سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جوانی از عشیره گل‌سرخ


جوانی از عشیره گل‌سرخ

پیش از آن‌که دنیا شاهد طلوع چشمان تو باشد، نام زیبایت را همه پرنده‌های آوازخوان از بر بودند. خبر آمدنت را همه ابرهای باران‌زا می‌دانستند و شکوفه‌های انار نامت را به تبسم نشسته …

پیش از آن‌که دنیا شاهد طلوع چشمان تو باشد، نام زیبایت را همه پرنده‌های آوازخوان از بر بودند. خبر آمدنت را همه ابرهای باران‌زا می‌دانستند و شکوفه‌های انار نامت را به تبسم نشسته بودند. روزی که آمدی قطره‌های باران به شوق بوسیدن روی ماهت از ابرها سرازیر شدند.

حُسن یوسف، از نگاه نرم تو به وجود آمد و شاعر در وصف تو از زبان پدرت سرود:

گفت کای فرزند، مقبل آمدی ‌

‌آفت جان رهزن دل آمدی

راست بهر فتنه قامت کرده‌ای

‌ وه کزین قامت قیامت کرده‌ای

تو شبیه ترین به جد خودت بودی و از این رو با اولین خنده‌ات رودخانه‌ای از کلمات درزبان شاعران ولایی جاری شد.

تو از عشیره گل سرخی و از همان اول از چهره‌ات معلوم بود که هیچ غنچه‌ای چون تو به رسول گل‌ها شبیه‌تر نیست. تو آن گلی که ریشه‌ات ذرات خاک را به رقص می‌آورد و گلبرگ‌هایت.

شک ندارم که عطر خوش کلام آسمانی ات را شکوفه‌های بهار نارنج به عاریت برده‌اند. شمشادها به سرسبزی نگاه تو رشک می‌برند. چشمه‌ها از شوق دیدار تو به جوش آمده‌اند.

قامت سرو تو کجا و قامت نخل‌ کجا؟ که همه نخل‌های مدینه، راست قامتی را از تو آموختند. ماجرای خورشید و فانوس قصه زیبایی توست و زیبایی یوسف کنعان!... هر چند خورشید هم از مریدان چشمان پیامبرگونه توست. و چه خوش گفته‌اند که چهره آفتابی ات تفسیر آیه «والشمس» است.

ای کسی که حماسه از نگاه تو پدیدار شد!

هنوز هم می‌شود از سنگفرش کوچه «بنی هاشم»، صدای گام‌های جوان تو را شنید. می‌گویند از همان روزی که زاده شدی، نینوا چشم انتظار شنیدن اذان عاشقی از لب‌های ترک خورده تو بود.

تو زیباترین و ماندگارترین قطعه جدا نشدنی از واقعه عاشورایی. می‌دانم! هیچ نقاشی تاکنون نتوانسته است شکوه حماسه تو را در آن ظهر سرخ رنگ به تصویر بکشد. حالا در روز میلاد تو فانوس عاشقی به دست گرفته‌ایم و کوچه‌های دل را به نام تو آذین بسته‌ایم و به همدیگر شادباش می‌گوییم.

عبدالرحیم سعیدی‌راد