پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
سهراب سپهری
” ... ده ساله بودم كه اولین شعرم را نوشتم. هنوز یك بیت آن را به یاد دارم:
ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نكردم هیچ یادی از دبستان
اما تا هجده سالگی شعری ننوشتم. این را بگویم كه من تا هجده سالگی كودك بودم. من دیر بزرگ شدم. دبستان را كه تمام كردم, تابستان را در كارخانه ریسندگی كاشان كار گرفتم. یكی دو ماه كارگر كارخانه شدم. نمی دانم تابستان چه سالی, ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یكی از آبادی ها شدم.
راستش را بخواهید حتی برای كشتن یك ملخ نقشه نكشیدم. وقتی میان مزارع راه می رفتم, سعی می كردم پا روی ملخ ها نگذارم. اگر محصول را می خوردند پیدا بود كه گرسنه اند.منطق من ساده و هموار بود...
... اگر یك روز طلوع و غروب خورشید را نمی دیدم گناهكار بودم.هوای تاریك و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت. من سالها نماز خوانده ام.
بزرگترها می خواندند, من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.
روزی در مسجد بسته بود. بقال سرگذر گفت:” نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیك تر باشید.“
مذهب شوخی سنگینی بود كه كه محیط با من كرد. و من سالها مذهبی ماندم, بی آنكه خدایی داشته باشم. “
- هنوز در سفرم - ” سهراب سپهری“
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست