سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
بحران رهبری در احزاب مصر
در این بررسی به یكی از مهمترین وجوه داخلی این مشكل یعنی «بحران رهبری» در احزاب می پردازیم .تمامی احزاب مصری از مشكل بقای شخص واحد در رهبری حزب رنج می برند و از زمان تصویب قانون چندحزبی در ۱۹۷۶ اكثر رهبران احزاب تغییر نكرده اند و با تأسیس هر حزبی، یك نفر كه همان مؤسس حزب بوده است، در رأس حزب قرار گرفته و هیچ كدام از آنها، این منصب را جز با مرگ ترك نكرده اند، همان گونه كه در حزب حاكم ملی، حزب احرار، حزب الوفد، حزب الاتحاد و حزب مصر الفتاه چنین شده است.استمرار حضور برخی از این رؤسای احزاب مثل حزب تجمع و حزب كار در مواضع رهبریشان، به بیش از ربع قرن می رسد. برخی دیگر هم در همین حدود هستند مثل مصطفی كامل مراد رئیس مرحوم حزب الاحرار كه ۲۳ سال در مقام ریاست حزب بود یا حسنی مبارك كه حدود ۲۳ سال است رئیس حزب دموكراتیك ملی می باشد.طولانی شدن حضور رهبران احزاب در موضع رهبری و ریاست، باعث بروز یكی از مظاهر بحران در این احزاب شده است و آن بالا رفتن سن رؤسا و عدم دادن فرصت به نسل های میانه و جوان برای مشاركت در رهبری حزب می باشد. موضوع بقای رهبران احزاب در مناصب خود برای مدت طولانی، فقط مختص رؤسای آنها نیست بلكه بقیه اعضای برجسته حزبی همانند معاونان قائم مقام حزب، دبیركل و ... هم در بر می گیرد كه این امر كه به صورت مختصر در برخی احزاب مهم مصر، به شكل زیر بررسی می كنیم.حزب دموكراتیك ملی: از زمان تأسیس در سال ۱۹۷۸ تاكنون ۶ دبیركل داشته است كه جز یكی از آنها مابقی فقط با مرگ یا گرفتن مناصب بالاتر، دست از ریاست كشیده اند و این امر در مورد معاونین و دبیركل هم مصداق دارد كه به عنوان مثال صفوت شریف وكمال شاذلی از می ۱۹۸۶ تا سپتامبر ۲۰۰۲ این پست را در اختیار داشتند.
حزب كار: در این حزب محمدحسن دره به مدت ۱۴ سال (از ۷۹ تا ۹۳) معاون رئیس حزب بود و دكتر علمی مراد ۱۱ سال دبیركلی را عهده دار بود (۸۲-۹۳) و بعد هم تا زمان مرگ مقام معاون رئیس حزب را داشت.
حزب الوفد: در این حزب نیز دوران نخبگان حزبی چنین بوده است؛ مثلاً دكتر وحید رأفت از سال ۸۴ (سال تأسیس) تا ۸۸ (سال مرگ) معاون رئیس حزب بود و علی سلامه و كرم زیدان منصب معاون دبیركلی را از سال ۸۴ تاكنون بر عهده داشته اند.
حزب الاحرار: دكتر احمد سید درویش از سال ۱۹۷۶ (سال تأسیس حزب) تا سال ۹۲ یعنی به مدت ۱۶ سال معاون رئیس حزب بوده است و این امر در سایر احزاب هم سابقه دارد.
از سوی دیگر طول حضور رؤسای احزاب در موقعیت هایشان، ارتباط محكمی میان حزب و رئیس آن ایجاد می كند كه به این ارتباط «مشخص نمودن قدرت» یا «احزاب اشخاص» گفته می شود كه این خود باعث پدیده دیگری در بحران رهبری احزاب می شود؛ چرا كه هرچه نقش شخص معین یا مجموعه معینی در اداره حزب بیشتر شود، امكان تحولات دموكراتیك در حزب كاهش می یابد. از سوی دیگر ارتباط ویژه احزاب با شخص معین باعث می شود كه به مجرد فوت مؤسس حزب یا این رهبری تاریخی، حزب دچار بحران های عمیق در زمینه ریاست شود و این امر ما را به پدیده دوم از مظاهر بحران رهبری در احزاب هدایت می كند و آن رقابت بر سر ریاست حزب و درگیری های ناشی از آن است.حزب كار نیز كه از سال ۱۹۸۹ در اجلاس پنجم خود وجهه و دیدگاه اسلامی را برای خود برگزید، دچار درگیری ها و چند دستگی ها شد و اختلاف شدیدی میان طرفداران این طرز تفكر- نزدیك به اخوان المسلمین- و میان طرفداران دیدگاه سوسیالیستی ایجاد شد و طرفداران این وجهه نظر به رهبری احمد مجاهد كه از معاونین رئیس حزب نیز بود، از آن جدا شده و او خود را به عنوان رئیس حزب اعلام كرد. این اختلافات به درگیری میان طرفداران ابراهیم شكری و احمد مجاهد بر سر مقرهای حزب هم كشید و باعث چند دستگی های فراوان و جدایی تعداد زیادی از اعضای كمیته عالی حزب شد.
این حزب، جدایی دیگری را هم شاهد بوده است و آن جدایی باخی شهابی معاون دبیركل حزب (از ابتدای تأسیس) بود كه در سال ۱۹۸۹ با سیاست همبستگی اسلامی حزب مخالفت می كرد تا این كه تعداد زیادی از رهبران حزب، از آن جدا شده و اقدام به تأسیس حزب جدیدی به نام «حزب نسل دموكراتیك» نمود.اما در حزب داخلی، پدیده درگیری و چند دستگی از زمانی ایجاد شد كه حزب تصمیم به افزایش تحرك گرفته و دو جبهه را تشكیل داد؛ جبهه اول معروف به «مجموعه مایو» به ریاست ضیاءالدین داوود، رئیس حزب كه بر مقر حزب سیطره داشتند و مجموعه دوم معروف به «مجموعه عابدین» به رهبری فرید عبدالكریم كه بر مقر حزب در منطقه عابدین مسلط بودند و درگیری و تبادل اتهامات میان طرفین و شدت اختلافات به حدی بالا گرفت كه فرید عبدالكریم، ضیاءالدین داوود را به مزدوری آمریكا و مشاركت در اجتماع مخالفین عراقی تحت اشراف سازمان اطلاعاتی آمریكا متهم كرد.
در سال ۱۹۹۹ هم حزب داخلی شاهد خروج مجموعه ای از رهبران جوان بود كه حزب جدیدی با عنوان «حزب الكرامه» را شكل دادند.
اما در احزاب كوچك و حاشیه ای، درگیری و چند دستگی، پدیده اساسی و متمایز محسوب می شود. در برخی از این احزاب، درگیری بر سر ریاست حزب، شكل سریال های كمدی و خنده آور را به خود گرفته است مثل وضعیت فعلی حزب عدالت اجتماعی.علی رغم وجود روابط خانوادگی در تعدادی از احزاب بزرگ مصری مثل الوفد كه بر خانواده های بزرگی همچون خانواده سراج الدین و خانواده اباظه و برواوی و فخری عبدالنور تكیه دارد یا حزب كار كه در آن خانواده آل حسین نقش مهمی بازی می كنند، این احزاب به عنوان احزاب خانوادگی توصیف نمی شوند گرچه عامل خانواده در آن نقش مهمی بازی می كند ولی احزاب خانوادگی، احزابی هستند كه در آن رابطه خانوادگی به عنوان عامل تعیین كننده و اساسی جهت تشكیل چارچوب و زیربنای حزب محسوب می شوند؛ از جمله حزب الامه كه یك حزب خانوادگی به شمار می آید چرا كه خانواده صباحی بدین شكل بر آن مسلط هستند كه احمد صباحی ریاست حزب را به عهده دارد، پسرش سمیر احمدالصباحی معاون رئیس حزب است و تشكیلات اصلی حزب هم تعداد زیادی از بستگان رئیس حزب را در بر می گیرد.
دلایل بحران رهبری در احزاب سیاسی متعدد بوده و به دلایل داخلی از جمله كوتاهی و قصور خود احزاب در انجام وظائف حزبی و دلایل خارجی از جمله قیود قانونی و اداری و فشارهای امنیتی محیط بر احزاب برمی گردد. سازماندهی احزاب مصری به طور معمول دارای چهارچوب مشخصی برای چگونگی اخذ تصمیمات حزبی نیستند و این موضوع در احزاب مختلف دارای پیچیدگی های خاص خود می باشد. حزب احرار و حزب ملی به نسبت به سایر احزاب دارای پیچیدگی كمتری هستند. مثلاً در حزب احرار، دفتر سیاسی، در فاصله دوره های تشكیل مجمع عمومی، صاحب حق در تصمیم گیری پیرامون مسائلی است كه از سایر بخشهای حزب به آن ارجاع می شود و اساسنامه حزب ملی هم دبیرخانه را مكلف به اجرای تصمیمات دفتر سیاسی نموده است یعنی دفتر سیاسی مسئول تصمیم گیری است ولی چگونگی و كیفیت این تصمیم گیری روشن نیست و این عدم شفافیت این امكان را به رؤسای احزاب می دهد كه نقش اساسی در تصمیم گیری ها داشته باشند كه گاهی اوقات این موضوع به حد فردیت در تصمیم گیری می رسد.به طور خلاصه این كه چهارچوب تشكیلاتی احزاب مصری، بر نقش محوری و متمایز رئیس حزب در روند تصمیم گیری تأكید و اختیارات و صلاحیت های وسعی را به اعتبار مسئول اول در اختیار رئیس حزب قرار داده است.روشن است كه این تمركز شدید قدرت در دستان رئیس حزب باعث آثار منفی بسیاری شده است كه خود آنها موجب ایجاد بحران رهبری در داخل این احزاب گردیده است، از جمله رقابت شدید جهت نفوذ در سطح حزب یا عدم پذیرش تصمیمات رئیس حزب از سوی برخی رهبران حزبی كه باعث برخورد مستقیم با رئیس حزب می شود. مثلاً رئیس حزب احرار در سال ۱۹۸۰ با اولین چالش مستقیم روبه رو شد و آن استعفای معاون حزب به عنوان اعتراض به تمركز قدرت در دستان رئیس بود و این امر در سال ۱۹۸۹ نیز تكرار شد.در حزب ناصری هم نسل میانه و جوان نسبت به مدیریت حزبی اعلام تحفظ كردند و رقابت میان جریانات داخلی و درگیریهای حاصله به توقف عضویت ۵ تن از اعضای دفتر سیاسی منجر شد.این مسایل در داخل احزاب كوچكتر و حاشیه ای تر بیشتر خود را نشان می دهد و آن هم بیشتر بخاطر ارتباط بیشتر رئیس حزب با منافع و امتیازات زیادی است كه رقابت و درگیری بر سر این منصب را شدید تر و بی رحمانه تر می كند.احزاب مصری ضعف شدیدی از نظر حضور مردمی دارند و اكثر این احزاب تشكیلات سازمانی خود را در مناطق و شهرهای مختلف شكل نداده اند و در بسیاری از این احزاب یك چارچوب تشكیلاتی كه بتواند با مشكلات و مسائل مردمی، هماهنگی و همخوانی كند، وجود ندارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست