر هنری تنها فاعل حرکت است و نقشی در وجود خارجی آن نداشته و فقط معد افاضه وجود به آن تلقی می شود لکن در حیطه ذهن او فاعل الهی است و اوست که در ذهنش به اثر هنری خود وجود می بخشد و از همین رو است که با خلق اثر هنری خود به مبداء متعال تشبه می جوید.
از جمله مسائل مطرح در فلسفه هنر و زیبایی شناسی، چیستی هنر است. گرچه می توان در آثار ملاصدرا نشانه هایی از گرایش وی به برخی از نظریات هنر مطرح نزد اندیشمندان نظیر فرم گرایی، بازنمایی، بازنمایی ابداعی، یا فرانمایی یافت و به تعبیری وی را دارای نظریه یی مرکب از فرم گرایی و بازنمایی ابداعی دانست لکن در مرتبه یی بالاتر بهتر آن است نظریه مستنبط از مبانی وی را همانند فلسفه اش نظریه «هنر متعالی» دانست. در فلسفه صدرایی کمال و تعالی هنر از دو بعد قابل بررسی است؛ یک بعد آن به هنرمند و بعد دیگر به مخاطب اثر هنری وابسته است.
اما در بعد اول، نظریه هنر ملاصدرا یک نظریه کمال طلب و متعالی است. از دیدگاه او، هنرمند خلیفه الهی است و با ابراز صورت هنری موجود در نفس خود، همانند حق تعالی می آفریند و بدین وسیله به او تشبه می جوید، هرچند آفرینش او، تنها سایه یی است از آفرینش آن وجود لایتناهی. هنرمند حقیقی، برای خلق آثار هنری متعالی، با حرکت جوهری نفس و اشتداد وجودی، از بند حس و ماده می رهد و از سکوی خیال به عالم حقایق عقلانی پر می کشد.
او رهاورد خود را از این سفر در حق، با وساطت دوباره خیال، صورت می بخشد و با بازگشت به خلق، یافته های خویش را بر بوم نقاشی یا در نغمات موسیقی یا در میانه سطور شعر و داستان برای آنها بازنمایی می کند. بر اساس این تحلیل، هر قدر هنرمند از توانایی بیشتری در حرکت جوهری برخوردار باشد و اشتداد وجودی بیشتری یافته باشد، اثر هنری او به لحاظ ارزشی در سطح فراتری طبقه بندی می شود. از نگاه ملاصدرا، در هنر متعالی نه تنها محتوا متعالی است، بلکه فرم و صورت نیز متعالی است و محتوای هر حقیقتی در هر قالب و صورتی نمی گنجد بلکه اساساً وی محتوا و صورت را دو حقیقت منفصل نمی داند. او صورت و فرم را که اساس هنر را تشکیل می دهد، تمثل حقیقت و محتوایی می داند که هنرمند یافته است؛ حقایقی که وجود هنرمند با آنها متحد شده است. با نزول او در مراتب وجود، ابتدا در مرتبه خیال دارای صورتی بدون ماده می شوند و هنگامی که او به عالم حس پا می نهد، با آفرینش آن در عالم خارج، آن را با ماده همراه می کند. به این ترتیب فرم و محتوا یک حقیقت هستند که اولی تمثلی است از دومی. نمونه این تحلیل، در دیدگاه وی در باب وحی الهی به انبیا نیز یافت می شود.
اما تعالی هنر با تعبیر صدرایی آن به همین مرحله ختم نمی شود. جنبه دیگر تعالی هنر، در مخاطب اثر هنری متجلی می شود. هنگامی که فردی با یک اثر هنری مواجه می شود، مثلاً به یک تابلوی نقاشی می نگرد یا به نوای موسیقی گوش فرا می دهد یا شعری را مطالعه می کند یا... در همه این حالات ابتدا صورتی حسی از آن اثر در نفس وی منعکس می شود. در مرحله بعد این صورت حسی ارتقا یافته و در خیال او جا می گیرد و سپس با تعالی این صورت خیالی در نفس مخاطب، حقیقتی معقول که در واقع معنا و محتوای آن اثر را تشکیل می داده است، ظهور می یابد. بر اساس نظریه اتحاد عاقل و معقول، این صورت ها و حقایق، در هر مرحله با قوه متناظر خود و در واقع با نفس مخاطب متحد می شود و از آنجا که صور خیالی از صور حسی و کلیات معقول از صور خیالی واقعی تر هستند، مخاطب در مواجهه با اثر هنری، مرحله به مرحله تعالی می یابد.
این تحلیل از دیدگاه های رایج گامی فراتر نهاده و بازنمایی، ابداع و فرم گرایی را با هم درآمیخته، بلکه همه آنها را امر واحدی می داند و در حالتی متعادل همه این عناصر را در شکل گیری یک اثر هنری دخیل می داند.
اما در باب زیبایی شناسی صدرایی باید گفت ملاصدرا حقیقت همه صفات کمالی از جمله زیبایی را در تمام مراتب وجود، چیزی جز وجود نمی داند. از نظر او، وجود در هر چیزی و نه تنها در واجب، عین علم، قدرت و سایر صفات کمالی موجود بما هو موجود است. اما در هر موجود، این عینیت به حسب وجود آن موجود است. لذا هرچند او مفهوم این صفات کمالی را با یکدیگر متغایر می داند، لکن معتقد است همه آنها مصداق واحدی دارند و می توان این امور را با یکدیگر و با وجود مساوق دانست.
حال که دانستیم از نظر ملاصدرا، زیبایی عین و مساوق وجود است و تنها به لحاظ مفهومی با آن مغایر است، می توان ادعا کرد تمام احکام حقیقت وجود، و نه مفهوم آن، در باب زیبایی نیز صدق می کند یعنی می توان از اکتناه ناپذیری، اصالت و وحدت زیبایی، و نیز از اشتداد و تشکیک در زیبایی و... سخن به میان آورد و با توجه به احکام وجود، برخلاف بسیاری از فیلسوفان هنر امروزین زیبایی را از دیدگاه ملاصدرا امری عینی دانست. و بر همین اساس نتیجه گرفت که حقیقت زیبایی تنها از طریق علم حضوری قابل دسترسی است. و از سویی نیز متذکر این نکته شد که از آن رو که وجود خیر و کمال و جمال محض است هر ابتهاج و عشقی در عالم ناشی از وجود معشوق و کمال و جمال هستی اوست که عاشق می کوشد بدان تشبه جوید.
محمدعلی میری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست