پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
نگرانی های پیامبر اعظم ص در آستانه رحلت
در آستانه رحلت پیامبر اعظم (ص) به طور طبیعی این پرسش اصلی به ذهن متبادر می شود كه آن حضرت برای آینده اسلام و دین نوپای خود چه دغدغه و نگرانی هایی دارند؟ در پاسخ به این پرسش كلیدی نگارنده مقاله حاضر مهم ترین دغدغه ها و نگرانی های پیامبر خدا (ص) را در آستانه رحلت و پرواز به سوی معبود تبیین كرده است و در این باره با نگاهی موشكافانه و تحلیلی به بررسی آن ها پرداخته است . با هم این مقاله را می خوانیم .
● هجوم فتنه های بنیان افكن
هر كسی هنگامی كه در یابد آخرین دم زندگی را می گذارند می كوشد تا مهم ترین آروزها و دغدغه هایش را در حد توان و ظرفیت خود به سرانجام رساند و یا با بیان وصیت و سفارش های موكد از دیگران بخواهد تا آن را به فرجام خوش برسانند. از این رو سخنان و اعمال و رفتار انسان آگاه در آخرین دم حیات ، بسیار مهم و اساسی است. پیامبر (ص) به راه های مختلف عادی و یا غیر معمولی در یافته بود كه سال دهم هجری آخرین سال زندگانی او در دنیا مادی و فانی است و به زودی از این عالم كوچ می كند. بانگ رحیل را جبرئیل پیش از این نواخته بود. در این اواخر دوبار قرآن به طور كامل از سوی جبرئیل بر او خوانده شده و درصد آیات وحیانی نسبت به پیش بسیار كاسته و كاهش یافته بود . نشانه های گوناگون دیگری حكایت از رفتن قریب آن حضرت (ص) داشت. از این رو از همان روزهای آغاز سال و حتی در ماه ذی الحجه سال نهم هجری و پیش از آمدن ماه محرم سال دهم هجری، آن حضرت در حجه الوداع خطبه ای بلند و رسا خواند كه بسیار از مطالب آن بیانگر دغدغه های آن حضرت بود. اكنون جزیره عربستان اسلام را پذیرفته بود و حجاج آن زیاد بودند كه بیش از صد هزار نفر یا بیشتر برآورد می شد.
آن حضرت به جهات پیش گفته در این انبوه مسلمین می كوشد تا مهم ترین سخنان و اهداف بعثت را بیان دارد و مردم را با آروزها و دغدغه های خویش آشنا كند. هر چند پیامبر (ص) به جهت آن كه رحمت بر جهانیان است ، دغدغه ای جهانی داشت و در این راه بسیار دل می سوزاند و نگران بشریت بود به طوری كه جانش را در این را می گذاشت و خداوند در وصف این جان فشانی و دلسوزی و محبت بیش از اندازه آن بزرگوار می فرماید: لعلك باخع نفسك ( كهف آیه ۶)؛ شاید تو خود را به رنج مضاعف می افكنی و در حق ایشان دل می سوزانی در حالی كه وظیفه و تكلیف تو تنها رساندن پیام است : و لیس علیك الا البلاغ ؛ اما این دغدغه ها و دل سوزی ها و نگرانی ها در این اواخر شدت یافته بود. در مراسم حج می فرماید: هان ای مردم در سخنان من دقت كنید و بیندیشید. من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم كه اگر به آن ها چنگ بزنید گمراه نمی شوید: یكی كتاب خدا و دیگری سنت و گفتارمن است.
هان ای مردم ! حاضران به غائبان برسانند بعد از من پیامبری نیست و پس از شما مسلمانان امتی نیست.
ای مردم بدانید من امروزاعلام می كنم كه كلیه مراسم و عقاید دوران جاهلی را زیر پای خود نهاده بطلان آن را به اطلاع شما می رسانم.( سیره ابن هشام ج ۲ ص ۶۰۵ و نیز خصال صدوق ص ۸۴ و ۲۹۰ و نیز بحار الانوار ج ۲۱ ص ۴۰۵) پیامبر در این خطبه مراسم حج الوداع آخرین دغدغه هایش را بیان می دارد. ترس ایشان آن است كه مردم به عصر جاهلیت برگردند و اسلام و سنت های پیامبری را نادیده گرفته و پشت سر اندازند. در این خطبه كه در سرزمین عرفه در روز نهم خوانده شد از مردم گواهی می گیرد تا در مسائل مهم اجتماعی و اعتقادی به جاهلیت باز نگردند و قرآن و سنت را دور نیافكنند. قرآن و سنتی كه جامعه آرمانی و شاهدی را ایجاد كرده و بركات از زمین و آسمان را به سوی ایشان جلب نموده بود.
● امامت و مساله از نگرانی از آینده امت
اكنون كه پیامبر به صراحت بیان داشته است كه پس از وی پیامبری نیست و عصر وحی و دوران ارتباط مستقیم زمین و آسمان بریده می شود ، سرنوشت امت چه می شود؟ آیا به تنهایی كتاب و سنت می تواند مردم را به سر منزل مقصود برساند؟ اسلام به عنوان كامل ترین مجموعه هدایتی آسمان به جای رسیده است كه مفهومی جز گسست ارتباط مستقیم آسمان و انسان نیست. با رحلت پیامبر (ص) وحی آسمانی به پایان خواهد رسد و ارتباط میان خدا و انسان در این شكل و قالب قطع می شود . اگر این گونه شود دست ابلیس و شیطان برای گمراهی بشر باز خواهد شد و دوبار انسان در دام شیطانی می افتد كه سوگند خورده است تا روز موعد انسان را گمراه كند و از راه دور سازد. پیامبر (ص) با دغدغه ای چنین نیز مواجه و رو به رو بود. در همان خطبه وداعی در سرزمین عرفه بیان می دارد كه شیطان و ابلیس از امت اسلام نومید شده است ولی راه ها را برای خود باز نگه داشته است. پیامبر(ص) می فرماید:" ای مردم ! شیطان ازاین كه در سرزمین شما مورد پرستش قرار گیرد نومید گشته است ولی اگر در امور كوچك از او پیروی كنید ، از شما راضی و خرسندی می گردد. از پیروی شیطان برهیزید."
ابلیس از راه امور كوچك وارد می شود و دین را از ایشان می گیرد. دیگر به طور مستقیم و از راه بت پرستی نمی آید. بنابراین از راه ایمان و نماز می آید و از راه ربا و ریا بر مسلمانان یورش می برد. این گونه می شود كه مسلمان خداپرستی كه حاضر نمی شود تا خرمای افتاده ای را از زیر درخت بردارد و خود را سیر كند و گرسنگی اش را بگیرد ، به آسانی آب خوردن زن مسلمانی را به جرم شیعه گیری و دوستی اهل بیت(ع) می كشد و شكمش را می درد و كودك درون زهدان را در می آورد و به قتل می رساند. این گونه می شود كه با نام خدا و به قصد قرب الهی شمشیر بر فرق امیر مومنان و ولی الله (ع) می كوبد و به نیت خشنودی پیامبر (ص) و رضای الهی فرزند رسول الله تشنه در بیابان كربلا سر می برد.
دغدغه پیامبر در این اواخر دغدغه امتی است كه پس از این پیامبری بر ایشان بر انگیخته نمی شود و مردمانی بدون رهبری و پیشوا خواهند بود. این نگرانی آن چنان شدید است كه از همان آغاز بعثت دغدغه او بود. هموار كاری كه آغاز شده هر چند كه به سرانجام خوشی می رسد ولی پس از دست دادن مدیر و مدبر صادق و صدیق از دست می رود و تمام رشته ها پنبه می گردد. مگر نه این است كه شخصی با تدبیر زندگی خوشی را برای خود و فرزندان فراهم می آورد ولی به علت این كه جانشینی ندارد همه زحمات او از میان می رود و خانه و خوشی از پس مرگ آن شخص از میان رخت بر می بندد؟
اكنون این دغدغه در این اواخر عمر شدت یافته است و دل نگرانی هایش پیامبر را معذب می سازد. با آن كه بارها و بارها در این باره سخن گفته و به صراحت و كنایه و تمثیل مساله جانشینی را مطرح ساخته است ولی این مساله به صورت بیعت و پیمانی در نیامده است تا همگان بر آن مهر تایید گذارند.
از این روست كه در همان حجه الوداع می بایست در این انبوه مسلمین مساله را به پایان رساند و جانشین خویش را معرفی كند تا به عنوان وصی رسول الله (ص) امت را مدیریت و اداره نماید. كس می بایست این جایگاه مهم را به عهده گیرد كه از عصمت برخوردار باشد تا هم مدیریت عمومی جامعه را به عهده گیرد و هم بیان كننده و بازگو كننده احكام اسلام باشد و تفسیر و تاویل آیات را با توجه به شرایط و مقتضیات زمانه بیان كند و حق را اجرا و جلوی باطل را بگیرد، بی آن كه خود در دام شیطان و هوای نفس افتد و در بیان و عملش كژی راه یابد. پیامبر (ص) كسی را می جست تا هم حاكم وقت باشد و هم زمامدار اسلام گردد. قوانین اسلام را به اجرا گذارد و حافظ حقوق و نگهبان مرزهای اسلام باشد . در مقام تبیین به روشنگری نقاط پیچیده اسلام اقدام كند و احكام و قوانین ناگفته را بیان كند. فردی می بایست راه پیامبر معصومی را طی كند كه درتبیین حقایق آئین اسلام و پاسخ به پرسش ها و شبهات دینی ، خود دچار خطا و اشتباه نشود. به امور دین و شریعت آگاه باشد و در بیان آن به شك و تردید نیافتد.
اكنون زمان آن رسیده بود تا در این واپسین روزهای عمرش مساله امامت را به یك باره حل كند. روز غدیر خم چنین روز بود. پیامبر در گذشته برای جداسازی امت اسلام از یهودیت و ایجاد هویت مستقل از ایشان همواره چشم به آسمان داشت تا مساله تغییر قبله حل شود و دستورش از آسمان فرود آید. آن زمان پیامبر دغدغه استقلال هویت داشت و اكنون دغدغه تعیین جانشین و تداوم استقلال اسلام تا قیامت به عنوان دین دارد.
وی بارها مساله جانشین را به عنوان یك امر مهم و حیاتی برای اسلام و امت بیان داشته بود و در این راه بسیار تلاش كرده بود. اما مساله نصب صریح جانشین مساله ای بود كه می توانست بحران را در مشروعیت سیاسی جامعه دامن زند. بسیاری از كسانی كه به اسلام می پیوستند نخست به این امید بود كه شاید روزی اختیار به قول خویش از پادشاهی و ملك را در اختیار گیرند. حتی برخی از كسانی كه با پیامبر پیمان و بیعت می بستند و یا می خواستند به اسلام بگروند این شرط را مطرح می ساختند و حتی فردی از روسای قبایل به این شرط اسلام را می پذیرفت كه ریاست و مدیریت و جانشینی پس از پیامبر (ص) به او واگذار شود. اما پیامبر (ص) این شروط را نمی پذیرفت و می فرمود: مساله جانشینی مساله من نیست بلكه وحی الهی است و او در این باره اختیار ندارد. اكنون كه جامعه به این جا رسیده است آنانی كه به آشكار و یا پنهان به امید حكومت و پادشاهی به دین اسلام گرویده بودند و یا اكنون وسوسه رهبری جامعه ای منسجم و بزرگی به نام امت اسلام در آنان برانگیخته شده بود، به این امید بودند كه پس از پیامبر زمام امور را در دست گیرند. بنابراین هر آن مترصد این بودند كه به گونه ای رهبری را حتی در نماز و مانند آن به عهده گیرند. این مساله بیان و تصریح جانشینی موجب می شود تا این امت به ظاهر منسجم تحت تحریكات گروهی قدرت طلب از هم پاشد و بحران در امت پدیدار گردد و واگرایی از جمعیت مسلمانان خود را بروز دهد.
همین دغدغه موجب می شود تا پیامبر هم بخواهد این اقدام نصب را انجام دهد و هم می هراسد كه مردمان و امت را دچار دو دستگی و تفرقه كند؛ زیرا با شناختی كه از برخی داشت و یا كسانی خود به صراحت خواهان رهبری پس از ایشان بودند ، می دانست كه بیان مساله و نصب صریح موجب می شود كه جامعه گرفتار تفرقه شود. اما خداوند در نقطه ای به نام چاه غدیر خم به پیامبر (ص) دستور می دهد كه این مهم ترین و خطرناك ترین مساله می بایست انجام شود و ماموریت به پایان رسد . اگر این مساله خطیر انجام نشود گویی هیچ رسالتی نیامده است و تاكنون پیامبر كاری نكرده باشد. این همه زحمات بیست و سه ساله نیست و نابود می شد و همه آن چه به زحمت رشته بود پنبه می شد و امت مجتمع چون هباء منثور و قاصدك های بی نخ در هوای جاهلی پراكنده می شد و امت از هم فرو می پاشید. پس از سوی خداوند وحی شد: بلغ ما انزل الیك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ( مائدهٔ آیه ۶۷) آن چه از سوی خداوند فرستاده شده به مردم ابلاغ كن وگرنه رسالت را به پایان نبرده ای و خداوند تو را از شر مردمان حفظ می كند.
این آیه بیانگر آن اسشت كه امر خطیری به عهده پیامبر نهاده شده است كه می بایست بیان كند و در حقیقت مكمل رسالت پیامبر است و ترس و خوف از مردم وجود دارد به گونه ای كه می تواند بر جان آن حضرت و یا دیگرانی به خاطر این مساله زیان رساند.
این مساله جانشین ، مساله ای بود كه نگرانی آن حضرت را در این واپسین روزها زندگی دو چندان می كرد. ترس از مردمانی كه مدعی دین بودند و امكان داشت به خاطر مساله جانشینی به آن حضرت ضربه زنند و یا كاری كنند كه تمامی زحمات آن حضرت از میان برود. چنان كه بعد از این می بینیم كه چه سان این ترس و هراس پیامبر معنا می یابد و طالبان حكومت نه تنها دست به ترور آن حضرت می زنند و بلكه كاری می كنند كه امیرمومنان (ع) می ترسد كه امت ازمیان برود و زحمات رسول (ص) بر باد رود. از این رو سكوت بیست و پنچ ساله ای را آغاز می كند و دم بر نمی آورد.
پامبر در خطبه غدیر خود می فرماید: من دو چیز نفیس و گران مایه در میان شما می گذارم ، ببینم شما چگونه با دو یادگار من رفتار می نمائید:؟
در این وقت یك نفر برخاست و با صدای بلند گفت: منظور از این دو چیز نفیس چیست؟
پیامبر (ص) فرمود : یكی كتاب خدا كه یك طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست؛ و دیگری عترت و اهل بیت من است . خداوند به من خبر داده كه این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد.
هان ای مردم ! بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و در عمل به هردو كوتاهی نورزید كه هلاك می شوید.
آن گاه دست علی (ع) را گرفت و آن را آن قدر بلند كرد كه سفیدی زیر بغل هر دو برای مردمان نمایان شد و او را به همگان معرفی نمود و سپس افزود:
سزاوارتر بر مومنان از خود آنان كیست؟
همگی گفتند: خدا و پیامبر او داناترند.
پیامبر فرمود: خدا مولای من و من مولای مومنان هستم و من بر آنان از خودشان اولی و سزاوارترم.
هان ای مردم! من كنت مولاه فهذا علی مولاه . اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه وانصر من نصره واخذل من خذله و ادر الحق معه حیث یدار؛ هركس را من مولایم علی مولای اوست . خداوندا ! كسانی كه علی را دوست دارند . آنان را دوست بدار و كسانی كه او را دشمن می دارند دشمن بدار . خدایا ! یاران علی را یاری كن و دشمنان علی را خوار و ذلیل گردان و او را محور حق قرار ده!
مردم اكنون فرشته وحی نازل گردید و این آیه را آورده است: الیوم اكلمت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا ( مائدهٔ آیه ۳) ؛ امروز دین شما را كامل نمودم و نعمت را بر شما تمام كردم و اسلام را یگانه آیین خود برگزیدم.( نگاه كنید : الغدیر نوشته علامه بزرگ و نویسنده گران قدر آیت الله امینی)
خلیل منصوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست