دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

سندرم عقب نشینی روسیه در برابر غرب


سندرم عقب نشینی روسیه در برابر غرب

رهبران روسیه کنونی قاعده بازی را بلد نیستند

تحولات ‌اخیر ‌نشاندهنده ‌گسترش ‌تحولات ‌پیچیده ‌و ‌چندپهلو ‌در ‌سراسر ‌منطقه ‌و ‌خارج ‌از ‌آن ‌بوده ‌است. ‌میانجی‌گری ‌با ‌موفقیت ‌برزیل ‌و ‌ترکیه ‌در ‌مذاکرات ‌درباره ‌غنی‌سازی ‌اورانیم ‌ایرانی ‌در ‌خارج ‌از ‌کشور، ‌تشدید ‌اوضاع ‌خاور‌میانه ‌و ‌تیرگی ‌روابط ‌بین ‌ترکیه ‌و ‌اسراییل، ‌آغاز ‌دور ‌جدید ‌مانورهای ‌ژئوپلتیکی ‌پیرامون ‌روند ‌صلح ‌قره‌باغ ‌و ‌طرح‌‌های ‌انرژتیک ‌منطقه‌ای (که ‌در ‌این ‌زمینه ‌ترکیه، ‌ایران ‌و ‌جمهوری ‌آذربایجان ‌نقش ‌کلیدی ‌را ‌بازی ‌می‌کنند ‌و ‌آذربایجان ‌مواضع ‌خاصی ‌اتخاذ ‌می‌‌کند)، ‌همگی ‌یک ‌ویژگی ‌دارد ‌و ‌آن ‌این ‌است ‌که ‌ایالات ‌متحده ‌بیش ‌از ‌این ‌نقش ‌تعیین ‌کننده‌ای ‌بازی ‌نمی‌کند ‌و ‌می‌‌تواند ‌متحدان ‌خود ‌را ‌از ‌دست ‌بدهد.

اگرچه مهارت روسها در بازی شطرنج زبانزد خاص و عام است، اما دولتمردان روسیه ثابت کرده اند که در شطرنج سیاسی آن هم در برابر آمریکا مهارت چندانی ندارند. این ضعف یا از حافظه تاریخی نه چندان خوب کرملین نشینان ناشی می شود که حرکات پیشین رقیب یادشان رفته و یا به این خاطر است که رهبران روسیه کنونی اصلا قاعده بازی را بلد نیستند.

معمولا در بازی ها یا مبارزات وقتی در مقابل حریف کم می آورند، خود را تقویت می کنند نه حریف را! روسیه به جای اینکه روابط خود با متحدان قدرتمندی چون ایران که نقش غیرقابل انکار در منطقه دارد را تحکیم بخشد، تصمیم گرفته تا به حریف امتیاز دهد. همین امر باعث شده تا همسایه جنوبی به مرور اعتمادش را به مسکو از دست داده و دیگر روسیه را شریک قابل اعتمادی نمی داند. اگرچه مقامات ایران همیشه بر حسن همجواری و ضرورت ارتقای مناسبات دوجانبه خویش با روسیه تاکید دارند، اما چنانچه مسکو به رفتارهای فعلی خویش ادامه دهد، مطمئنا آنها نیز کاسه صبرشان لبریز شده و رویکردهای دیگری اتخاذ خواهند کرد.

شاید رهبران روسیه مواضع غرب را در خصوص مسائل بالکان فراموش کرده اند؟ مگر از جریان کوزوو و وقایع بالکان چند سال می گذرد؟ بعید است که آنها بخواهند همین امر در مورد ایران نیز اتفاق بیفتد.

ظاهرا روسیه جدید به شدت به نوعی سندرم! عقب نشینی در برابر غرب دچار شده است. روسیه تا کنون عملا از غرب در تشدید فشارها علیه ایران حمایت کرده است. شاید در کوتاه مدت این مساله منافعی برای مسکو به همراه داشته باشد، اما در بلند مدت به ضرر آن تمام خواهد شد. برخی تاثیر این رفتارهای کرملین را حتی از عواقب استقلال کوزوو برای روسیه نیز شدیدتر دانسته و معتقدند این امر به شکست سیاسی روسیه در برابر آمریکا منجر خواهد شد.

پتر اسکندروف، استاد تاریخ، پژوهشگر ارشد آکادمی علوم روسیه و مفسر روزنامه «ورمیا نووستی»‌ طی مقاله ای با عنوان «ایران و بالکان: دو موضوع حساس برای روسیه» در سایت روسی «بنیاد فرهنگ راهبردی» (fondsk.ru) که ترجمه آن را سایت سفارت ایران در مسکو منتشر کرده است، در مورد رفتار روسیه در مورد ایران می نوسید: صدور قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تحریم‌ها علیه ایران، می‌‌تواند به بزرگترین شکست سیاسی و دیپلماتیک روسیه طی سال‌‌های اخیر تبدیل شود. تأثیر منفی این تصمیم روسیه از عواقب اعلام خودسرانه استقلال کوزوو که روسیه مانند سابق مخالف آن است، شدیدتر و طولانی‌تر خواهد بود.

وی در ادامه می نویسد:

ما ‌شاهد ‌بازگشت ‌ناگهانی ‌به ‌روش ‌بیمارگونه ‌گذشت‌های ‌یکجانبه ‌به ‌غرب ‌هستیم ‌که ‌یکی ‌از ‌ویژگی‌های ‌سیاست ‌روسیه ‌در ‌سال‌‌های ۱۹۹۰، ‌به ‌خصوص ‌در ‌زمینه ‌بالکان را تشکیل می‌داد. ‌ولی ‌اگر ‌روسیه ‌به ‌حرکت خود ‌در ‌راستای ‌سیاسی ‌غرب ‌نسبت ‌به ‌ایران ‌ادامه ‌دهد، ‌می‌‌تواند ‌یک ‌منطقه ‌بزرگ ‌و ‌نیز نقش ‌کلیدی ‌در ‌جهان ‌چند ‌قطبی ‌را ‌از ‌دست ‌بدهد ‌که ‌به ‌زحمت این نقش را ‌به ‌دست آورده است.

روزنامه ‌معتبر ‌ایرانی «تهران ‌تایمز» ‌در ‌سرمقاله ‌خود ‌درباره ‌رأی گیری ‌در ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌متحد (که ‌آنجا ‌کشور ‌برزیل، ‌شریک ‌روسیه ‌در ‌گروه ‌بریک، ‌و ‌ترکیه، ‌عضو ‌ناتو، ‌علیه ‌تحریم‌‌ها ‌رأی ‌دادند)، ‌بی‌پرده ‌به ‌وجود معامله ‌ژئوپلتیکی ‌بین ‌روسیه ‌و ‌آمریکا ‌اشاره ‌کرد. ‌این ‌روزنامه ‌نوشت: «رأی ‌منفی ‌ترکیه ‌و ‌برزیل، ‌دو ‌متحد ‌آمریکا، ‌به ‌این ‌قطعنامه ‌بک ‌یار ‌دیگر ‌ثابت ‌می‌کند ‌که ‌اقدامات ‌علیه ‌ایران ‌و ‌تصمیم ‌اخیر ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌بر ‌معاملات ‌محرمانه ‌قدرت‌های ‌بزرگ ‌استوار ‌است.

ظاهراً ‌حق ‌با ‌کسانی ‌بود ‌که ‌می‌گفتند ‌که ‌ایالات ‌متحده ‌از ‌استقرار ‌سپر ‌ضد ‌موشکی ‌خود ‌در ‌اروپای ‌شرقی ‌برای ‌به ‌دست ‌آوردن ‌حمایت ‌روسیه ‌امتناع ‌کرده ‌است».

در ‌سال ۲۰۰۹ ‌نهاد ‌سیاست ‌خارجی ‌روسیه ‌بارها ‌مجبور ‌شد ‌ادعاهای ‌رسانه‌‌های ‌گروهی ‌غرب ‌را ‌درباره ‌وجود ‌معامله «پدافند ‌ضد ‌موشکی ‌در ‌عوض ‌ایران» ‌تکذیب ‌کند. ‌به ‌احتمال ‌زیاد، ‌این ‌معامله ‌به ‌عنوان ‌یک ‌سناریوی ‌مدون ‌و ‌دقیقاً ‌طراحی ‌شده ‌وجود ‌خارجی ‌نداشت.

ولی ‌به ‌گفته ‌آمریکایی‌ها، «شیطان ‌در ‌جزئیات ‌پنهان ‌شده ‌است». «جزئیات» ‌این ‌است ‌که ‌روسیه ‌مواضع ‌خود ‌را ‌در ‌قبال ‌ایران ‌شدت ‌بخشید، ‌اجرای ‌قراردادهای ‌منعقد ‌شده ‌با ‌تهران ‌در ‌زمینه ‌نظامی (از ‌جمله ‌صدور ‌سامانه‌‌های ‌موشکی ‌ضد ‌هوایی ‌اس-۳۰۰ ‌به ‌تهران) ‌را ‌به ‌حال ‌تعلیق ‌در ‌آورد ‌و ‌حالا ‌می‌‌تواند ‌شریک ‌راهبردی ‌کلیدی ‌خود (ایران) ‌را ‌در ‌منطقه ‌خاور ‌میانه ‌از ‌دست ‌بدهد ‌در ‌حالی ‌که ‌هیچ ‌دلیلی ‌برای ‌این ‌رفتار ‌شتاب‌زده ‌وجود ‌نداشت.

‌شاید ‌فقط ‌تعهدات ‌مشکوک ‌در ‌برابر ‌باراک ‌اوباما ‌رئیس ‌جمهور ‌آمریکا ‌باعث ‌این ‌رفتار ‌روسیه ‌شده ‌باشد؟

تحولات ‌اخیر ‌نشاندهنده ‌گسترش ‌تحولات ‌پیچیده ‌و ‌چندپهلو ‌در ‌سراسر ‌منطقه ‌و ‌خارج ‌از ‌آن ‌بوده ‌است. ‌میانجی‌گری ‌با ‌موفقیت ‌برزیل ‌و ‌ترکیه ‌در ‌مذاکرات ‌درباره ‌غنی‌سازی ‌اورانیم ‌ایرانی ‌در ‌خارج ‌از ‌کشور، ‌تشدید ‌اوضاع ‌خاور‌میانه ‌و ‌تیرگی ‌روابط ‌بین ‌ترکیه ‌و ‌اسراییل، ‌آغاز ‌دور ‌جدید ‌مانورهای ‌ژئوپلتیکی ‌پیرامون ‌روند ‌صلح ‌قره‌باغ ‌و ‌طرح‌‌های ‌انرژتیک ‌منطقه‌ای (که ‌در ‌این ‌زمینه ‌ترکیه، ‌ایران ‌و ‌جمهوری ‌آذربایجان ‌نقش ‌کلیدی ‌را ‌بازی ‌می‌کنند ‌و ‌آذربایجان ‌مواضع ‌خاصی ‌اتخاذ ‌می‌‌کند)، ‌همگی ‌یک ‌ویژگی ‌دارد ‌و ‌آن ‌این ‌است ‌که ‌ایالات ‌متحده ‌بیش ‌از ‌این ‌نقش ‌تعیین ‌کننده‌ای ‌بازی ‌نمی‌کند ‌و ‌می‌‌تواند ‌متحدان ‌خود ‌را ‌از ‌دست ‌بدهد.

‌در ‌خصوص ‌ایران ‌باید ‌گفت ‌که ‌سه ‌بسته ‌تحریم‌های مصوبه ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌متحد ‌در ‌سال‌‌های ۲۰۰۸-۲۰۰۶ ‌باعث ‌نشد ‌که ‌ایران ‌از ‌اجرای ‌اندیشه ‌بزرگ ‌ملی ‌خود ‌یعنی توسعه ‌برنامه ‌هسته‌ای، ‌دست ‌بکشد.

هیچ ‌نشانه‌ای ‌مشاهده ‌نمی‌شود ‌که ‌این ‌وضع می تواند ‌تغییر ‌کند. ‌بدیهی ‌است ‌که ‌تغییرات بالقوه در این زمینه ‌برای ‌روسیه ‌منفی ‌خواهد ‌بود.

روسیه ‌که ‌ایران ‌را ‌از ‌دست ‌می‌‌دهد ‌و ‌به ‌طور ‌نمایشی ‌بر ‌خلاف ‌مأموریت ‌میانجی‌گرانه ‌برزیل ‌و ‌ترکیه ‌اقدام ‌می‌کند (در ‌حالی ‌که ‌دمیتری ‌مدودف ‌ابتدا ‌به ‌طور ‌فرمالیته ‌از ‌کار ‌آن‌ها ‌پشتیبانی ‌کرد) ‌و ‌بر ‌همبستگی ‌بی‌نظیر ‌و ‌بی‌سابقه ‌خود ‌با ‌ایالات ‌متحده ‌تأکید ‌می‌کند، ‌سرمایه‌ای ‌را ‌به ‌خطر ‌انداخته ‌است ‌که ‌در ‌سال‌‌های ‌اخیر ‌به ‌تدریجی ‌تشکیل ‌می‌‌داد.

منظورم ‌استقلال، ‌صراحت ‌و ‌حالت ‌تعرضی ‌سیاست ‌خارجی ‌و ‌اولویت‌‌های ‌روشن ‌ژئوپلتیکی ‌است. ‌روسیه ‌که ‌با ‌یک ‌دست ‌به ‌تشدید ‌تحریم‌‌ها ‌علیه ‌ایران ‌رأی ‌می‌‌دهد ‌و ‌با ‌دست ‌دیگر ‌ساخت ‌نیروگاه ‌اتمی ‌بوشهر ‌را ‌تکمیل ‌می‌‌کند، ‌دستخوش ‌همان «استانداردهای ‌دوگانه‌« ‌می‌‌شود ‌که ‌غرب ‌را در مورد ‌پایبندی ‌به ‌این ‌استانداردها ‌سرزنش ‌می‌‌کند.

مسکو ‌بلافاصله ‌بعد ‌از ‌رأی‌گیری ‌در ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌متحد ‌سعی ‌کرد ‌امتیازات ‌ژئوپلتیکی ‌را ‌به خود ‌باز ‌گرداند. ‌اداره ‌اطلاعات ‌و ‌مطبوعات ‌وزارت ‌امور ‌خارجه ‌روسیه ‌تفسیر ‌مفصلی ‌منتشر ‌کرد ‌که ‌به ‌قرار ‌ذیل ‌است: «نمی ‌توانیم ‌بدون ‌اعتنا ‌از ‌کنار ‌علامت‌‌هایی ‌بگذریم ‌که ‌در ‌خصوص ‌قصد ‌برخی ‌از ‌همکاران ‌به ‌ما ‌می ‌رسد ‌که ‌بلافاصله ‌بعد ‌از ‌صدور ‌قطعنامه، ‌خواستار ‌بررسی ‌تدابیر ‌تکمیلی ‌و ‌شدیدتر از ‌مفاد ‌قطعنامه ‌مذکور ‌علیه ‌ایران ‌شده‌اند. ‌این ‌حرکت ‌را ‌به ‌عنوان ‌سیاستی ‌مغایر ‌با ‌اصول ‌همکاری ‌در ‌گروه ۱+۵ ‌و ‌شورای ‌امنیت ‌برآورد ‌خواهیم ‌کرد. ‌برای ‌ما ‌تلاش‌‌هایی ‌که ‌بدین ‌وسیله ‌در ‌راستای ‌قرار ‌دادن ‌خود ‌بالاتر ‌از ‌شورای ‌امنیت ‌انجام ‌می ‌شود، ‌قابل ‌قبول ‌نیست.

‌همچنین ‌تصمیمات ‌داخلی ‌مربوط ‌به «تحریم‌‌های ‌ضروری» ‌یا ‌به عبارت ‌دیگر ‌تدابیر ‌محدود ‌کننده ‌بر ‌اساس ‌قوانین ‌داخلی ‌در ‌رابطه ‌با ‌اشخاص ‌حقیقی ‌یا ‌حقوقی ‌کشورهای ‌ثالث ‌را ‌قاطعانه ‌رد ‌می ‌کنیم. ‌چنین ‌تصمیماتی ‌اگر ‌شامل ‌اشخاص ‌یا شرکت های ‌روسی ‌شود، ‌با ‌پاسخی ‌متناسب ‌مواجه ‌خواهد ‌شد. ‌قطعنامه ‌جدید ‌میدان ‌وسیعی ‌برای ‌ادامه ‌همکاری ‌با ‌ایران ‌در ‌بخش ‌بازرگانی ‌و ‌اقتصادی، ‌انرژی، ‌حمل ‌و ‌نقل ‌و ‌مطالعات ‌صلح‌آمیز ‌فضایی ‌باقی ‌می‌‌گذارد. ‌این ‌زمینه‌‌ها ‌از ‌توان ‌بالقوه ‌و ‌امکانات ‌رشد ‌مناسبات ‌دوجانبه ‌روسی – ‌ایرانی ‌برخوردار ‌است. ‌توسعه ‌همکاری ‌با ‌ایران ‌در ‌زمینه ‌ساخت ‌رآکتورهای ‌آب ‌سبک ‌برای ‌ما ‌اهمیت ‌اصولی ‌دارد».

همه ‌این ‌استدلالها ‌درست ‌است ‌ولی ‌احساس ‌می‌شود ‌که ‌این ‌مطالب ‌دیر ‌مطرح ‌شده ‌است. ‌بعید ‌است ‌که ‌ایالات ‌متحده ‌و ‌اتحادیه ‌اروپا ‌تا ‌حدی ‌از ‌روسیه ‌سپاسگزار ‌باشند ‌که ‌منافع ‌روسیه ‌را ‌در ‌نظر ‌گرفته ‌و ‌سیاست ‌ایرانی ‌خود ‌را ‌بر ‌اساس ‌تفسیرهای ‌وزارت ‌امور ‌خارجه ‌روسیه ‌تنظیم ‌کنند.

‌اگر ‌مسکو ‌حد ‌اقل ‌به ‌قطعنامه ‌شورای ‌امنیت ‌رأی ‌ممتنع ‌می‌‌داد (مانند ‌لبنان ‌که ‌در ‌امور ‌جهانی ‌نفوذ ‌به ‌مراتب ‌کمتری ‌دارد)، ‌اظهارات ‌نهاد ‌سیاست ‌خارجی ‌روسیه ‌درباره «ادامه ‌توسعه ‌همکاری ‌با ‌ایران» ‌وزین‌تر ‌به ‌نظر ‌می‌آمد.

اگر ‌به موضوع ‌شرایط ‌مباحثات ‌روسی – ‌آمریکایی ‌درباره ‌ایران ‌و ‌منافع ‌آمریکا رجوع کنیم، ‌باید ‌بگوییم ‌که ‌واشنگتن ‌منافع ‌خود ‌را ‌حفظ ‌کرده ‌است. ‌امتناع ‌باراک ‌اوباما ‌از ‌استقرار ‌واحدهای ‌ثابت ‌پدافند ‌ضد ‌موشکی ‌در ‌لهستان ‌و ‌چک ‌به ‌خاطر ‌هزینه‌‌های ‌مالی ‌و ‌بدون ‌توافقات ‌با ‌روسیه ‌بر ‌سر ‌ایران ‌صورت ‌گرفته ‌است. ‌تازه ‌به ‌جای ‌دو ‌واحد ‌ضد ‌موشکی ‌که ‌روسیه ‌می‌‌توانست ‌آن‌ها ‌را ‌زیر ‌نظر ‌داشته ‌باشد، ‌در ‌نزدیکی ‌مرزهای ‌زمینی ‌و ‌دریایی ‌روسیه ‌شبکه‌ای ‌از ‌تأسیسات ‌سیار ‌ضد ‌موشکی ‌ایجاد ‌خواهد ‌شد ‌که ‌مناطق ‌خلیج ‌فارس ‌و ‌دریای ‌سیاه ‌از ‌این ‌نظر ‌اهمیت ‌کلیدی ‌خواهد ‌داشت.

تصادفی ‌نیست ‌که ‌دولت ‌آمریکا ‌در ‌جریان ‌مذاکرات ‌درباره ‌انعقاد ‌قرارداد ‌جدید ‌درباره ‌تسلیحات ‌راهبردی ‌تهاجمی ‌عمدتاً ‌تلاش ‌می‌‌کرد ‌که ‌بین ‌این ‌قرارداد ‌و ‌موضوع ‌پدافند ‌ضد ‌موشکی ‌ارتباط ‌برقرار ‌نشود.

‌ولی ‌چیزی ‌که ‌باعث ‌نگرانی ‌بیشتری ‌می‌شود، ‌وجود ‌شباهت ‌مستقیم ‌بین ‌روند ‌مباحثات ‌بین ‌المللی ‌جاری ‌درباره ‌ایران ‌و ‌سیاست ‌روسیه ‌در ‌بالکان ‌در ‌سال‌‌های ۱۹۹۰ ‌و ‌نیمه ‌اول ‌سال‌‌های ۲۰۰۰ ‌است. ‌در ‌آن ‌زمان ‌نیز ‌روسیه ‌از ‌همه ‌بازیگران ‌مناقشات ‌بالکان ‌رعایت ‌موازین ‌بین ‌المللی ‌را ‌می‌‌خواست ‌و ‌آن‌ها ‌را ‌به ‌سازش‌‌ها ‌تشویق ‌می‌‌کرد، ‌در ‌شورای ‌امنیت ‌سازمان ‌ملل ‌متحد ‌به ‌قطعنامه‌های ‌حاوی ‌تحریمها ‌به ‌عنوان ‌تنها ‌وسیله ‌جلوگیری ‌از ‌تشدید ‌تنش ‌رأی ‌می‌داد. ‌در ‌نتیجه، عدم ‌تعادل ‌بزرگی ‌در ‌معماری ‌امنیت ‌بالکان ‌و ‌اروپا ‌پدید ‌آمد.

با ‌وجود ‌اینکه ‌اصول ‌حقوقی ‌که ‌اعلام ‌می‌شد، ‌برای ‌همه ‌کشورها ‌و ‌اقوام ‌منطقه ‌الزام‌آور ‌محسوب ‌می‌‌شد، ‌فقط ‌صرب‌ها ‌یعنی ‌متحدان ‌ژئوپلتیکی ‌روسیه ‌آسیب ‌دیدند. ‌قالب ‌مباحثات ‌بین ‌المللی ‌درباره ‌کوزوو ‌یعنی «گروه ‌بین ‌المللی ‌تماس»، ‌به ‌قالب ‌جاری ‌مذاکرات ‌گروه ۱+۵ ‌درباره ‌ایران ‌شباهت ‌وحشت‌آوری ‌دارد.روسیه ‌در ‌قالب ‌گروه ۵ ‌کوزوو ‌از ‌مواضع ‌خود ‌صرف ‌نظر ‌کرده ‌و ‌با «سه ‌اصل» ‌موافقت ‌کرد ‌که ‌یکی ‌از ‌آن‌ها ‌امتناع ‌از ‌بازگشت ‌اوضاع ‌کوزوو ‌به ‌شرایط ‌سال ۱۹۹۹ ‌بود. ‌بعداً ‌از ‌این ‌اصل ‌برای ‌اعلام ‌استقلال ‌کوزوو، ‌یکی ‌از ‌مناطق ‌صربستان، ‌استفاده ‌کردند.

در ‌حال ‌حاضر ‌نمایندگان ‌روسیه ‌به ‌طور ‌مستدل ‌سازمان ‌ملل ‌و ‌شخص ‌بان ‌کی ‌مون ‌دبیر ‌کل ‌این ‌سازمان ‌را ‌به ‌ناتوانی ‌در ‌حل ‌و ‌فصل ‌مسأله ‌کوزوو ‌متهم ‌می‌کنند ‌و ‌اتحادیه ‌اروپا ‌و ‌آمریکا ‌را ‌به ‌خاطر ‌پیشداوری ‌و ‌یک‌جانبه‌گرایی ‌سرزنش ‌می‌‌کنند.

‌ولی ‌همین ‌امر ‌در ‌زمینه ‌ایران ‌مشاهده ‌می‌شود: ‌غرب با سکوت، ‌وجود ‌سلاح‌‌های ‌هسته‌ای ‌هند ‌و ‌پاکستان را مورد ‌موافقت قرار داده ‌و ‌طرح‌‌های ‌اتمی ‌اسراییل را ‌سرپوش ‌نهاده ‌است ولی ‌در ‌عین ‌حال ‌تحریم‌‌های ‌ضد ‌ایرانی ‌را ‌مرتباً ‌شدت ‌می‌‌بخشد.

روند ‌حل ‌و ‌فصل ‌اوضاع ‌بالکان ‌ناقص ‌بودن ‌قالب‌های ‌بین ‌المللی ‌مانند ‌انواع ‌و ‌اقسام ‌گروه‌‌های ۵، ‌گروه‌‌های ۳ ‌و نیز ‌بحث‌ها ‌و ‌تصمیمات ‌غیرمؤثر ‌تصمیمات ‌سازمان ‌ملل ‌را ‌به ‌اثبات ‌رسانده است.

‌در ‌واقع، ‌غرب ‌از ‌مکانیزم‌‌های ‌داخلی ‌برای ‌تأمین ‌منافع ‌ژئوپلتیکی ‌خود ‌استفاده ‌می‌‌کند. ‌روسیه ‌به ‌جای ‌تحکیم ‌همکاری ‌و ‌تعامل ‌نظامی، ‌سیاسی، ‌اقتصادی ‌و ‌بازرگانی ‌با ‌ایران (از ‌جمله ‌در ‌زمینه ‌تحدید ‌حدود ‌در دریای ‌خزر ‌و ‌طرح‌های ‌انرژتیک)، به جای ‌جلب ‌کشورهای ‌غیر ‌وابسته ‌و ‌بی‌غرض ‌به ‌روند ‌مذاکرات ‌درباره ‌پرونده ‌هسته‌ای ‌ایران ‌و ‌به جای حمایت ‌مشخص ‌از ‌میانجی‌گری ‌مستقل ‌و ‌با ‌موفقیت ‌برزیل ‌و ‌ترکیه، ‌ترجیح ‌داد ‌به ‌آمریکا ‌و ‌اتحادیه ‌اروپا ‌دست کمک ‌دراز ‌کند.

اسکندروف در خاتمه می نویسد: آیا زمانی آن‌ها هم در زمینه کوزوو، قفقاز یا مسایل انرژتیک به مسکو دست دوستی دراز خواهند کرد؟ تجربه بالکان باعث می‌شود که به این سئوال پاسخ منفی داده شود.

منبع: سایت - روسیران - تاریخ شمسی نشر ۲۳/۳/۱۳۸۹