دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

صاحب دل همه مردم ایران


صاحب دل همه مردم ایران

وقتی صحبت از یک اثر دینی می کنیم, وقتی دوست داریم که دید الهی و نگاه خدایی توی اثر باشد باید دلی عاشق داشته باشیم تا بتوانیم آنچه که هست را با راحتی جان قبول کنیم سریال صاحبدلان اثری است که بر اساس تقسیم بندی گونه های داستانی در ژانر معناگرا قرار می گیرد

وقتی صحبت از یک اثر دینی می کنیم، وقتی دوست داریم که دید الهی و نگاه خدایی توی اثر باشد باید دلی عاشق داشته باشیم تا بتوانیم آنچه که هست را با راحتی جان قبول کنیم. سریال " صاحبدلان " اثری است که بر اساس تقسیم بندی گونه های داستانی در ژانر معناگرا قرار می گیرد.

داستان از جایی شروع می شود که دخترکی یتیم که از داشتن مادر و پدر محروم است پا به داخل خانه پدربزرگش می گذارد. رابطه ها نزدیک است و صمیمی. بابابزرگ گفتن های دخترک آنقدر تکرار می شود که تماشاچی را به این باور می رساند که دلیل این همه تاکید در ارائه کلام چیست. اصولا نویسنده برای تاکید بر موضوعی و یا عادتی دست به غلو می زند و آن چیز را آنقدر بزرگ جلوه می دهد تا در ذهن نقش ببندد. دلیل نویسنده هم از تکرار بیش از حد این کلمه و پروانه وار گشتن دینا به دور پدربزرگ دلیلی دارد که تا نیمه های کار کسی از آن با خبر نیست. اصل قصه زمانی است که مردی قرآن بدست و با اعلامیه مرگ پدرش به سراغ صحافی می رود که دل از دنیا بریده و دارد به خوابش نزدیک می شود. از قضا این قرآن مراحل تکمیلی دارد و همه آدمهای این جریان بهانه ای هستند تا قرآنی غیر از قرآن های معمول به دست صاحبش برسد. قرآن را سید خلیل صحافی می کند. سدهای مختلفی در کار است. اینجای کار بگذارید کمی روی شخصیت ها مانور بدهیم.

یکی از اصولی که در نویسندگی اهمیت دارد، "تاکید" است. یعنی آن چیزی که باید بهش رسید را از راه تاکید بر آن به نفرت و یا محبتش برسیم. ثروت از مسائلی بود که در فیلم باید بد نشان داده شود. اما چطور؟ آیا باید با پند و نصیحت این کار را کرد؟ ادراک نویسنده چیزی غیر از این است. لذا شخصیت های منفی و ثروتمند کار را، انسان هایی بسیار قدرتمند نشان می دهد.

که هر بیننده ای برثروت و جایگاه آنها قبطه می خورد. حال که تا اواسط داستان این ثروت وسوسه را در دل بیننده انداخت، قساوت ها و بدی ها و سنگدلی های شخصیت ها شروع می شود. این بدی ها از نوع زمینی و مادی نیست. دشمنی کردن با خلق خدا نیست. بلکه منکر وجود ذات اقدس الهی شدن باعث می شود که قساوت ها درون قصه ماهیتی زنده پیدا کنند. و لذا این حس به بیننده هم القا می شود که اگر این سری آدمها ثروت زیاد از حد شوون باعث راحتی جانشون است اما در باطن از چیزی پوچ و بی هدف رنج می برند. نشانه به ارزش صحنه ای بود که جلیل زنش عهدیه را به جرم اینکه به حرفهای خلیل گوش داده است و نماز را در خانه زنده نگه می دارد به باد کتک گرفته و قرآنی را که عهدیه از آن استفاده می کرده پاره می کند. اینجا است که همه از آن همه ثروت بیزار می شوند و نفرت جای خود را به حسرت می دهد. اما در همین کشاکش ثروت و دینداری شخصیتی همچون رامین است که در خانواده خیلی راحت با موضوع کنار آمده و از این ثروت به نحوی مثبت استفاده می کنند. از دیگر مسائل مهم در سریال، جایگاه زشت و زیبایی است. مسئله خیر و شر همیشه و همه جا تضادهایی را به وجود می آورد که جانمایه بسیاری از هدف ها می شود. اینکه روزه خواری و تظاهر به بدی در ماه رحمت و خوبی باعث افتخار شخصیت های ضد قهرمان می شود از همین مسئله نشات می گیرد. حال اگر هر چه قدر هم دینداری خوب باشد نمی شود با نصیحت کاری را از پیش برد. و این موضوع باز می گردد به همان اصل که نویسنده تلاش کرده عکس آن چیزی که هست را به بیننده القا کند.

تا خود تماشاچی نتیجه گیری کند. عهدیه نیز شخصیتی دارد با ثبات. با اینکه او فلج است و از کار افتاده اما جسارتش مثال زدنی است. قدرت جلیل در خانه یک قدرت زیبا و بی چون و چراست. چرا که علت این همه قدرت مشخص است. پس به این نتیجه می رسیم که هر گاه علت و معلول در کنار هم به یک تناسب برسند همه چیز بر اساس منطق پیش می رود. این درست که در خانه جلیل همه از او حساب می برند تا حدی که کسی حق ندارد روی صندلی مخصوص او بنشیند و حتما باید توی لیوان طرح دار خودش نوشیدنی بنوشد; اما با این همه اوصاف آدمهایی هم هستند که از این قدرت هراسی ندارند چرا که در بند دنیا نیستند. سوای عهدیه و سید خلیل که به دلیل سن زیاد و تجربه و ایمان زیادشون درگیر این ماجرا نیستند افرادی همچون دینای قصه نیز با تمام جوانی اش در بند این قدرت نیست چرا که دلی سرشار از محبت را با خود دارد.

تا اینکه می رسیم به شخصیت دینا. دینا دختری است که نمونه کامل و بارز زن ایرانی است. یکی از اصل های فیلمسازی و از دقیق ترین پارامترهای فیلمسازی مسئله پایان بندی قصه است. چرا که اگر این اصل به خوبی رعایت نشود و فیلمی از این حیث ضعیف باشد اون کار در ذهن نقش نمی بندد. لطیفی در تجربه های گذشته اش هم نشان داده که در این کار تبحر خاصی دارد. خوابگاه دختران و سریالهای سفر سبز و وفا هر کدام به فراخور موقعیت موضوعی اش پایان بندی زیبایی داشتند. اما شاهکار لطیفی در صاحب دلان به چشم آمد و پایان بندی فوق العاده تاثیر گذارش. سکانس های موازی با ترکیب بندی صداهای دلنشینی که قرآن قرائت می کردند این فیلم را در ذهن همه مردم ایران زمین تبدیل به یک خاطره خوش کرده تا جایی که راحت بر زبان جاری می شه " ساده دل من خداحافظ " در آخر تنها چیزی که باقی می مونه این هست که آرزوی موفقیت و توفیق روز افزون برای لطیفی و گروهش کنیم. و بگیم «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین ».