چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بلبل اندلس


بلبل اندلس

بی تردید اشعار و نمایشنامه های «فدریكو گارسیا لوركا», شهرت جهانی دارد و قدرت آفرینش لوركا در ادبیات معاصر اسپانیا بی رقیب است , اگرچه وی سالیان پیش توسط یكی از گاردهای غیرنظامی اسپانیا دستگیر و تیرباران شد اماهنوز هم اشعار زیبایش بر لبان هر اسپانیایی جاری می شود

«فدریكو گارسیا لوركا» شاعر و نمایشنامه‌نویس‌ شهیر اسپانیا در سال‌ ۱۸۹۸ در یكی‌ از روستاهای‌ غرناطه‌ این‌ كشور دیده‌ به‌ جهان‌ گشود و تا آخر عمر همواره‌ به‌ زادگاهش‌ عشق‌ می‌ورزید و به‌ آن‌ وابستگی‌ تمام‌ داشت‌.خانواده‌ او از ثروتمندان‌ شهر غرناطه‌ بودند و به‌ لحاظ‌ همین‌ تمكن‌ مالی‌، امكان‌ آن‌ را یافت‌ تا در چهارسالگی‌ به‌ مدرسه‌ برود و شروع‌ به‌ آموختن‌ كند.پس‌ از اتمام‌ تحصیلات‌ دبیرستانی‌ در سال‌ ۱۹۱۵ وارد دانشگاه‌ غرناطه‌ شد و در رشته‌ حقوق‌ تحصیل‌ كرد و توانست‌ در سال‌ ۱۹۲۳ مدرك‌ كارشناسی‌ خود را اخذ كند. در خلال‌ سال‌های‌ تحصیل‌ در دانشگاه‌ شروع‌ به‌ آموختن‌ فلسفه‌ و ادبیات‌ جهان‌ كرد كه‌ بعدها در تكوین‌ اندیشه‌هایش‌ نقش‌ بسیار مهمی‌ را ایفا كرد. البته‌ از هنر نیز غافل‌ نبود و نواختن‌ پیانو وگیتار را بخوبی‌ فرا گرفت‌.در دانشگاه‌ با مانوئل‌ دفایا كه‌ در حدود بیست‌ سال‌ از او بزرگتر بود، آشنا شد. دوستی‌ با فایاعشق‌ به‌ فرهنگ‌ و ترانه‌های‌ عامیانه‌ اسپانیا را در او به‌وجود آورد.در سال‌ ۱۹۱۶ ، لوركا به‌ اتفاق‌ سایر همكلاسی‌هایش‌ و به‌ سرپرستی‌ استاد تاریخ‌ دانشگاهش‌، برای‌ انجام‌ مطالعات‌ و پژوهش‌های‌ به‌ سراسر اسپانیا سفر كرد و مشاهدات‌ خود را در كتابی‌ تحت‌ عنوان‌ «احساس‌ها و چشم‌ اندازها» در سال‌ ۱۹۱۸ به‌ چاپ‌ رساند.این‌ كتاب‌ مجموعه‌یی‌ از مقاله‌ها و مطالعات‌ با لحنی‌ شاعرانه‌ درباره‌ شهرهای‌ این‌ كشور و بویژه‌ مادرید است‌ و اگر چه‌ این‌ كتاب‌ بعدها و پس‌ از تالیف‌ كتاب‌های‌ دیگرش‌،از اهمیت‌ چندانی‌ برخوردار نیست‌ اما گویای‌ عمق‌ استعداد و بینش‌ لوركا است‌ كه‌ البته‌ از عشق‌ وافرش‌ به‌ اسپانیا سرچشمه‌ می‌گیرد.جذبه‌ طبیعت‌ غرناطه‌ به‌ حدی‌ بود كه‌ از لوركای‌ جوان‌ هنرمندی‌ تمام‌ عیار ساخته‌ بود و به‌ هر كجا كه‌ قدم‌ می‌گذاشت‌ محو این‌ طبیعت‌ بكر و سرسبز شده‌ و شعر می‌ گفت‌ و پیانو می‌نواخت‌.جالب‌ است‌ بدانید، لوركا در سنین‌ كودكی‌ برای‌ اعضای‌ خانواده‌اش‌، نمایش‌های‌ عروسكی‌ ترتیب‌ می‌داد كه‌ تشویق‌ و حمایت‌ های‌ آنها از لوركای‌ كودك‌ در پی‌ داشت‌. در سال‌ ۱۹۱۹ لوركا تصمیم‌ گرفت‌ برای‌ یادگیری‌ هرچه‌ بیشتر ادب‌وهنر به‌ مادرید سفر كند. در این‌ شهر زندگی‌ پرجنب‌وجوش‌ هنری‌اش‌ را آغاز كرد. او با هنرمندان‌ بنام‌ آن‌ زمان‌ همچون‌ سالوادور دالی‌ آشنا و دوست‌ شد. دو سال‌ بعد دیوان‌ شعرش‌ را به‌ چاپ‌ رسانید كه‌ تحسین‌ اهل‌ ادب‌ را برانگیخت‌ و باعث‌ شد تا همگان‌ با نام‌ این‌ شاعرجوان‌ آشنا شوند اما باید گفت‌ شهرت‌ واقعی‌ لوركا پس‌ از انتشار كتاب‌ ترانه‌ها در سال‌ ۱۹۲۷ به‌ دست‌ آمد و نمایشنامه‌ میهنی‌اش‌ به‌ نام‌ «ماریانا پیندا» لوركا را به‌ اوج‌ رساند. دیگر نام‌ او در تمام‌ محافل‌ ادبی‌ و هنری‌ جامعه‌ آن‌ زمان‌ اسپانیا به‌ گوش‌ می‌رسید. البته‌ این‌ نمایشنامه‌ با اجرای‌ زیبای‌ هنرپیشه‌ بزرگ‌ این‌ كشور یعنی‌ مارگاریتا خیرگو به‌ موفقیت‌ چشمگیری‌ دست‌ یافت‌ كه‌ پس‌ از آن‌ افتخار نقش‌ اول‌ در تمام‌ نمایشنامه‌های‌ لوركا را برعهده‌ گرفت‌.در پی‌ انتشار مجموعه‌ قصیده‌ كولی‌ (Romancero gitano) در مادرید به‌ سال‌ ۱۹۲۸ كه‌ شامل‌ افسانه‌های‌ كهن‌و ترانه‌ها و قصه‌های‌ خیال‌انگیز یا حماسی‌ اسپانیا بود لوركا را به‌ شهرت‌ جهانی‌ رساند. لوركا برای‌ خلق‌ این‌ اeر شاعرانه‌، از عناصر موجود و عینی‌ بهره‌ برده‌ و همین‌ امر موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ اشعار مجموعه‌ قصیده‌ كولی‌ علاوه‌ بر زیبایی‌ و خوش‌ آهنگی‌ از قدرت‌ نمایشی‌ بسیار نیز برخوردار باشد و به‌ خواننده‌ ادراكی‌ واقعی‌ از كشور اسپانیا ببخشد. این‌ مجموعه‌ بی‌شك‌ محبوبترین‌ و عامه‌پسندترین‌ اؤر شاعرانه‌ لوركا به‌ شمار آمد، تا جایی‌ كه‌ از فاصله‌ سال‌های‌ ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۶ هفت‌بار تجدید چاپ‌ شد. در همین‌ سال‌ها به‌ كشورهای‌ از جمله‌ امریكا،فرانسه‌و انگلیس‌ و كوبا سفر كرد و از نزدیك‌ با ادبیات‌ شاعران‌ اسپانیایی‌ مقیم‌ قاره‌ امریكا آشنا شد. از آنجا به‌ كشور آرژانتین‌ سفر كرد تا در اجرای‌ نمایشنامه‌ طلسم‌ پروانه‌ حضور یابد سپس‌ به‌ همراه‌ دوستش‌ «ایگناسیو سانچز مخیاس‌»،مرد ادب‌ دوست‌ و گاوباز مشهور به‌ نیویورك‌ سفر دوباره‌یی‌ كرد. اقامت‌ كوتاه‌ در این‌ ایالت‌، باعث‌ سرودن‌ اشعار زیبایی‌ شد كه‌ عمق‌ احساس‌ لوركارا در مورد این‌ شهر و محله‌های‌ آن‌ بیان‌ می‌كند.این‌ اشعار در دیوانی‌ به‌ نام‌ شاعر در نیویورك‌ (Poeta en nuevayork) در سال‌ ۱۹۴۰ پس‌ از مرگ‌ شاعر انتشار یافت‌. سفر به‌ امریكا و مشاهده‌ نزدیك‌ زندگی‌ ماشینی‌ عصر جدید، لوركا را بر آن‌ داشت‌ تا از موضوعات‌ مربوط‌ به‌ فرهنگ‌ عامه‌ فاصله‌ گیرد و تصمیم‌ گرفت‌ تا شعر را از صور ذهنی‌ دقیق‌ شخصی‌ غنی‌ كند البته‌ با عظمتی‌ انكارناپذیر.در همین‌ سال‌ لوركا با اجرای‌ نمایشهای‌ سیار به‌ قصد نزدیكی‌ هرچه‌ بیشتر به‌ مردم‌ كشورش‌، به‌ اقصی‌نقاط‌ اسپانیا سفر كرد و در همین‌ سفرها نمایشنامه‌ عروسی‌ خون‌ را ساخت‌ كه‌ در سال‌ ۱۹۳۳ در سه‌ پرده‌ بر صحنه‌ آمد. موضوع‌ اصلی‌ این‌ نمایشنامه‌ در مورد دختری‌ است‌ كه‌ در روز عروسی‌اش‌، به‌ ناگهان‌ با نامزد سابقش‌ روبرو می‌شود و عشق‌ گذشته‌ و خاموش‌ شده‌، در هر دو آنها جان‌ دوباره‌ می‌گیرد، سپس‌ با یكدیگر می‌گریزند. داماد به‌ دنبال‌ آن‌ دو می‌رود و رقیب‌ خویش‌ را می‌كشد، خود نیز از پای‌ در می‌آید. لوركا در این‌ نمایشنامه‌ به‌ سرنوشتی‌ كه‌ بیشتر را بلااراده‌ با خود می‌كشاند و تقدیر شومی‌ كه‌ كسی‌ از آن‌ رهایی‌ ندارد، بیشتر توجه‌ دارد تا به‌ اشخاص‌ نمایش‌. لوركا در این‌ نمایشنامه‌ نیز مثل‌ شاعریتش‌، هنر خود را به‌ كمال‌ تثبیت‌ كرد. زبان‌ نمایشنامه‌های‌ لوركا زبان‌ ساده‌ عامه‌ مردم‌ و خالی‌ از هرگونه‌ تكلفی‌ بوده‌ است‌، تا از این‌ طریق‌ برای‌ به‌ تصویر كشاندن‌ احساسات‌ مردم‌ فقیر مبادرت‌ كرده‌ باشد. اجرای‌ موفق‌ این‌ نمایشنامه‌ سبب‌ شد تا او به‌ چندین‌ كشور اسپانیولی‌ زبان‌ دعوت‌ شود كه‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ شیلی‌ اشاره‌ كرد. لوركا به‌ اتفاق‌ پابلو نرودا كنفرانس‌ مشتركی‌ در شیلی‌ پیرامون‌ بررسی‌ اشعار «روبن‌ داریو» شاعر نیكاراگوئه‌یی‌ ترتیب‌ دادند.در بازگشت‌ به‌ اسپانیا، لوركا عزیزترین‌ دوستش‌ به‌ نام‌ مخیاس‌ كه‌ بر اؤر ضربت‌ شاخ‌ گاو از پای‌ درآمده‌ بود را از دست‌ داد از این‌ رو لوركا، سوگسرودی‌ به‌ نام‌ «رازی‌ برای‌ مرگ‌ یك‌ گاوباز» را در سال‌ ۱۹۳۵ منتشر كرد كه‌ بزرگترین‌ مرؤیه‌ در شعر جدید اسپانیا به‌ شمار می‌آمد.اگرچه‌ لوركا در تمام‌ طول‌ زندگی‌اش‌ در عرصه‌های‌ سیاسی‌ حضور نداشت‌ و هرگز آشكارا در سیاست‌ به‌ معنی‌ خاص‌، نظری‌ ابراز نمی‌داشت‌ اما همواره‌ در سخنرانی‌ها و اشعارش‌ به‌ حمایت‌ از طبقه‌ محروم‌ همت‌ می‌گماشت‌.فدریكو لوركا در سال‌ ۱۹۳۵ نمایشنامه‌ «دونیا روزیتای‌ پیردختر» یا زبان‌ گلها را بر صحنه‌ آورد كه‌ البته‌ با استقبال‌ عامه‌ مردم‌ مواجه‌ شد و در آوریل‌ ۱۹۳۶ با مارگاریتا خیرگو به‌ مكزیك‌ سفر كرد تا در نمایش‌ پیروزمندانه‌ عروسی‌ خون‌ حضور یابد. این‌ آخرین‌ سفر لوركا پیش‌ از جنگ‌های‌ داخلی‌ اسپانیا بود.در بازگشت‌ به‌ اسپانیا نمایشنامه‌ خانه‌ «برناردا آلبا» را به‌ پایان‌ رساند كه‌ این‌ نمایشنامه‌ پس‌ از مرگش‌ در سال‌ ۱۹۴۵ بر صحنه‌ آمد.

اگرچه‌ لوركا در فعالیت‌های‌ سیاسی‌ حضور نداشت‌ اما در روز نوزدهم‌ اوت‌ به‌ وسیله‌ گارد غیرنظامی‌ فرانكو دستگیر و در غرناطه‌ تیرباران‌ شد و به‌ قول‌ دوستانش‌ «بلبل‌ اندلس‌» خاموش‌ شد و هرگز از طرف‌ دستگاه‌ حكومت‌ درباره‌ مرگ‌ او تفسیری‌ داده‌ نشد.باید گفت‌ در آثار لوركا همه‌ رشته‌های‌ اصلی‌ فرهنگ‌ اسپانیا به‌ هم‌ می‌پیوندد از منظومه‌ طویل‌ در قالب‌ شعر رایج‌ تا ترانه‌های‌ عامیانه‌ و زندگی‌ عصر جدید.

او به‌ ترانه‌های‌ عامیانه‌ اسپانیا عشق‌ می‌ورزید، ریشه‌ اشعارش‌ از منابع‌ بومی‌ اسپانیا بویژه‌ غرناطه‌ سرچشمه‌ می‌گرفت‌. به‌ همین‌ علت‌ است‌ كه‌ هنوز هم‌ مجموعه‌ اشعارش‌ مدام‌ تجدیدچاپ‌ می‌شود و در دل‌ مردم‌ اسپانیا زنده‌ است‌.تئاتر او نیز مانند شعرش‌ از منابع‌ فرهنگ‌ عامه‌ بهره‌ گرفته‌ است‌ كه‌ با آمیختن‌ آن‌ با شعر و توجه‌ به‌ خصوصیت‌های‌ كامل‌ نمایشی‌، تئاتر اسپانیا را نو گردانده‌ است‌.

یكی‌ از اشعار لوركا در ذیل‌ می‌آید:

دیدم‌ كه‌ مرا كشتند

چاپخانه‌ها را گشتند

گورستان‌ها و كلیساها را

بشكه‌ها را گشودند و گنجه‌ها را

به‌ سر اسكلت‌ دستبرد زدند

كه‌ دندان‌ طلا را بربایند

اما مرا نیافتند

مرا نیافتند

نه‌ مرا نیافتند

من‌ انقلابی‌ هستم‌ و هیچ‌ شاعری‌

كامل‌ نیست‌ اگر انقلابی‌ نباشد

آزاده‌ بابایی‌نژاد



همچنین مشاهده کنید