شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

غنایم پنجگانه در زندگی آدمی


غنایم پنجگانه در زندگی آدمی

آنچه درپی می آید شرحی است گذرا و کوتاه بر یکی از احادیث کلیدی و راهگشای پیامبراکرم ص که در آن بر لزوم استفاده از پنج چیز قبل از فرا رسیدن پنج چیز تأکید شده است بدون تردید فهم محتوای این حدیث و عمل به آن می تواند جبران بسیاری از کاستیها و غفلتها باشد اینک باهم این مطلب را ازنظر می گذرانیم

آنچه درپی می آید شرحی است گذرا و کوتاه بر یکی از احادیث کلیدی و راهگشای پیامبراکرم(ص) که در آن بر لزوم استفاده از پنج چیز قبل از فرا رسیدن پنج چیز تأکید شده است. بدون تردید فهم محتوای این حدیث و عمل به آن می تواند جبران بسیاری از کاستیها و غفلتها باشد. اینک باهم این مطلب را ازنظر می گذرانیم.

● زندگی یعنی لحظه ها

زندگی چیزی جز دم ها و لحظه ها نیست که از آن گاهی به عنوان وقت و فرصت یاد می شود. دم غنیمت شمردن و وقت نگه داشتن به عنوان فرمول زندگی به همگان توصیه می شود تا آدمی این زمان های کوتاه و فرصت های زودگذر را از دست ندهد و انگشت چه کنم به دندان ندامت نگیرد.

در سخن بزرگان ماست که «الفرصه تمر مرالسحاب؛ فرصتها همانند ابر زودگذرند» و این که «مافات مضی و ما سیأتیک فأین قم فانتهز الفرصه ما بین العدمین؛ گذشته و آینده دو زمان معدودند، پس از زمان حال که در دست توست به خوبی استفاده کن.» اگر زندگی چیزی جز داشته ها و بهره گیری درست و مناسب از آن برای شدن های بی پایان آدمی نیست، پس چرا این اندازه از احوال دل خویش غافل هستیم و داشته هایمان را پاس نمی داریم و از آن بهره نمی گیریم.

در حدیثی معتبر از پیامبرگرامی(ص) روایت شده که به ابوذر فرمودند: یا اباذر اغتنم خمسا قبل خمس: شبابک قبل هر مک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و فراغک قبل شغلک و حیاتک قبل موتک؛ ای ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانی ات را پیش از پیری؛ و سلامتی و صحت را پیش از بیماری؛ و بی نیازی را پیش از فقر و نداری؛ و فراغت و آسودگی را پیش از گرفتاری و اشتغال؛ و زندگی ات را پیش از مرگ. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۷۷،ص۵۷)

● غنیمت زندگی

هر رزمنده ای در جنگ خویش دو قصد را می تواند درنظر داشته باشد و جان و مالش را در راه آن فدا و ایثار کند: قصد نخست وی دفاع از آن چیزهایی است که دارد و دشمن می کوشد تا آن را از وی برباید؛ دومین عامل جنگ و مبارزه غنیمت هایی است که درپی جنگ و چیرگی می خواهد به دست آورد؛ در حقیقت دومین علت جنگ های میان بشر و بلکه هر جنگجوئی به دست آوردن چیزهایی است که ندارد و خود را شایسته و سزاوار آن می داند. این چیزهایی که در جنگ از دیگری سلب می شود و به چنگ می آید، به عنوان غنیمت یاد می شود. در مثل عربی است که: من علیه الغرم فله الغنم، هرکسی که خسارتی را در جنگ تحمل می کند، غنیمت از آن اوست. این غنیمت ها می تواند مادی و یا معنوی باشد؛ چنان که هنگام جنگ ناپلئون با روسیه، یک سرباز شجاع روسی پس از تحمیل خسارات زیاد به لشکر فرانسوی ناپلئون، اسیر می شود و در پاسخ علت رشادت هایش می گوید: من این فداکاری و ایثار را در راه شرافت و حفظ میهن خویش کرده ام. ناپلئون می گوید: من برای کشورگشایی و فتح سرزمین های دیگر این کار را کرده ام؛ و هر کسی برای چیزی که ندارد می جنگد. از این رو گفته اند: هر کسی برای چیزی می جنگد که ندارد و یا از دست می رود.

ما در زندگی چیزهایی داریم که می بایست از آن محافظت کنیم و اجازه ندهیم تا از دستمان برود؛ و هم چنین بسیار چیزهایی هست که باید برای به دست آوردن آن با خود (هواهای نفسانی) و یا دیگری بجنگیم.

داشته های ما بسیار زیاد است ولی قدر آن را نمی دانیم و لذا از آن به درستی محافظت نمی کنیم و یا بهره نمی بریم. سعدی شیرین سخن می سراید:

هر دم از عمر می رود نفسی

چون نگه می کنم نمانده بسی

ای که پنجاه رفت و در خوابی

مگر این پنج روزه دریابی

وی در باب اول و سیرت پادشاهان می نویسد: پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام هرگز دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده، گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد. چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص شد. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد. مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست سکان کشتی آویخت. چون برآمد به گوشه ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: درین حکمت چه بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامتی کشتی نمی دانست، همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید.

ای سیر، تو را نان جوین خوش ننماید

معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف

از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است

فرق است میان آنکه یارش در بر

تا آنکه دو چشم انتظارش بر در

زندگی ما چیزی جز غنیمت دانستن این داشته ها نیست. به این معنا که آن چه را داریم باید همانند غنایم جنگی بدانیم که به سختی به چنگ آورده ایم و در این راه خون دل ها بسیار خورده ایم. اگر چنین به داشته هایمان نگاه نکنیم، ارزش و قدر آن ندانیم و آنرا به بیهودگی به تباهی می کشانیم. این درحالی است که ما هرگز قدر داشته هایمان چون جوانی، سلامت و آسودگی و آسایش را نمی دانیم و از آن به درستی بهره نمی بریم.

بی گمان، خداوند در زندگی چیزهای بسیاری به ما ارزانی داشته است که بیرون از شمارش و آمار است. اگر این داشته ها را بخواهیم سبک و سنگین کنیم، اموری که حضرت پیامبر(ص) به ابوذر به عنوان غنایم با ارزش زندگی گفته است، اساسی ترین و اصلی ترین آن هاست. در این جا برای شناخت ارزش هر یک نگاهی کوتاه به آن ها می کنیم.

۱) جوانی

شاید یکی از مهم ترین نعمت هایی که خداوند به آدمی ارزانی داشته، جوانی است. انسان در جوانی به دلیل صفاتی که در این زمان از زندگی وجود دارد، می تواندکارهایی به انجام برساند که در هیچ دوره و سن دیگر نمی توان آن را انجام داد.

خداوند در آیاتی چند درباره صفات جوانان می فرماید که جوانی، زمان تهور و شجاعت و زیرپا افکندن مصلحت سنجیهاست، به گونه ای که کارهای بسیار شگفتی را به سبب همین شجاعت به انجام می رساند که در هیچ دوره سنی امکان آن نیست (یونس آیه ۸۳ و نیز کهف آیات ۱۰ و ۱۶ و قصص آیات ۱۴ و ۱۵)؛ زیرا دوره جوانی، فرصت شکوفایی قدرت جسمانی و توان بدنی آدمی است. (کهف آیه ۸۲ وحج آیه ۵ و نیز روم آیه ۵۴ و غافر آیه ۶۷)

افزون بر قدرت و شجاعت باید به جنبه زیبایی این دوره نیز توجه داشت. انسان درجوانی در بهترین حالت و شکل انسانی قرار دارد و همه چیز از اندام وی به کمال اعتدال و استوار می باشد. بطوری که تناسب اندام، زیبایی خاص به جوان می بخشد و تاثیر کلام و سخن و عملش نیز بیش از دیگر گروه های سنی می باشد. (حدید، آیه ۲۰)

خداوند در آیه ۵ سوره حج و نیز ۶۷ سوره غافر دوران جوانی را زمان نیرومندی عقل و جسم انسان معرفی می کند و به وی هشدار می دهد تا از این دوره به خوبی بهره برد و این توانایی ها و نیرومندی ها را قدر شناسد؛ زیرا به زودی آن را از دست می دهد و گرفتار دوران پیری می شود که دیگر چنین قدرت و توانایی برای انجام کارهای عقلانی و جسمانی نخواهد داشت؛ زیرا پایان اوج دوران جوانی، نقطه آغازین منحنی نزول زندگی انسان است. (همان)

جوانی از نظر قرآن بهترین دوران زندگی بشر است. از این رو بهشتی ها همواره جوان بوده و همه کسانی که در خدمت بهشتی ها هستند از لطافت و زیبایی جوانی برخوردار می باشند. (طور آیه ۲۴ و نیز انسان آیه ۱۹)

۲) سلامتی

سلامتی و تندرستی از دیگر نعمت های بزرگ الهی است. این که هر بخش از اعضا و جوارح بشر به درستی فعالیت کند و تن و روان و جان وی از هر بیماری و درد و رنجی به دور باشد، بهترین حالتی است که انسان می تواند دراین شرایط به شدن های کمالی خویش ادامه دهد. بی آن که مانعی او را از رسیدن به هدف، باز دارد.

سلامتی و تندرستی بخشی از آرامش آدمی را فراهم می آورد، بلکه باید گفت اصولا ارتباط سلامت و آرامش، ارتباطی درحد علی و معلولی است؛ بنابراین هر جا سلامت به ویژه سلامت روانی باشد، آرامش نیز در آن جا یافت می شود.

از نظر قرآن، انسان سالم برخوردار از صحت جسمی و روحی، انسانی است که امید دست یابی به کمالات در وی بسیار قوی تر است. از این روخداوند بر مساله بهداشت تغذیه و تن و مانند آن تاکید بسیار می کند؛ زیرا بهداشت است که سلامتی انسان را تضمین می کند.

اگر به مجموعه آموزه های اسلامی درحوزه تغذیه و پوشش و مانند آن توجه شود، بخشی بزرگ از آن ارتباط تنگاتنگ با مساله صحت و سلامت و بهداشت دارد. از جمله می توان به آیاتی اشاره کرد و که برای پاکیزه بودن بدن و غذا و خوراکی ها توجه می دهد؛ زیرا عدم توجه به سلامت آن ها می تواند ضرر بسیاری بر نفس و جان آدمی وارد سازد و از ادامه رشد وتعالی باز دارد. (بقره آیه ۵۷ و ۱۶۸و ۲۲۲ و نیز مائده آیه ۹۰ و ۱۰۰و بسیاری از آیات دیگر) بیماری انسان، یکی از موانع جدی در دست یابی آدمی به کمالات بسیار است که خداوند برای انسان در نظرگرفته است.

کسانی که از سلامت و تندرستی برخوردار نیستند، نمی توانند مسیر شدن های کمالی را به درستی بپیمایند.

از این رو درآیات و روایات از سلامت به عنوان یکی از نعمت های بزرگ یاد و تجلیل شده است و از انسان ها خواسته شده با بهره مندی از سلامت خویش، در مسیر کمالی گام بردارند و شکر نعمت سلامت را با انجام کارهای نیک و اطاعت از خداوند و پیامبر(ص) به جا آورند.

۳) دارایی و ثروت

از دیگر نعمت های بزرگ خداوندی که لازم است قدر آن را داشت، ثروت و بی نیازی است. این که انسان هرچیزی که بخواهد داشته باشد و نیازمند دیگری نباشد و از فقر و بینوایی در امان باشد، بی گمان فرصت بزرگی برای برداشتن گام های بزرگ به سوی کمال دارد.

در ادبیات قرآنی ثروت آدمی زمانی مفید و سازنده است که خیر باشد. از این رو هر نعمتی تا زمانی که به شکل خیر تغییر ماهیت ندهد، برای انسان مفید نیست بلکه باید از آن به نقمت یاد کرد که موجبات گرفتاری و رنج آدمی را فراهم می آورد. بنابراین انسان می بایست با بهره گیری از نعمت های الهی و به کارگیری درست و مناسب از آن، نعمت را به خیر تبدیل کند.

در هر ثروتی برای گروه هایی از مردم حق و حقوقی است. در قرآن بارها از حق ثابت سائلان و محرومان در اموال مردم سخن به میان آمده است. بنابراین اگر کسی مال و ثروتی دارد، می بایست نخست حق دیگران را از مال خویش بپردازد و با پاکسازی حق و حقوق دیگران، باقیمانده مال و ثروت را در مسیری به کار گیرد که موجبات کمال شخص و یا جامعه را فراهم آورد. اگر این گونه با مال و ثروت معامله شود آن گاه است که به عنوان خیر تلقی می شود؛ زیرا خیر به چیزی گفته می شود که زمینه رشد و سعادت شخص و یا دیگری را موجب شود.

همه نوع دارایی های بشر از جمله ثروت و قدرت باید در مسیر شدن های کمالی مورد استفاده قرار گیرد. اگر این گونه بود، انسان می تواند امیدوار باشد که از زندگی خویش خوب بهره برده است.

ثروت و دارایی مانند هر امر دنیوی، هرگز پایدار و دایمی نیست و مانند سلامت و جوانی، از دست می رود و دگرگون می شود. بودند عده زیادی که از فقر و فلاکت به ثروت رسیده و یا از ثروت و دارایی به فقر و فلاکت افتاده اند. می گویند به شخصی گفته شد که تو را دو دوره است: دوره ای که فقیر و بینوایی و دوره ای که ثروت و دارا هستی. حال کدام دوره را بر تو مقدم داریم؟ مرد گفت: دوره ثروت و دارایی را مقدم دار که دوره جوانی است و می خواهیم از ثروت و دارایی بهره بریم، چون سر پیری دیگر نیاز کم تری به مال و ثروت است و می توان با فقر و نداری همانند نداری سلامت و جوانی ساخت.

خداوند به او، ثروتی هنگفت داد. وی افزون بر این که خود از آن استفاده می کرد به دیگران نیز می بخشید. زمان به سرعت گذشت و او پیر و افتاده شد ولی از سرمایه و ثروتش کاسته نشد. به خدا عرض کرد چرا دوره فقر و بینوایی را نمی بینم؟ خداوند گفت: چون هنگام دارایی، حق و حقوق دیگران را ادا کردی و ما آن چه را هدیه و هبه و انفاق کردی برای امروزت ذخیره کردیم و این گونه است که فقر و بینوایی از تو رانده شده است.

۴) فراغت و آسودگی

آدمی باید از این که در آسایش و فراغت است به خوبی بهره برد. بسیاری از مردم از این که در آسودگی هستند خود را به این سو و آن سو می افکنند و خسته و افسرده می شوند. اینان قدر عافیت آسایش و آسودگی را نمی دانند. اگر انسان در آسودگی نتواند کارهای مهم را به انجام رساند، در هنگام اشتغال به امور مختلف نمی تواند کاری بزرگ انجام دهد.

بسیاری از مردم گرفتار اشتغالات روزمره زندگی هستند و حتی از خداوند نیز غافل می شوند. یکی از نعمت های بزرگ برای انسان آن است که همه چیز برای او فراهم باشد و کم تر اشتغال به مسایل جزیی و خرد داشته باشد، تا بتواند در آسودگی و فراغ بالی، کارهای بزرگی را به سامان برساند.

اگر به علل و عوامل غفلت از خدا و یا از یاد خدا در آیات قرآنی توجه شود، دیده می شود که بیشتر این عوامل به سبب اشتغال به امور جزیی زندگی چون خورد و خواب و مانند آن است. در ماموریت حضرت موسی(ع) آن چه ایشان را مشغول کرد و از هدف باز می داشت، همین اشتغالات جزیی بود که زمینه برای غفلت و حتی نفوذ شیطان می شود تا اجازه ندهد یاد خدا و ماموریت اصلی در دل ها بماند.

هر کسی در ماموریت اصلی خویش اگر گرفتار مسایل جزیی و خرد شود از ماموریت اصلی غافل می شود و به جای آن که به کارهای اصلی بپردازد چنان سرگرم می شود که از هدف باز می ماند.

بجرأت می توان گفت که اشتغالات آدمی، مهم ترین عامل غفلت وی است. بنابراین کسی که از اشتغالاتی از این دست رهاست باید با بهره گیری از آسودگی و فراغت بال به هدف خود برسد.

۵) زندگی و حیات

بی گمان مهم ترین نعمت الهی، نعمت وجود و زندگی و حیات است که اگر انسان از آن غافل شود، زمانی به خود می آید که دیگر دیر شده و اجازه بازگشتی نیست. بنابراین باید این دم حیات را غنیمت شمرد و اجازه نداد تا براحتی از دست برود.

در قرآن آمده است که بسیاری از مردم هنگامی که مرگشان می رسد و پرده ها از چشمان ایشان فرو می افتد و حقیقت هستی و ماهیت خود ساخته خویش را می بینند

(ق آیه ۲۲) تازه یادشان می آید که زندگی خویش را هدر داده اند و آرزوی محال بازگشت را دارند و می گویند که خدایا ما را به زندگی دنیا بازگردان تا کارهای نیک و پسندیده ای انجام دهیم که پیش از این ترک کرده بودیم: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ «تا آن دم که به یکی از آنان مرگ می رسد می گوید: خدایا! مرا به دنیا برگردانید، شاید کار نیکی که ترک کردم، انجام دهم، (گفته می شود) نه! هرگز، بازگشتی در کار نیست. این سخنی است که او می گوید و به سخنش گوش داده نمی شود و در پیش شان برزخی است که تا روز رستاخیز ادامه دارد».به هر حال، انسان در دنیا پنج غنیمت بزرگ جوانی، سلامتی، دارایی، فراغت و زندگی دارد که می بایست از آن به درستی بهره گیرد و اجازه ندهد که به هدر رود. انسان مومن و خردمند زیرک کسی است که دم غنیمت شمارد. دم غنیمت شمردن به این است که از هر چیز در جای خودش و زمان خودش بهره برد و اجازه ندهد که فرصت ها از دست برود.