یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

عبادت های امام موسی بن جعفر


عبادت های امام موسی بن جعفر

در قرآن عبادت خدا, هدف آفرینش ۱ و علت بعثت پیامبران الهی ۲ بیان شده است

● مقدمه

▪ عبادت خدا:

در قرآن عبادت خدا، هدف آفرینش[۱] و علت بعثت پیامبران الهی[۲] بیان شده است. رسولان و امامان، در عبادت و نیایش و بندگی سرآمد همه افراد بشر بوده اند. آنان از جانب خدا، الگوهایی برای جامعه بشر می باشند.

▪ امام کاظم ـ علیه السلام‌ ـ :

نام او، «موسی» و لقبش، «کاظم» است. مادر این امام، بانویی با فضیلت به نام «حمیده» ، و پدرش، امام ششم شیعیان، حضرت صادق ـ علیه‏السلام ـ است. امام کاظم در سال ۱۲۸ هجری قمری در سرزمین «ابواء» (یکی از روستاهای اطراف مدینه) چشم به جهان گشود و در سال ۱۸۳ یا ۱۸۶ به شهادت رسید. دوران امامت حضرت کاظم با خلافت چند نفر مصادف بود :

منصور دوانیقی (۱۳۶ـ ۱۵۸ق)؛ محمد معروف به مهدی (۱۵۸ـ۱۶۹ق)؛ هادی (۱۶۹ـ۱۷۰ق)؛ هارون (۱۷۰ـ۱۹۳ق) .[۳]

ده سال اول امامت ایشان سختی و فشاری نداشت. ایشان در این دوره به تعلیم قرآن و علوم اسلامی پرداخت؛[۴] اما از آن به بعد، فشارها، سختی ها، مهاجرت ها و تهدید ها شروع گردید. امام قسمتی از دوران امامت خود را در مدینه و قسمت دیگری از آن را در بغداد گذراند.

در کنار جنبه های اجتماعی ـ دینی این امام، بندگی و عبادت خدا، در سر تا سر زندگیشان، نمایان است. این نوشتار بر آن است تا گوشه ای از این ویژگی را از کتب تاریخی گزارش نماید.

▪ عبادت های امام موسی بن جعفر ـ‌ علیه السلام ـ :

امام کاظم، عابد ترین افراد زمان خود[۵] بود به گونه ای که ایشان را به خاطر عبادت و تلاش و اجتهادش، «عبد صالح» می خواندند.[۶] ذهبی می نویسد: « قد کان موسی من أجواد الحکماء و من العباد الأتقیاء» (موسی بن جعفر از سخاوتمندان حکما و از بندگان پرهیزگار خداوند بود).[۷] در تاریخ یعقوبی آمده:« کان موسی بن جعفر من اشد الناس عبادة » ( موسی بن جعفر از عابد ترین های زمان خود بود .) [۸]

▪ کمال الدین محمد بن طلحه شافعی در کتاب « مطالب السؤول » چنین می نگارد :

« عبادت های او، مشهور و بر طاعات الهی مواظب و ملازم بود. شب را در سجده و قیام به صبح می رساند و روز را با صدقه و روزه به انتها می رساند.»[۹]

شقیق بلخی می گوید: در سال ۱۴۹ق برای انجام حج، خارج شدم وارد قادسیه گردیدم در آنجا چشمم به جمعیت زیادی افتاد که عازم حج بودند. جوان زیبای گندمگونی را دیدم ضعیف بود که بالای لباس خود جامه‏ای از پشم پوشیده بود و رداء به دوش ونعلین در پا داشت و کناری نشسته بود. با خود گفتم: «این جوان از صوفی‏ها است که می خواهد در راه، سروار و کَلِّ بر مردم باشد. به خدا می روم او را سرزنش می کنم.» نزدیک او رفتم همین که چشمش به من افتاد فرمود: «شقیق! اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» مرا وا گذاشت و به راه خود ادامه داد. با خود گفتم:« کار بزرگی بود از دل من خبر داد و اسم مرا می دانست. این مرد، بنده‏ای صالح است خود را به او می رسانم و از خدمتش معذرت خواهم خواست.» هر چه‏ عجله کردم به او نرسیدم از نظرم غائب شد. وارد «واقصه» که شدم دیدم مشغول نماز است اعضایش در اضطراب و اشک از چشم هایش جاری است. گفتم: «همین است بروم از او پوزش بخواهم.» ایستادم تا نمازش تمام شد. به جانب او رفتم. همین که مرا دید فرمود: «شقیق! این آیه را بخوان: وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی»‏ باز مرا گذاشت و به راه خود ادامه داد.

با خود گفتم:« این جوان از ابدال است. این دومین مرتبه است که از دل من خبر داد. به منزل« زباله» که رسیدم، دیدم کنار چاه ایستاده و در دست کوزه‏ای دارد. می خواهد از چاه آب بکشد. کوزه از دستش به چاه افتاد سر به آسمان بلند کرده، گفت:

انت ربی اذا ظمئت الی الماء و قوتی اذا اردت الطعاما

خدایا جز این کوزه ندارم آن را به من برگردان.

در این موقع دیدم آب بالا آمد دست دراز کرد و کوزه را پر آب نموده بیرون آورد. وضو گرفت و چهار رکعت نماز خواند. بعد به سوی تل و پشته‏ای ریگ رفت و از آن ریگ ها با دست، داخل کوزه می ریخت آن را تکان داد و آشامید. جلو رفته سلام کردم. جواب مرا داد. عرض کردم:«از زیادی غذای خود که خدا بتو عنایت کرده مرا بهره‏مند فرما.»

فرمود: «شقیق، پیوسته مشمول نعمت‏های ظاهری و پنهانی خدا هستیم. به خدا خوش گمان باش.» کوزه را به دست من داد. آشامیدم. دیدم، شربت سویق شیرینی است. به خدا قسم تا آن وقت لذیذتر و خوشبوتر از آن نخورده بودم. هم سیر شدم و هم تشنگی از من برطرف شد. تا چند روز اشتها به غذا و احتیاج به آب نداشتم. دیگر او را ندیدم تا داخل مکه شدم. شبانگاهی کنار آبدارخانه در نیمه شب او را دیدم که مشغول نماز است. با خشوع تمام اشک می ریزد. تا سحرگاه ادامه داد. همین که‏اذان صبح شد برای نماز نشست و شروع به تسبیح خدا نمود؛ سپس از جای حرکت کرده نماز صبح را خواند. هفت مرتبه گرد خانه خدا گشت و از مسجد الحرام خارج شد. از پیش رفتم. وقتی به او رسیدم دیدم مستمندان و محتاجین اطرافش را گرفته‏اند و غلام های زیادی در خدمتش کمر بسته‏اند بر خلاف آنچه قبلا مشاهده کرده بودم. از دور و نزدیک مردم که می رسیدند سلام می کردند. به یک نفر که به او نزدیک‏تر بود گفتم:« این آقا کیست؟» گفت: «ایشان، موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ـ علیهم السّلام ـ است.» گفتم: «باید چنین کارهای شگفت‏انگیزی از چون این آقا سر بزند.»[۱۰]

شیخ مفید در ارشاد می نویسد: «حضرت موسی بن جعفر عابدترین فرد زمان خود بود. فقیه‏ترین، سخاوتمندترین و بزرگوارترین اشخاص به شمار می رفت. روایت شده که آن حضرت، همیشه نافله ‏های شب را می خواند و آنها را به نماز صبح متصل می کرد؛ سپس تعقیب نماز می خواند تا خورشید بزند. آن گاه به سجده می رفت و مشغول به دعا و حمد می شد و سر بر نمی داشت تا نزدیک ظهر. و بسیار دعا می کرد و می گفت: «اللهم ان أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب» ( بار خدایا از تو در خواست میکنم راحتی و آسودگی هنگام مرگ و عفو و گذشت هنگام حساب را) و این دعا را چند بار می گفت. از دعاهای آن حضرت علیه السّلام است که می گفت:

«عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک» (خدایا گناه بنده‏ات بزرگ است، پس باید گذشت و عفو تو نیز نیکو باشد) و از ترس خدا چندان می گریست که محاسنش از اشک چشمش، تر می شد.[۱۱]

▪ عبادت امام در زندان:

امام کاظم برای حبس به چند زندان برده شد. هارون دستور داد آن حضرت را در بصره، زندانی کنند. در آن وقت فرماندار بصره، عیسی بن جعفر بن منصور بود. عیسی، یک سال آن بزرگوار را در بصره زندان کرد؛ تا این که هارون، نامه ای به او نوشت که حضرت را بکشد.

عیسی با برخی از نزدیکان و مشاورین خود در این باره مشورت کرد. آنان، این کار را بر صلاح او ندانستند و رأی دادند که از کشتن او صرف نظر کند و از هارون بخواهد که او را از این کار معاف دارد. عیسی بن جعفر نامه ای به هارون نوشت که:

« زمانی است موسی بن جعفر در زندان من است و من در این مدت او را آزمودم و دیده ‏بانانی بر او گماشتم و هیچ دیده نشد به کاری جز عبادت سرگرم شود و کسی را گماردم تا هنگام دعای او گوش فرا دارد و بشنود در دعا چه می گوید و شنیده نشد بر تو و بر من نفرین کند و نام ما را به بدی ببرد و برای خود نیز جز به آمرزش و رحمت دعایی نمی‏کند؛ اکنون کسی را بفرست تا من موسی بن جعفر را به او بسپارم و گر نه من رهایش خواهم کرد؛ زیرا من بیش از این نمی‏توانم او را در حبس نگهدارم.» روایت شده که برخی از دیده‏بانانی که عیسی بر آن حضرت گماشته بود به او گزارش دادند که از آن حضرت بسیار شنیده اند که در دعای خود می گوید: «بار خدایا تو می دانی که من جای خلوتی برای عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایی برای من آماده کردی؛ پس سپاس از آن تو است.»[۱۲]

پس از این ماجرا، هارون امام را به بغداد منتقل کرد. و نزد فضل بن ربیع (یکی از وزرای خویش) سپرد. حضرت زمانی طولانی نزد فضل ماند. هارون از فضل خواست امام را شهید کند. ابن ربیع نیز از انجام این کار خود داری کرد. هارون، نامه ای به ابن ربیع نوشت که آن حضرت را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی بسپارد. فضل بن یحیی ، امام را در برخی از اطاق های خانه‏اش جا داد، و دیده‏بانانی بر آن حضرت گماشت. امام، شب و روز سرگرم عبادت بود. همه شب را به نماز و تلاوت قرآن و دعا و کوشش در عبادت پروردگار می گذراند. بیشتر روزها روزه بود، و روی خویش را از محراب عبادت به جانب دیگر نمی گرداند.

فضل بن یحیی که چنین دید گشایشی در کار آن حضرت داده و امام را گرامی داشت و وسایل آسایش آن حضرت را فراهم نمود. این خبر به گوش هارون رسید. هارون در نامه ای ابن یحیی را توبیخ کرد و دستور داد امام را بکشد؛ ولی ابن یحیی، اقدام بدان کار ننمود. هارون از این که فضل دستورش را نپذیرفته در خشم شد و دستور داد تا او را تنبیه نمایند. امام را از پیش او، به نزد سندی بن شاهک انتقال دادند. سندی، امام را نزد خود حبس کرد و سپس امام را به شهادت رساند . [۱۳]

ثوبانی می گوید: موسی بن جعفر - علیه السّلام - چهارده ، پانزده سال هر روز از سفیدی آفتاب تا هنگام ظهر به سجده می رفت. گاهی از اوقات هارون روی پشت بامی می رفت که درون زندان را از آن بالا می دید. روزی به ربیع گفت: این جامه‏ای که هر روز میان زندان افتاده چیست؟ گفت: یا امیر المؤمنین، این، جامه نیست. او موسی بن جعفر است که در حال سجده می باشد. هر روز از طلوع آفتاب تا ظهر سر به سجده می گذارد. هارون گفت: او واقعا از راهب‏های بنی هاشم است.[۱۴]

خواهر سندیمی گوید:« او (حضرت موسی بن جعفر) پس از نماز عشا و حمد و ثنا و درود و دعا برای نماز شب آماده می‏شد و تا طلوع فجر نماز می‏گذارد و بعد، نماز صبح را ادا می‏کرد و باز تا طلوع آفتاب، نماز می‏خواند؛ سپس اندکی می‏نشست و چون آفتاب بالا می رفت می‏خوابید و قبل از ظهر بیدار می‏شد. وضو می‏گرفت و نماز ظهر را ادا می‏کرد و بعد می خوابید و باز بیدار می شد و نماز عصر را می خواند و عبادت می کرد تا هنگام غروب که نماز مغرب می خواند و سپس نماز عشاء. حال او چنین بود تا از دنیا رفت.» وقتی خواهر سندی، امام را می‏دید، می‏گفت: وای بر قومی که این مرد پرهیزگار را آزار داده‏اند. آنها رستگار نخواهند شد.[۱۵]

مجتبی صداقت

[۱] . وَ ما خَلَقْت الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ. (ذاریات/۵۶)

[۲] . وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ... .(نحل/۳۶)

[۳] . پیشوایی ، مهدی ؛ سیره پیشوایان ، ص۴۱۳؛ اول ، قم ، مؤسسه تعلیماتی – تحقیقاتی امام صادق علیه السلام ، ۱۳۷۲ش.

[۴] . اصفهانی ( عماد زاده ) ، عماد الدین حسین ؛ مجموعه زندگانی چهارده معصوم ، ج۲ ، ص۳۰۷؛ چهارم ، تهران ، شرکت سهامی طبع کتاب ، ۱۳۴۸ش.

[۵] . ابو عباس أحمد بن محمد بن محمد بن علی إبن حجر الهیتمی؛ الصواعق المحرقة، ج۲، ص۵۹۰-۵۹۳؛ تحقیق : عبدالرحمن بن عبدالله الترکی وکامل محمد الخراط ، مؤسسة الرسالة – بیروت، اول ، ۱۹۹۷م.

[۶] . عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج؛ صفة الصفوة؛ تحقیق : محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی، دار المعرفة – بیروت ، دوم ، ۱۳۹۹ق – ۱۹۷۹م.

[۷] . ذهبی؛ میزان الاعتدال ، ج ۴ ، ص ۲۰۴؛ بیروت ، دار المعرفة ، { بی تا }.

[۸] . احمد بن ابی یعقوب ؛ تاریخ الیعقوبی ، ج۲ ، ص۴۱۴ ، قم ، مؤسسه و نشر فرهنگ اهل بیت ، {بی تا }.

[۹] . به نقل از مسند الامام الکاظم ، ج۱، ص ۶ . عطاردی ، عزیز الله ، مسند الامام الکاظم ، اول ، مشهد ، کنگره جهانی امام رضا علیه السلام ، ۱۴۰۹ق .

[۱۰] . عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج؛ صفة الصفوة؛ تحقیق : محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی، دار المعرفة – بیروت ، دوم ، ۱۳۹۹ق – ۱۹۷۹م * عبد الرحمن بن علی بن محمد أبو الفرج؛ صفة الصفوة؛ تحقیق : محمود فاخوری - د.محمد رواس قلعه جی، دار المعرفة – بیروت ، دوم ، ۱۳۹۹ق – ۱۹۷۹م* مجلسی ، محمد باقر؛ زندگانی حضرت امام موسی کاظم علیه السلام( ترجمه جلد یازدهم بحار الانوار) ، ص۷۲؛ ترجمه: موسی خسروی، اسلامیه ، تهران، دوم، ۱۳۷۷ش.

[۱۱] . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان‏؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‏۲، ص۲۲۳؛ترجمه :سید هااشم رسولی محلاتی، اسلامیه ، تهران،دوم، [بی تا] .

[۱۲] . الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ، ج‏۲، ص۲۳۲-۲۳۱(همان).

[۱۳] . ر.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ، ج‏۲، ص۲۳۲(همان).

[۱۴] . شیخ صدوق ابن بابویه ؛ متن و ترجمه عیون اخبار الرضا ، ج۱ ، ص۹۵ ؛ ترجمه حمید رضا مستفید – علی اکبر غفاری ، اول ، تهران ، نشر صدوق ،۱۳۷۲ش * مجلسی ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، ج۴۸، ص۲۲۱ ، دوم، بیروت ، مؤسسة الوفاء ، ۱۴۰۳ق.

[۱۵] . عز الدین علی بن اثیر ؛ کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران ، ج۱۶ ، ص۱۰۶؛ ترجمه ابو القاسم حالت – عباس خلیلی ، تهران ، مؤسسه مطبوعاتی علمی ، ۱۳۷۱ش .