چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

نقش عدالت در مدیریت


نقش عدالت در مدیریت

مقاله حاضر به دخالت عنصر عدالت در تمامی قواعد مدیریت منابع انسانی و وظایف مدیریت می پردازد و با توجه به معانی گوناگون عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی, به تفسیر عدالتمندی این قواعد می پردازد و در نهایت «مدیریت عادلانه» را به گونه ای معرفی می كند كه در تار و پود آن, عنصر عدالت جلوه ای ویژه داشته باشد

مدیریت كه امری متنوع و متكامل و قابل تطبیق بر اقتضائات و شرائط گوناگون می‏باشد، دارای اصول و قواعدی است چه در بخش مدیریت منابع انسانی كه متكفل امر گزینش، ارزیابی، حقوق و دستمزد، پاداش و تنبیه و انضباط، می‏باشد و چه در بخش وظایف مبانی مدیریت كه عبارت از سازماندهی، نظارت، برنامه‏ریزی و هماهنگی و رهبری می‏باشد، در میان همه این عناصر شناخته شده عدالت نقش محوری دارد و می‏تواند «ام‏الاصول» لقب بگیرد. مقاله حاضر به دخالت عنصر عدالت در تمامی قواعد مدیریت منابع انسانی و وظایف مدیریت می‏پردازد. و با توجه به معانی گوناگون عدالت در ابعاد فردی و اجتماعی، به تفسیر عدالتمندی این قواعد می‏پردازد و در نهایت «مدیریت عادلانه» را به گونه‏ای معرفی می‏كند كه در تار و پود آن، عنصر عدالت جلوه‏ای ویژه داشته باشد.چنین مدیریتی پویا، پاینده، كارآمد و اثربخش است و تأمین كننده توأمان رضایت و احقاق حق می‏باشد. و بی‏تردید «مدیریت عادلانه» تنها مدیریت زیبنده یك نظام دینی خواهد بود.

پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرمایند: «إن شئتم أنبأتكم عن الامارهٔ (و ما هی) اوّلها ملامهٔ و ثانیها ندامهٔ و ثالثها عذاب یوم القیامهٔ إِلاّ من عدل».(۲)

«اگر بخواهید شما را از امارت (و مدیریت) با خبر سازم، آغازش ملامت است و به دنبالش ندامت خواهد آمد و سرانجامش عذاب روز قیامت است مگر آنكس كه عدالت ورزد.»و نیز می‏فرمایند «إذا حكمتم فاعدلوا»؛(۳)«وقتی داوری (یا مدیریت و حكومت) می‏كنید، برعدل رفتار نمایید.»این سخنان عدالت محور از كسی است كه امیرمؤمنان علیه‏السلام درباره‏اش می‏فرماید: «سیرتُهُ القصد و سنته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل».(۴)

«سیره و مشی او میانه روی و اعتدال، سنتش رشد، گفتارش جدا كننده و فرمان و مدیریتش عادلانه است.»

همین عبارات كافی است كه مدیریت و حكومت را به تأسی از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر پایه عدالت بنا كنیم. آن حضرت خود می‏فرمود: «عدل میزان خدا در زمین است و هر كس آن را دریابد، او را به بهشت رهبری می‏كند و هر كس آن را رها كند او را به جهنم سوق می‏دهد.»(۵) یعنی همین عدالت تارك خود را به آتش می‏فرستد همانگونه كه عامل خود را به فردوس برین رهنمون می‏سازد.همانگونه كه فرمود: «یك ساعت عدالت ورزیدن، بهتر از عبادت یكسال است كه شبهایش به قیام و روزهایش به روزه بگذرد و ساعتی جور در حكومت (و مدیریت) در نزد خداوند، بدتر از گناهان شصت ساله است.»(۶)

● عدالت در مدیریت از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه‏السلام :

۱. «العدل نظام الإمرهٔ»؛ «عدل نظام‏بخش مدیریت و امارت است.»(۷)

۲. «به خدا سوگند این كفش پاره نزد من، محبوب‏تر است از حكومت (و مدیریت) بر شما، مگر آنكه حقی را به پا دارم و باطلی را دفع كنم.»(۸)

۳. «العدلُ سائس عامٌ»؛ «عدل یك قانون و مدیر عمومی است.»(۹)

۴. «ما حصن الدول بمثل العدل»؛ «هیچ چیز چون عدل دولت‏ها را حفظ نمی‏كند.»(۱۰)

۵. «إعدل تدوم لك القدرهٔ»؛ «دادگر باش قدرت برایت پایدار می‏ماند.»(۱۱)

۶. «فی العدلِ الاقتداءُ بسنهٔ الله و ثباتُ الدُّول»؛ «اجرای عدالت اقتدا به سنت خدا و سبب پا برجا بودن دولت‏ها است.»(۱۲)

۷. «من عدل تمكّن»؛ «هر كس عدالت ورزد قدرت‏مند است.»(۱۳)

۸. «دولهٔ العادل من الواجبات»؛ «دولت و مدیریت عادله از ضروریات است.»

۹. «لا رئاسهٔ كالعدل فی السیاسهٔ»؛ «هیچ ریاست و مدیریتی، در اداره و مدیریت مانند عدل نیست.»

۱۰. «من عمل بالعدل فیمن دونه رزق العدل ممّن فوقه»؛ «هر كس با زیردستان به عدالت رفتار كند عدالت مافوق روزی او خواهد شد.»

از روایات بالا و مانند آن نقش بی‏بدیل عدالت در هر نوع مدیریت و حكومتی روشن می‏شود، آنهم از امامی كه خود مظهر عدل بود و شهید عدالت نام گرفت. هم ایشان بود كه در نامه‏ای به اسودبن قطبه فرماندار و رییس سپاه حلوان چنین نوشت:(۱۴)

«اما بعد، هر گاه میل و خواست زمامدار (نسبت به همه) یكسان نباشد این روش، او را از عدالت باز می‏دارد. پس باید كار مردم در حق، نزد تو یكسان باشد. زیرا هیچ گاه جور و ستم جانشین عدالت نخواهد شد. پس آنچه برای خویش نمی‏پسندی اجتناب كن و نفس خود را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب كرده است، به امید پاداش و ترس از كیفرش، به خضوع و تسلیم وادار ساز و بدان كه دنیا سرای آزمایش است. هر كس ساعتی در آن بیاساید و دست از تلاش بردارد، همین ساعتِ آسودگی، موجب حسرت و پشیمانی او در قیامت خواهد شد و هرگز هیچ چیز تو را از حق بی‏نیاز نگرداند و از جمله حق‏ها كه بر توست، این است كه نفس خود را نگاهبان باشی و به اندازه توانت در كار رعیت كوشا باشی؛ زیرا سود و پاداشی كه از این راه [از خدا] به تو می‏رسد بیشتر از سودی است كه به وسیله تو (به رعیت) می‏رسد، والسلام.»

وقتی آن حضرت به نجاشی كه از شخصیت‏ها و شعرای بزرگ بود، در ماه رمضان ۲۰ ضربه اضافه شلاق زد در پاسخ اعتراضات فرمود:(۱۵)«ای برادر، آیا نه چنین است كه او یكی از مسلمانان بوده و جهت حكم خدا را رعایت نكرده و پرده دری كرده است و ما نیز حدی را كه كفاره گناه اوست بر او جاری كردیم؟» خدای متعال می‏فرماید: «دشمنی گروهی وادارتان نكند كه عدالت را رعایت نكنید، عدالت ورزید كه به تقوا نزدیك‏تر است.»(۱۶)

آن حضرت به مردم كوفه، كه مركز حكومتش بود، ندا داد كه:«ای مردم كوفه، اگر دیدید كه من از شهر شما بیرون رفتم به غیر از آن وضعی كه قبلاً داشتم، مثلاً لباس و خوراك من یا مركب و غلام من عوض شد و در مدت حكومتم (و مدیریتم) زندگی مرفهی برای خود درست كرده‏ام بدانید كه در حكومت به شما خیانت كرده‏ام.»(۱۷)آن مدیر عادل درباره تقسیم بودجه می‏فرماید: «فإِنّ للأقصی مِنهم مثل الذَّی للأَدْنی»؛(۱۸) «برای ساكنان دورترین نقاط كشور باید همان مقدار تقسیم شود كه برای نقاط نزدیك تقسیم می‏شود.»

وقتی كه خبر می‏رسد یكی از منصوبان و كارگزارانش به سوده، دختر عماره همدانی ستمی كرده است، بسیار اندوهگین می‏شود و چشمانش اشكبار می‏گردد، در حال گریه رو به آسمان می‏كند و می‏گوید: «بار خدایا! تو بر من و آنان گواهی، من آنان را بر ستم به آفریده‏های تو فرمان نداده‏ام.»(۱۹)

نقش عدل را در دومدیریت نبوی و علوی كه متأثر از مدیریت خداوندی است ملاحظه كردیم.

این عدل چیست كه این همه مورد اهتمام و احترام مدیران معصوم و اسوه است تا دیگر مدیران، هم عدل را پیشه خود كنند. برای عدالت معانی فراوان از زوایای گوناگون شده است كه به تعدادی از آنها اشاره می‏شود:

۱. دادن حق هر صاحب حق.

۲. نهادن هر چیزی در جای خود.

۳. موزون بودن (تعادل و تناسب و توازن).

۴. میانه‏روی بین افراط و تفریط، (اعتدال).

۵. تساوی و نفی هرگونه تبعیض (تفاوت قائل نشدن میان افراد).

۶. رعایت استحقاق در افاضه وجود (عدل در تكوین).

۷. عدم ارتكاب كبیره و عدم اصرار بر صغیره، (عدالت فردی و فقهی).

۸. برابری اجتماعی (قسط، عدالت اجتماعی و قضایی و سیاسی و اقتصادی).

۹. رعایت مفاسد و مصالح در قانونگذاری (عدل در تشریع).

۱۰. نقطه تعادل و تلاقی تمام فضایل؛ مثلاً عفت و شجاعت و حكمت، كه اوساط اخلاقی هستند، قدر جامعی به نام عدالت دارند (نظریه عدالت ارسطو).

این‏ها منظومه‏ای از عدالت است! تكوینی و تشریعی، فردی و اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی.

شهید مطهری جمع‏بندی جالبی دارد. او می‏نویسد:

عدالت آنجا كه به توحید یا معاد مربوط می‏شود، به هستی و آفرینش شكل خاص می‏دهد نوعی جهان‏بینی است. آنجا كه به نبوت و تشریع و قانون مربوط می‏شود، یك مقیاس و معیار قانون‏شناسی است آنجا كه به امامت و رهبری مربوط می‏شود، یك شایستگی است آنجا كه پای اخلاق به میان می‏آید آرمانی انسانی است و آنجا كه به اجتماع كشیده شود یك مسؤولیت است.»(۲۰)

امام خمینی قدس‏سره می‏فرماید:

«اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است، معصوم و امامش هم عادل است قاضی‏اش هم معتبر است كه عادل باشد فقیهش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه‏اش هم باید عادل باشد، از ذات مقدس كبریا گرفته تا آن آخر زمامدار باید عادل باشد، آنهم باید عادل باشد.»(۲۱)

موجبات عدل در نگاه شهید مطهری را می‏توان به سه عامل تقسیم كرد:

۱. بودن قوانین و مقررات عادلانه

۲. اجرا و تنفیذ آنها علی السواء (امام عادل)

۳. شعور مردم به حقوق خود.

لذا عدالت اجرا و مجری می‏خواهد و نیاز به مدیریت دارد. در حقیقت از این مثلث ترسیم شده جهت تحقق عدالت، ضلع اجرای آن مهم است، كه در این نوشتار به آن پرداخته می‏شود. عدالت اگر در مدیریت تنیده شود، مدیریت عادلانه یا عدالت اداری نام می‏گیرد. و در هر بُعدی از مدیریت، منابع انسانی یا وظایف مدیریت می‏تواند مطرح شود.

● مدیریت منابع انسانی و عنصر عدالت

«مدیریت منابع انسانی» استفاده بهینه از عنصر انسان در سازمان است؛ به گونه‏ای كه مراحل عضوسازی، عضویابی، گزینش، به كارگیری، حمایت و پشتیبانی، قدردانی و جبران خدمات و حمایت‏های پس از كناره‏گیری و بركناری و... را شامل می‏شود.

عدالت در گزینش نقش عظیم دارد، اصولاً این معنای از عدالت كه «قراردادن هر چیزی در جای خود است». در گزینش نمود خاص دارد؛ یعنی از هر استعدادی علاقه و توان در موضع خویش به كار گرفتن، و در حقیقت زمینه رشد انسانی و سازمانی را فراهم كردن است.

چرا كه اگر كسی در غیر جای خود قرار گیرد، این عدالت برقرار نمی‏شود. هر كاری نیروی مناسب خود را می‏طلبد.«مدیریت منابع انسانی را، شناسایی، انتخاب، استخدام» تربیت و پرورش نیروی انسانی به منظور دست‏یابی به اهداف سازمان تعریف كرده‏اند.

وظیفه این مدیریت، رعایت نظام شایستگی در استخدام، پرورش و حفظ نیروی كار شایسته است كه با حدّ اكثر كارایی و صرفه‏جویی، هدف‏های سازمان را تحقق بخشد.

آنانی كه به گونه‏ای با اداره امور استخدامی سروكار دارند موظفند در همه روابط و تصمیمات كار گزینی، هیچ‏گاه شأن و مقام انسانی را از خاطر دور ندارند و در همه اعمال و افعال خویش از اصل جامعیت و توجه به منافع عموم پیروی كنند و از هرگونه تبعیض دوری جسته، وظایف و اختیارات خود را بدون در نظر گرفتن منافع شخصی به كار گیرند.

انسان موجودی زنده است كه قادر به تفكر، قضاوت و تصمیم‏گیری است. او مادّه‏ای بی‏جان نیست كه به راحتی در دست دیگران شكل گیرد. از سوی دیگر، تجمّع انسان‏ها و پیدایش گروه‏ها و در نتیجه رفتار گروهی به وجود آورده، بر پیچیدگی موضوع افزوده و اداره و كنترل انسان‏ها را در سازمان به مراتب دشوار می‏سازد.

نقش مدیریت منابع انسانی، نخست تشخیص استعدادهای بالقوه نیروهای شاغل در سازمان و سپس فراهم آوردن امكاناتی برای شكوفایی آنها است.(۲۲)

امروزه قوانین و مقررات بسیاری بر استخدام و چگونگی فعالیت‏های سازمان نظارت می‏كند و پیش‏تر تخلف از آنها موجب تعقیب كیفری، حقوقی یا پرداخت جرایم سنگین می‏شود. بهداشت و ایمنی كار، اجتناب از تبعیض در استخدام پرداخت حقوق و دستمزد كافی و عادلانه از مواردی است كه زیر نظر و كنترل مستقیم دولت هستند و سازمان، مكلف به رعایت آنها است.(۲۳)

از عبارات بالا نقش عنصر عدالت به خوبی مشهود است. عدالت به معنای تساوی در پرداخت دستمزد، عدالت به معنای اعطاء كلّ ذی حقٍ حقّه در حقوق و دستمزد، عدالت به معنای وضع الشیء فی موضعه در استخدام و گزینش و چینش نیروها، بدور از تبعیض، هر نیرویی را در موقف توان و علاقه و استعداد او به كار گرفتن، كه در عین حال سازمان را متعادل به معنای موزون و زیبا قرار دادن است.

۱. عضو هیأت علمی مجله.

۲. نهج الفصاحه، ص۲۶۵

۳. همان، ص۱۹۲

۴. نهج‏البلاغه، خطبه۹۴

۵. مستدرك الوسائل، ج۱۱، ص۳۲۷

۶. بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۲

۷. نهج البلاغه، حكمت ۱۳۲

۸. همان، خطبه ۳۳

۹. غررالحكم، ص۴۶

۱۰ همان، ص۳۷

۱۱. همان، ص۷۴

۱۲. همان، ص۱۷۸

۱۳. برای این عبارت و عبارات بعدی، بنگرید به «موسوعهٔ الإمام علی بن أبی طالب علیه‏السلام »، محمدی ری شهری، صص۳۳۰ـ۳۲۵

۱۴. الغارات، ج۱، صص۷۳ـ۷۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، صص۸ـ۱۹۷

۱۵. كافی، ج۷، ص۲۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، صص۴۷۴ـ۴۷۵

۱۶. مائده: ۸

۱۷. بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۳۷

۱۸. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۴۳۸

۱۹. نهج السعادهٔ، ج۴، ص۱۴۴؛ نهج‏البلاغه، صبحی صالح، ص۴۳۶

۲۰. یادداشت‏ها.

۲۱. صحیفه نور، ج۲، ص۲۷۳

۲۲. مدیریت از منظر كتاب و سنت، ص۷۶

۲۳. همان، صص۷۷ـ۷۶

۲۴. مدیریت از منظر كتاب و سنت، صص۱۷۱تا۱۳۹

۲۵. اسفندیار، سعادت، مدیریت منابع انسانی، ص۲۳

۲۶. بقره: ۲۸۶

۲۷. ر.ك.به: مدیریت از منظر كتاب و سنت، صص۱۱۷تا۱۳۴

۲۸. همان، ص۱۱۲

۲۹. مدیریت از منظر كتاب و سنت، چاپ اول، ص۱۱۵

۳۰. همان، ص۲۲۹

۳۱. ستاری، مدیریت منابع انسانی، ص۲۲۳

۳۲. مدیریت از منظر كتاب و سنت، صص۲۳۷تا۲۴۲

۳۳. همان، ص۲۴۳

۳۴. سعادت، مدیریت منابع انسانی، ص۲۵۴ به بعد.

۳۵. مدیریت از منظر كتاب و سنت، ص۳۰۵ به نقل از نظریه برابری، ص۲۶۶

۳۶ نساء: ۱۷۳

۳۷. ر.ك.به: سعادت، مدیریت منابع انسانی، صص۳۰۱ـ۲۷۱ و به نقل از مدیریت از منظر كتاب و سنت، ص۲۰۴

۳۸. حسن ستاری، مدیریت منابع انسانی، ص۲۰۵

۳۹. كهف: ۹۸ـ۹۲

۴۰. مراد از تراكم نرخ‏ها عبارت است از اینكه روند تنظیم قوانین و مقررات در جهت كاهش تفاوت پرداخت میان گروههای شغلی مختلف بوده است. تراكم نرخ‏ها به سوی ایجاد برابری در پرداخت‏ها حركت می‏كند و باعث می‏شود كه پیشی گرفتن از دیگران و ارتقا بادریافت حقوق و مزایای بیشتری همراه نباشد. امری كه علی‏رغم ظاهر زیبای آن، كاملاً غیرعادلانه است.

۴۱. بقره: ۳۶ـ۳۵

۴۲. صافات: ۱۴۴ـ۱۴۳

۴۳. الحاقه: ۴۷تا۴۳

۴۴. نهج البلاغه، نامه ۴۱

۴۵. شعراء: ۲۰۹ـ۲۰۸

۴۶. نهج البلاغه، نامه ۵۳

۴۷. همان، خطبه ۴۶

۴۸. علی‏محمد اقتداری، سازمان و مدیریت، ص۶۳

۴۹. فیضی، طاهره، مبانی سازمان و مدیریت، صص۸۳ـ۸۲

۵۰. فیضی، طاهره، مبانی سازمان مدیریت، صص۸۳ـ۸۲

۵۱. حدید: ۲۸

۵۲. بقره: ۲۸۳

۵۳. شیرازی، السبیل إلی أنّها من المسلمین، ص۲۸۰(سخنی از امیرالمؤمنین علیه‏السلام ).

۵۴. بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۱

۵۵. كنزالعمال، ج۱۵، ص۹۳۱

۵۶. همان، ج۴، ص۷۵

۵۷. میزان الحكمه، ج۲، ص۵۵۷

۵۸. بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۲۱

۵۹. میزان الحكمه، ج۲، ص۵۵۷

۶۰. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۲۲۳

۶۱. كافی، ج۸، ص۲۳

۶۲. نهج البلاغه، فیض، ص۱۱۹۹

۶۳. مدیریت از منظر كتاب و سنت، صص ۳۶۳و۳۶۲

۶۴. رضانیان ـ علی، اصول مدیریت، ص۳۲۵

۶۵. فصل‏نامه انتظار، شماره ۱۳، ص۵۶(سخنی از آیت الله معرفت).

۶۶. همان.

۶۷. مدیریت مدرن، ص۲۲۸؛ مبانی سازمان مدیریت، ص۱۰۶

۶۸. بقره: ۱۲۴

۶۹. شعراء: ۱۵۲ـ۱۵۱

۷۰. نهج البلاغه، خطبه۱۶۳

۷۱. مؤمنون: ۹۱

۷۲. مدیریت لازمه قدرت، ص۲۰۸

۷۳. مدیریت مدرن، ص۲۴۳؛ اصول مدیریت، ص۳۵۰

۷۴. اصول مدیریت، ص۵۵۸

۷۵. مدیریت بین الملل، ص۶۰۲

۷۶. مدیریت از منظر كتاب و سنت، ص۴۹۱

۷۷. رعد: ۱۱

۷۸. مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۲۰۹، انتشارات صدرا، چاپ نهم.

۷۹. مبانی مدیریت، ص۷۶

۸۰. همان، ص۷۷

۸۱. آل عمران: ۱۵۹

۸۲. در این زمینه ر.ك.به: مقاله (عدالت شرط ولایت) از آیت الله مؤمن در فصلنامه تخصصی انتظار، شماره ۱۳، ص۲۸۵

۸۳. نهج‏البلاغه، نامه ۶۲، ص۴۵۲

۸۴. همان، خطبه۶۶

۸۵. همان، خطبه ۱۶۳

۸۶. مدیریت از منظر كتاب و سنت، ص۴۶۳

منبع:فصلنامه حكومت اسلامی ، شماره ۳۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.