جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
راه تغییر ساختار ژئوپلتیكی دریای سیاه هموار می شود
این مسئله بخصوص در مورد منطقه دریای سیاه نمود بیشتری دارد و این در حالی است كه در عصر دوقطبی یعنی در فاصله سال های ۱۹۴۷ تا ۱۹۹۱ میلادی، این منطقه تا حدی تحت كنترل آمریكا بود. تركیه كه به سواحل جنوبی دریای سیاه مشرف است، تنها كشور حامی غرب در منطقه بود. رومانی، بلغارستان، اوكراین و گرجستان همگی تحت كنترل و نفوذ مسكو قرار داشتند. تمایل قابل توجه گرجستان و اوكراین به غرب و نیز پذیرفته شدن رومانی و بلغارستان در ناتو و اتحادیه اروپا، به روابط قدرت های منطقه ای شكل جدیدی داد و تحول عظیمی ایجاد كرد كه عواقب جهانی زیادی هم داشت.
از دیدگاه ژئو پلتیكی، منطقه دریای سیاه، منطقه ای كوچك و محدود است كه در گذشته، فشارهای مختلفی از شمال شرق ، جنوب و غرب در آن دخیل بوده اند . این منطقه كه به «دریاچه نمك» هم معروف شده بود، به محل مواجهه ارتدوكس های روسی، مسلمانان ترك و نیز اتباع غرب تبدیل شده بود و بنابراین كنترل منطقه از ابعاد استراتژیك، نظامی و اقتصادی اهمیت زیادی یافته بود. ساختار ژئو پلتیكی فعلی منطقه، دو عنصر اصلی را در خود جا داده است. اولین عنصر، از بین رفتن نفوذ روسیه و در مقابل، افزایش نفوذ آمریكا است كه در عین حال، رقابت آمریكا با فرانسه و آلمان را هم شامل می شود. عنصر دوم، ظهور محور غنی انرژی است كه منابع گاز و نفت آسیای مركزی و خزر را با منابع بالكان و اتحادیه اروپا پیوند می زند. پس از اضمحلال و سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ میلادی، اوكراین و گرجستان تا حدودی تحت نفوذ روسیه باقی ماندند اما ظرفیت روسیه برای حفظ قدرتش در منطقه، به شدت كاهش یافت و موقعیت های زیادی از اختیار روسیه خارج شد. بلغارستان و رومانی هم مثل لهستان، مجارستان و جمهوری چك، پیش از پیوستن به اتحادیه اروپا، در ناتو پذیرفته شدند. صوفیه و بخارست در بهار سال ۲۰۰۴ میلادی و پس از مذاكرات طولانی مدت، به ناتو پیوستند اما پذیرش آنها در اتحادیه اروپا تا سال ۲۰۰۷ میلادی به تعویق افتاده است. با این وجود ،در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ میلادی، تغییر قابل توجهی در روابط میان كشورهای غربی عضو ناتو و كشورهای كمونیستی سابق به وجود آمد. نفوذ آمریكا بیشتر شد و به هنگام بحران حمله به عراق، دولت های رومانی و بلغارستان به آمریكا اجازه دادند از پایگاه های نظامی منطقه استفاده كنند. در فوریه سال ۲۰۰۳ میلادی، ژاك شیراك رئیس جمهور فرانسه علنا از این اقدام انتقاد كرد و تأكید كرد چنین تصمیماتی، دیپلماسی ضد جنگ فرانسه را خنثی می كند و نفوذ فرانسه بر كشورهای تازه وارد اتحادیه اروپا را هم كاهش می دهد. اما نباید فراموش كرد كه فرانسه همواره از تقاضای بخارست و صوفیه برای عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو حمایت كرده است و روابط تاریخی فرانسه و رومانی هم همیشه قوی بوده است . پاریس حتی بخارست را به عنوان عضوی از كشورهای فرانسوی زبان به رسمیت می شناسد اما تمایلات آمریكایی مقامات رومانی، فرانسه را به شدت ناامید كرده است.
ژئوپلتیك جدید دریای
سیاه، رقابت جدیدی را میان قدرت های بزرگ به نمایش گذاشته است. حالا كه روسیه تا حدودی به عقب رانده شده است، آمریكا، فرانسه و آلمان، بازیگران اصلی و جدید برای كسب نفوذ در منطقه هستند و اكنون، منافع اقتصادی و امنیتی آنها در این منطقه استراتژیك و غنی كه بالكان را به قفقاز و اروپای شرقی و مركزی را به تركیه متصل می كند به خطر افتاده است. در ماه های نوامبر و دسامبر سال ۲۰۰۳ میلادی، بلغارستان و رمانی در مركز توجه نظامی آمریكا و در متن جنگ سرد واقع شده بودند. در همان زمان، وابسته نظامی آمریكا در بلغارستان اعلام كرد كه واشنگتن به دنبال «پایگاه های انعطاف پذیر و كوچك» در اروپا است و به همین جهت، هیئت های نمایندگی خود را به بخارست و صوفیه می فرستد. پارلمان بلغارستان هم قطعنامه ای را به تصویب رساند كه براساس آن، آمریكا و ناتو اجازه استفاده و استقرار نیروهای نظامی خود در خاك این كشور را به دست می آوردند. دولت رومانی و دستگاه دیپلماتیك آن هم اعلام كردند كه واشنگتن می تواند روی همكاری استراتژیك رومانی و بلغارستان حساب كند. این اقدام به بلغارستان كمك كرد كه سریع تر به هدف خود برای پیوستن به ناتو برسد. در همان حال، آمریكا هم اجازه می یافت كه نیروهای خود را در این كشور استقرار دهد و ساماندهی كند. با این ترتیب واشنگتن هم كه می خواست حضور خود در آلمان را كاهش دهد و نیروهای خود را به سمت شرق اروپا سوق دهد، به هدف خود رسید. تقاضای رومانی برای پیوستن به ناتو از اولین درخواست هایی بود كه از سوی اعضای سابق معاهده ورشو مطرح شد. از سوی دیگر، رومانی در كنار معاهده ورشو سعی كرده است برای تأمین امنیت خود و رهایی از هژمونی روسیه، به غرب پناه بیاورد. با این وجود،مواضع بلغارستان و رومانی در مقابل مسكو، كاملاً متفاوت است. صوفیه به دلایل تاریخی و فرهنگی، بیشتر به روسیه تمایل دارد. اما این تفاوت، آنها را از همكاری برای پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا باز نداشته است و همین امر، نشانه واضحی از كاهش فعلی نفوذ روسیه است. مقامات بلغارستان و رومانی هم مثل سایر كشورهای سوسیالیست سابق، خواهان الحاق كامل به سیستم اقتصادی و مالی اروپا هستند. آنها معتقدند كه پیشرفت و توسعه، كاملاً به پذیرش ساختار سیاسی و مالی غرب بستگی دارد و به همین جهت، پیوستن به اتحادیه اروپا هم هدفی ضروری برای رهبران این دو كشور است. با این وجود، روسای جمهور سابق و فعلی بلغارستان و رومانی نشان داده اند كه تمایل چندانی به حمایت از تلاش های فرانسه برای ایجاد سیاست امنیتی و دفاعی خود مختار اروپا ندارند و در مقابل، خواهان اتحاد استراتژیك با آمریكا و بریتانیا هستند. این درس بزرگی است كه آنها از بحران سال ۲۰۰۳ میلادی و عدم مشاركت پاریس، برلین و بروكسل در حمله به عراق آموخته اند . جهت گیری ژئوپلتیكی جدید بلغارستان و رومانی هم مثل لهستان و كشورهای حوزه بالتیك، حالتی دوگانه دارد: حالت اول، اتحاد اروپا در زمینه های سیاسی و اقتصادی است و حالت دوم، موضع استراتژیكی است كه با سیاست های آمریكا و ناتو مطابقت داشته باشد. این سیاست، قبلا شیراك را دلخور كرده بود اما به دلایل تاریخی و سیاسی كاملاً قابل توجیه است. از لحاظ تاریخی، مهمترین دغدغه امنیتی تمام كشورهای اروپایی، فرار از هژمونی روسیه یا آلمان بوده است. بنابراین، آنها ابرقدرت هایی مانند بریتانیا یا آمریكا را به قدرت های دیگر اروپایی ترجیح می دهند. از لحاظ سیاسی هم، در ۱۵ سال گذشته، آمریكاظرفیت و توانایی بالاتری را نسبت به فرانسه و آلمان به نمایش گذاشته است كه این هم از دیگر عوامل جذب شدن كشورهای اروپایی كوچك به آمریكا است. اگر شرایط ژئوپلتیكی رومانی و بلغارستان را در سطح منطقه ای وسیع تری بررسی كنیم، به تهدیدها و فرصت های پیش روی آنان پی خواهیم برد. همانطور كه گفته شد، منطقه دریای سیاه را باید در سایه محور انرژی و نیز ارتباط بالكان با آسیای مركزی مورد توجه قرار دهیم و به این ترتیب، مشخص می شود كه چرا آمریكا خواهان افزایش نقش گرجستان، اوكراین، ازبكستان و آذربایجان است و می خواهد بلغارستان را هم به همین وادی بكشاند. در واقع، آمریكا فعالیت زیادی در منطقه دریای سیاه داشته است: در چند سال اخیر، نمایندگان آمریكا سعی داشته اند لابی های آمریكا را در رومانی، بلغارستان، گرجستان و اوكراین فعال كنند تا راه پذیرش آینده این كشورها در ناتو را هموارتر كنند. با این تفاسیر، ژئوپلتیك دریای سیاه همچنان از زمان بحران سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ میلادی با بی ثباتی مواجه است. در حال حاضر، تغییر واضحی در این راستا قابل مشاهده است: علیرغم نفوذ سیاسی روسیه در منطقه، مسكو دیگر نمی تواند با نفوذ آمریكا در عرصه اقتصادی و امنیتی مقابله كند و به نظر می رسد پذیرش بلغارستان و رومانی در ناتو و الحاق احتمالی این دو كشور به اتحادیه اروپا هم عامل مهمی در تغییر تعادل قدرت های منطقه ای خواهد بود. آینده سیاسی اتحادیه اروپا و روابط آلمان و آمریكا هم متغیرهای مهمی در این روند هستند . اتحاد كشورهای اروپایی و روابط نزدیك آنها با آمریكا هم به افزایش نفوذ غرب دامن زده است . در مقابل، سیاست خارجی مستقل آلمان كه بر پایه همكاری های استراتژیك با روسیه و چین بنا نهاده شده است و تكیه چندانی به اروپا یا ناتو ندارد، رقابتی را در درون كشورهای غربی به وجود آورده است كه احتمالا در آینده، كشورهایی مانند بلغارستان و رومانی را در معرض تصمیماتی دشوار قرار خواهد داد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست