چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
هایدگر، زبان و اندیشه
هایدگر از شگفت انگیزترین اندیشمندان در تاریخ فلسفه مدرن بود. یکی از عناصر اصلی ساختار جهان از دیدگاه هایدگر «زبان» است. که در این مورد جمله مشهور «زبان، خانه هستی است» را مطرح میکند.
بخش وسیعی از گرایشهای جدید در فلسفه را فلسفههای زبانی و تحلیلهای زبانی تشکیل میدهد. به نظر هایدگر زبان از مهمترین درونمایههای سخن فلسفی است. او در آثار قبل از دوران دگرگونی «حرف زدن» و «گفتن» و گاه بیان کردن را به معنای کلی زبان به کار میبرد. اما در دوران بعد از دگرگونی زبان را تاملی اندیشمندانه دانست و اعلام کرد زبان خود اندیشه است نه صرفا بیان اندیشه. او معتقد است اندیشه، زبان را به عنوان توضیح دهنده بر نمیگزیند. اندیشه که همان اندیشیدن به هستی است، شکل زبانی خاصی مییابد «زبان انباشت واژهها نیست که برای مشخص کردن چیزهایی از پیش آشنا به کار روند، بلکه همنوایی اصیل حقیقت جهان است.»
«فلسفه از راه زبان ساخته میشود و به فرهنگ تعلق مییابد.» هایدگر میگوید: آشکارگی هستی بر روی همگان گشوده است و حقیقت همواره در زمینه جهان روی میدهد و این زمینه به زبان آوری انسان وابسته است. او زبان و بیان را دو امر مشترک میان همه انسانها میداند و «معنای اصلی هر گفته این است که کلامی است با دیگران و خطاب به دیگران» از آنجا که ما در زبان با دیگران مشترکیم در حقیقت نیز با آنها مشترک هستیم.
«زبان مجموعهای از واژهها نیست که بر چیزهای فردی و آشنا دلالت کنند، بلکه به زبان آمدن اصیل حقیقت یک جهان است.»
هایدگر همچنین بعد از دوران دگرگونی میگوید: زبان، همراه انسان و عنصری برتر و مقتدرتر از انسان است. ما از آن زبان هستیم و زبان به ما تعلق ندارد
او زبان را قلمرو همراه شدن با «هرکس» میدانست. زبان به همگان تعلق دارد و کسی که واژهای تازه را برای بیان مفهومی علمی یا فلسفی میسازد نمیتواند برای خود امتیازی قائل باشد. زبان میتواند رشد کند، گسترش یابد و بمیرد، چون زبان شیوه هستن «دازاین» را در اختیار دارد.
هایدگر در تاریخ مفهوم زمان مینویسد «زبان لاتین همچون زبان زنده زمینه معنا با دگرگونی در تاویل «داز این» تاریخی به طور همزمان تفاوت میکند.» زبان زنده در معرض تغییر و تبدیل همیشگی است و با امکان زندگی میکند.
هایدگر معتقد است زبان هم فهم و هم احساس ما را در زندگی روزمره قوام میدهد و امکان دستیابی به جهان و دیگران را فراهم میسازد. جهان از قبل در زبان ساخته شده و ما نمیتوانیم به جهان دست یابیم، زیرا در هر فعالیتی که ما برای دستیابی به آن انجام میدهیم ساختار زبان دخالت میکند و از این رو همواره «جهان» مقدم بر «دستیابی» ماست.
زبان، جهان را ساخته و فهم ما از جهان همواره فهمی است مبتنی بر زبان. از طرف دیگر زبان با هستی «دازاین» گره خورده است. به طوری که دازاین تازمانی که هستی خود را کاملا نفهمد، نمیتواند زبان را بفهمد. به نظر هایدگر این شیوه روزمره زندگی «دازاین» است که به تفسیر روزمره اشیاء میپردازد.
برای هایدگر جهان ذاتا زبانی است و زندگی ما تفسیری است بر متن جهان، که به وسیله زبان ساخته شده است. لذا وجود آدمی فقط درون زبان معنی دارد و ممکن است.
به همین دلیل است که از نظر هایدگر «ما با زبان سخن نمیگوییم. این زبان است که با ما سخن میگوید.» بنا به نظر وی زبان منشا عقلانیت مشترک میان «دازاین»هاست.
از دغدغههای اساسی تفکرات هایدگر این بود که «گوهر زبان چیست؟» او در کتاب مفاهیم بنیادین در ۱۹۴۱ نوشت که زبان رابطهای بنیادین با یکتایی هستی دارد. هایدگر بارها گوهر زبان و اندیشه را یکی دانست و آنرا در وارستگی و آزادی جست. انسان همواره در زبان هستی را میجوید و زبان در حکم همان کوشش او در رسیدن به خویشتن است. کوششی که چون انسان همواره در راه است به پایان نمیرسد. زبان شرط وجود انسان است و دانایی بدون پیش فرض حضور اصیل زبان ممکن نیست. انسان حتی اگر تنها باشد، یا خاموش بماند باز مقیم در زبان است.
زبان است که ما را میسازد، آنچه میاندیشیم، میفهمیم و عمل میکنیم در پیکر قاعدههای زبان شکل میگیرند. «زبان در لحظهای بزرگ نکتهای یکه را میگوید و فقط یک بار که نوبتی تمام نشدنی مینماید چنین میکند. زیرا زبان همواره اصیل است و از این رو فراسوی هر گونه درجهبندی میرود.»
به نظر هایدگر زبان دارای ژرفایی است که اغلب از نظر ناپیداست. برای درک این ژرفا و سطح عمیقتر زبان باید «بکوشیم تا با زبان زندگی کنیم» و «آنچه زبان واقعا به ما میگوید بشنویم» «سکوت» و «شنیدن» دو معیار درک این ژرفاست. بنا به این تفسیر از مفهوم زبان می توان سه سطح برای زبان قائل شد:
اول ژرفای زبان: در عمیقترین سطح، زبان واسطهای است برای امکانات فهمیدن میراثی که به ما انتقال یافته است. در این سطح، زبان شامل منابع و ریشههای اصلیترین درک ما از جهان است.
دوم سطح میانه: در این سطح زبان یک جهان ابزاری را نشان میدهد که بر حسب اهداف نیازها و علایق ما ساخته شده است.
سوم: سطح زبان در سطحیترین مرتبه زبان که از منابع اصیل ما خالی و از محتوای زبان دور است، زبان، زبان سنت است. یعنی زبان عرف عامه و فهم مشترک. «دازاین» این سطح زبان را پیش از هر مرتبه دیگر تجربه میکند و قبل از آنکه به مراتب میانه و ژرفای زبان راه یابد در این سطح زندگی میکند.
یعقوب نعمتی وروجنی
انسیه اسلانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست