یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

منافع مشترك ایران و امریكا


منافع مشترك ایران و امریكا

انقلاب ۱۹۷۹ ایران یكی از شگفت انگیزترین رخدادها در دوران جنگ سرد بود تمام پیش بینی ها در آن زمان بر این پایه قرار داشت كه این انقلاب, كه رژیمی حامی امریكا را سرنگون كرده بود, حكومتی ماركسیستی طرفدار شوروی را روی كار بیاورد

واشنگتن، ۹ ژوئن (UPI) : انقلاب ۱۹۷۹ ایران یكی از شگفت‌انگیزترین رخدادها در دوران جنگ‌سرد بود. تمام پیش‌بینی‌ها در آن زمان بر این پایه قرار داشت كه این انقلاب، كه رژیمی حامی امریكا را سرنگون كرده بود، حكومتی ماركسیستی طرفدار شوروی را روی كار بیاورد. اما انقلاب ایران، انقلابی ماركسیستی نبود. این انقلاب، انقلابی اسلامی بود كه هم با امریكا و هم با اتحاد جماهیر شوروی رابطه‌ای خصمانه داشت.

تأثیر این انقلاب تنها در داخل ایران دیده نشد، بلكه نظم جهانی به‌گونه‌ای از این رخداد تاریخی اثر پذیرفت. آیت‌الله خمینی همواره به این نكته اشاره داشت كه مردم ایران، انقلاب اسلامی خود را در سراسر جهان اسلام ـ و شاید خارج از مرزهای دنیای اسلام ـ گسترش خواهند داد. امریكا از این موضوع واهمه داشت كه مبادا این حركت عظیم موجب از دست‌دادن متحدانش در كشورهای اسلامی گردد. روسیه نیز می‌ترسید انقلاب ایران روی متحدانش و حتی روی جمعیت عظیم مسلمانان داخل خاك شوروی تأثیر منفی بگذارد.

انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به‌راستی همانند جرقه و قوه محركه‌ای بود برای دیگر انقلابیون در دیگر كشورهای اسلامی ازقبیل عربستان‌سعودی، عراق، بحرین، لبنان، سرزمین‌های اشغالی اعراب و افغانستان (پس از حمله شوروی). در آن زمان، تصور جهانیان بر این مبنا قرار داشت كه چنانچه ایران بتواند در جنگ ایران ـ عراق فاتح میدان باشد (تصوری كه دوسال پس از شروع جنگ عمومیت یافت)، هیچ‌چیزی مانع گسترش انقلاب اسلامی این كشور به دیگر كشورهای اسلامی نخواهد بود و بلوكی باعنوان بلوك انقلابیون اسلامی به‌رهبری ایران به‌وجود خواهد آمد كه هم با غرب و هم با آنچه در آن دوران شرق نامیده می‌شد، به رویارویی خواهد پرداخت. اما این پیش‌بینی هیچ‌گاه واقعیت نیافت. درحالی‌كه جمهوری اسلامی در داخل ایران از قدرت بسیاری برخوردار بود، جنگ ایران ـ عراق بدون وجود یك فاتح نهایی پایان یافت و دیگر جنبش‌های انقلابی جهان نیز بسیار ضعیف عمل كردند. بلوك انقلاب اسلامی كه عده‌ای انتظار شكل‌گیری آن را می‌كشیدند و عده‌ای نیز از قدرت احتمالی آن واهمه داشتند، هیچ‌گاه تشكیل نشد.

و حالا در سال ۲۰۰۵، پس از گذشت یك ربع قرن از انقلاب سال ۱۹۷۹، اوضاع جهان كاملاً دگرگون شده است؛ جنگ‌سرد پایان یافته، اتحادیه شوروی از هم فروپاشیده و روسیه دیگر قدرت سابق خود را ندارد. امریكا نیز از نظر عده‌ای تنها ابرقدرت جهان و از دید برخی دیگر، بویژه غربی‌ها، تنها قدرت برتر جهان به‌شمار می‌رود.

هم‌اكنون جنبشی انقلابی ـ اسلامی در سراسر جهان در حال شكل‌گیری است كه ابعاد آن تنها شامل كشورهای مسلمان نمی‌شود، بلكه تمامی كشورها را تحت‌تأثیر قرار داده است. به نظر می‌رسد هدف اصلی این جنبش، مبارزه با امریكا و متحدانش باشد؛ مبارزه‌ای كه نمونه‌ای از آن را در حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مشاهده كردیم.

ممكن است این‌گونه به نظر برسد كه هدف اصلی [آیت‌الله] خمینی در شرف عملی‌شدن قرار دارد، اما باید گفت كه این تصور حقیقت ندارد. بیشتر جنبش‌های انقلابی كنونی ازجانب گروه‌های سنی سرچشمه می‌گیرد. این جنبش‌ها تحت كنترل ایران قرار ندارد و ازجانب ایران هدایت نمی‌شود. سران این انقلاب‌ها همانند اسامه‌بن‌لادن و ابومصعب الزرقاوی به‌همان اندازه كه اندیشه‌های ضدغربی دارند با مسلمانان شیعه نیز اختلاف نظر دارند.

شواهد مستندی دال بر اندیشه‌های ضدشیعه بنیادگرایان سنی وجود دارد:

۱) در سال ۱۹۹۸ طالبان به مقر دیپلمات‌های ایرانی در افغانستان حمله كردند. اقدامی كه تقریباً به بروز جنگی میان این دو مدعی بزرگ اندیشه‌های اسلامی انجامید.

۲) در پاكستان، بنیادگرایان سنی به‌طور مرتب جمعیت اقلیت‌نشین شیعه را تحت حملات خود قرار می‌دهند.

۳) در عراق نیز بیشتر سران شیعه و رهبران شیعه جامعه با مخالفت‌های سرسختانه بنیادگرایان سنی روبه‌رو هستند.

چنانچه جنبش بنیادگرایان سنی از قدرت بیشتری برخوردار شود و طرفداران آن بتوانند در یك یا دو كشور خاورمیانه قدرت را در دست بگیرند، منافع امریكا قطعاً در معرض خطر قرار خواهد گرفت. اما دشمنی گروه‌های سنی با ایران و در كل با مسلمانان شیعه، حاكی از این است كه ایران نیز در این میان متحمل زیان‌هایی خواهد شد.

گروه‌های بنیادگرای سنی، هم برای امریكا و هم برای ایران تهدید محسوب می‌شوند. ممكن است این وضعیت مشترك به تجدید روابط این دو كشور بینجامد. اما همان‌طور كه همه می‌دانند، تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرهای اساسی و عمیقی میان واشنگتن و تهران وجود دارد. در این رابطه باید خاطرنشان كرد كه از زمان جنگ كره تا جنگ ویتنام نیز اختلاف‌نظرهای عمیقی میان واشنگتن و پكن وجود داشت، اما تهدید مشترك از جانب شوروی موجب شد تا این دو كشور اختلاف‌های پیشین را كنار گذاشته و روابط خود را از سر بگیرند.

این امكان وجود دارد كه تهدید مشترك ازجانب گروه‌های سنی موجب شود تا ایران و امریكا حداقل از اختلاف‌نظرهای خود چشم‌پوشی كنند (اگر قصد حل و فصل اساسی آنها را ندارند) و همانند واشنگتن و پكن در ۳۵ سال پیش تصمیم به از سرگیری روابط بگیرند. واقعیت این است كه با جدی‌تر شدن تهدید گروه‌های سنی، تجدید روابط امریكا و ایران دیگر یك احتمال نخواهد بود، بلكه ضرورتی است كه باید به آن جامه عمل پوشانید.

سخنرانی مارك كتز در قم

برگردان: چشم‌انداز ایران

پی‌نوشت:

مارك ان. كتز (Mark N.Katz) استاد علوم سیاسی و دولتی دانشگاه جورج ماسون (George Mason) است.

http://www.washtimes.Com/upi-breaking/۲۰۰۵۰۶۰۹-۱۱۳۵۳۶-۱۱۳۵r.htm



همچنین مشاهده کنید