یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تو به ما نزدیکی


تو به ما نزدیکی

برای هنگامه قاضیانی به بهانه حضور تحسین برانگیزش در روزهای زندگی

بیشتر از هر چیز شبیه یک زن ایرانی است، متانت و سنگینی رفتارش، چشمان گاه لرزان و گاه قاطعش، و لحن گاه تند و گاه مهربانش آنقدر ملموس و نزدیک است که هر گاه نقش خود را می یابد، جدا پنداشتن او از نقشش، دشوار می شود و ناشدنی. هنرمندی که فن بازیگری اش بر فیزیک و چهره اش می چربد و امروز توانسته با وسواس و نیز توانایی خویش، جایگاه هنری اش را بیاید. گرچه در کارنامه اش، بازی های متوسط و زیر متوسط نیز دارد (کم نه!) اما آن جاهایی که خوب بوده و عالی، چنان درخششی داشته که توانسته دو سیمرغ بلورین را در ویترین افتخاراتش بگنجاند. او کسی نیست جز هنگامه قاضیانی ...

بر خلاف تصور عمومی؛ شروع بازیگری اش از «به همین سادگی» نبود؛ هنگامه قاضیانی چندین سال قبل از فیلم میرکریمی وارد دنیای سینما و تئاتر شد و در چندین فیلم کوتاه و بلند بازی کرد. البته این تصور که «به همین سادگی» اولین صحنه ظهور اوست پر بیراه هم نیست! چرا که به واقع فیلم های قبلی قاضیانی، یا آنچنان که باید دیده نشدند و یا حضور قاضیانی آنچنان درخشان و موثر نبود که او را به عنوان استعدادی جدید معرفی نماید.

در سال ۱۳۷۹ با «سایه روشن» اثر دیده نشده حسن هدایت وارد دنیای سینما شد. استاد عزت الله انتظامی که در «سایه روشن» همراه او بود به او پیشنهاد بازی در صحنه تئاتر را داد. تئاتر محمل استعدادهای بازیگری است، این که آقای بازیگر در اولین تجربه بازیگری قاضیانی؛ او را دعوت به بازی در تئاتر کند، نشان از توجه انتظامی به شم بازیگری او دارد.. سپس هنگامه قاضیانی در کنار صحنه تئاتر در چند فیلم کوتاه مانند «خیابان بدون شماره» و «یک فنجان چای» به کارگردانی «پوریا آذربایجانی» ، «سه راه حل برای یک مسئله» اثر «سعید ابراهیمی فر»؛ «پشت سر باد نمی آید» به کارگردانی مریم فخیمی، «روز بیست و سوم» به کارگردانی پوپک مظفری و چند فیلم بلند همچون «بازنده»، «به آهستگی»، «تاریکخانه»، «اقلیما» و «روایت های ناتمام» ظاهر شد. اما هیچ کدام از این ها نتوانستند هنگامه قاضیانی را به عنوان بازیگری تاثیرگذار و مهم معرفی کنند. در واقع جنس بازی او نیز به گونه ای نبود که خصیصه ویژه ای را ارائه نماید و از این رو که همچنان المان شخصی خویش را نیافته بود (یا شاید هم نتوانسته بود که به نمایش بگذارد)، آنچنان در یادها نماند.

تا این که به فیلم رضا میرکریمی رسید. «به همین سادگی» قصه دیگری بود. قاضیانی چنان ارتباطی با «طاهره» (که شخصیتی پر از جزئیات و ریزه کاری بود) برقرار کرد که نقش آفرینی اش بسیاری را حیرت زده کرد (طبعاً به مذاق عده ای نیز خوش نیامد). طاهره به سرعت تبدیل به نمادی از قشر عظیمی از زنان ایرانی شد و این «در دل نشستن»، سیمرغ بلورین را برایش به ارمغان داشت. بازی در سکوت، مکث های پر از حرف و چشمان نگرانش «به همین سادگی» را (که تمام بار فیلمنامه بر روی دوش او بود) به بهترین فیلم سال بدل کرد. «طاهره» یک شخصیت درون گرا بود که در میان دغدغه های خویش تنها مانده بود و همراهی نداشت. تجلی این ویژگی های درونی در عالم بازیگری، کار یک حرفه ای است، از این رو می توان «به همین سادگی» را نقطه عطفی در کار حرفه ای او دانست. نقطه عطفی که تا به امروز از آن به عنوان مهمترین و بهترین بازی هنگامه قاضیانی یاد می شود.

بعد از کسب سیمرغ در انتخاب هایش حساس تر شد، با این حال نتوانست اوج «به همین سادگی» را تجربه کند. بازی اش در فیلم «طاووس های بی پر» جواد مزدآبادی چنگی به دل نمی زد و حضورش در «بیداری رویاها» آنچنان که باید (و از هنگامه قاضیانی توقع می رفت) نبود و بیشتر شبیه به تلاشی برای فرار از «طاهره» بود تا یافتن نقش «رخشانه». و نیز چند حضور کوتاه و افتخاری در آثاری مانند «برف روی شیروانی داغ» و «آینه های روبرو» که گام های محکمی برای او محسوب نمی شدند. تا این که به کارگردانی رسید که سال ها قبل در «به آهستگی» با او همکاری داشت. مازیار میری در فیلمش نقش «تهمینه» را به قاضیانی سپرد تا او یک بار دیگر در شمایل یک زن درون گرا ظاهر شود. در فیلم پر از رنگ و لعاب «سعادت آباد» نمایش «تهمینه» کار سختی بود اما بازی زیبا و روان قاضیانی و شناخت درستش از «تهمینه»، باعث شد این کاراکتر هم پای دیگر شخصیت ها (ی شلوغ و پر حرف)، اثر خود را بر ذهن مخاطب بگذارد.

بعد از تجربه موفق سعادت آباد؛ فیلم های مطرح از پس آن روانه شدند. «من مادر هستم» اثر به نمایش درنیامده فریدون جیرانی یکی از آن هاست که این بار قاضیانی یکی دیگر از «مشرقی»های فیلم جیرانی است. این فیلم را ندیده ام، اما تعاریفی که از آن شنیده می شود گویای آن است که هم فریدون جیرانی موفق بوده و هم بازیگران هنرنمایی درخشانی داشته اند. اثر دیگر، «میگرن» اولین فیلم بلند مانلی شجاعی فرد است که در جشنواره گذشته به نمایش درآمد. این فیلم پر از بازی های روان و جذاب است؛ قاضیانی نیز بازی قابل قبولی در این فیلم داشت. و همچنین فیلم «روزهای زندگی»، فیلم تازه اکران شده پرویز شیخ طادی، که هنگامه قاضیانی توانست دومین سیمرغ بلورینش را به خاطر بازی در این فیلم کسب کند. گرچه در این که جایزه باید به چه کسی می رسید بحث زیاد بود و به اعتقاد بسیاری (من جمله نگارنده) بازی «مهناز افشار» در «برف روی کاج ها»، «نگار جواهریان» در «بیخود و بی جهت» و «ترانه علیدوستی» در «پذیرایی ساده» استحقاق بیشتر دیده شدن را داشتند، اما بی انصافی است که درخشش قاضیانی در «روزهای زندگی» نادیده گرفته شود.

«روزهای زندگی» برای قاضیانی جنس دیگری از بازی را می طلبید. این بار او می توانست بلند گریه کند، داد بزند و ایثارش را با فریاد متجلی کند. زن با صلابتی که قاطعانه پای اصولش ایستاده و شجاعانه در پی ایفای نقش خود است. «ناهید» روزهای زندگی همان چیزی بود که قاضیانی در این سال ها به دنبال او بود. کاراکتری متفاوت از «طاهره». «ناهید» به او این مجال را داد که از «طاهره» دورتر شود. گرچه اعتفاد دارم «طاهره» بخشی از درون قاضیانی است و هیچ گاه نمی تواند او را از خود جدا کند (مگر خواسته این کار را بکند؟!) اما او با «ناهید» توانست زاویه ای دیگر از توانایی هایش را به نمایش بگذارد.

به نظر می رسد اکنون هم سینمای ایران به شناخت درستی از ویژگی ها و خصایص بازی قاضیانی رسیده و هم خود او به درک درستی از تیپ اجرایش. فیلم های اخیر او نشانگر این است که مسیر حرکتش را یافته و حالا قدم هایش را مطمئن تر و محکم تر بر می دارد. این شناخت متقابل، قطعا در مسیر پیش روی قاضیانی یاری اش خواهد کرد و باید منتظر اتفاقات بهتری در کارنامه هنری او باشیم.

هنگامه قاضیانی هنرمندی است که اگر درست انتخاب شود و درست انتخاب کند، می تواند چنان ارتباطی با شخصیت برقرار کند و به لایه های زیرین نقش دست یابد که نقش را از آنِ وجود خود کند. مانند «طاهره». او در بازی اش گاه آنچنان به ما نزدیک می شود و در واقعیت ها و جزئیات زندگی ما شریک می شود؛ که بیراه نیست به او بگوییم «تو به ما نزدیکی».

علی جریان