سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ایران تا ابد صبر نمی کند


ایران تا ابد صبر نمی کند

روند برنامه ریزی استراتژیک امریکا درباره ایران پس از انتخابات اخیر, بوضوح تغییر مسیر داده است

روند برنامه ریزی استراتژیک امریکا درباره ایران پس از انتخابات اخیر، بوضوح تغییر مسیر داده است. تا پیش از انتخابات، وضعیت تقریبا به این شکل بود که امریکایی ها احساس می کردند ورود به فاز مذاکرات همه جانبه و تلاش برای جلب مشارکت ایران در مدیریت مسائل منطقه ای اجتناب ناپذیر است و زمان چندانی هم برای آغاز مذاکرات وجود ندارد. تنها مشکل این بود که آیا ایران ورود به این مذاکرات را خواهد پذیرفت یا نه. امریکایی ها می دانستند که از حیث منطقه ای ایران نیازی به مذاکره با امریکا ندارد و در این مورد تقاضا صرفا جانب آنهاست. درباره موضوع هسته ای هم ایران اعلام کرده بود ضرورتی به مذاکره با گروه ۶ نمی بیند و تنها طرف واجد صلاحیت برای بحث هسته ای را آژانس می داند که متولی بررسی جنبه های فنی و حقوقی برنامه ایران در چارچوب مقررات بین المللی است.

چند ماه مانده به انتخابات ۲۲ خرداد -و در حالی که سؤال «ایران مذاکره می کند یا نه» بی پاسخ مانده بود- این استراتژی دچار نوعی سکته شد. امریکایی ها از داخل ایران پیام هایی دریافت کردند با این مضمون که بهتر است واشینگتن برای آغاز مذاکرات با دولت احمدی نژاد اندکی دست نگهدارد، چرا که همه چیز در حال تغییر است و به زودی کسانی پای میز مذاکره خواهند آمدکه غرب -آنطور که بوش در روزهای پایانی حضور خود در کاخ سفید گفت- خاطراتی خوش از مذاکره با آنها در ذهن دارد. غربی ها این پالس ها را جدی گرفتند و لذا فرایند مذاکراتی با ایران تقریبا بی هیچ توضیحی از ژوئن ۲۰۰۸ به این سو متوقف شد. دلیل آن هم این بود که امریکا هیچ درک درستی از فضای داخلی ایران و برآوردی واقع بینانه از اینکه پیروز مبارزه انتخاباتی چه کسی خواهد بود، نداشت. برخی منابع غربی اصرار دارند که سازمان سیا از مدت ها پیش می دانست کسی توان غلبه بر احمدی نژاد را نخواهد داشت.

این قبیل تحلیل ها را احتمالا بیشتر باید به حساب فضل فروشی های اطلاعاتی گذاشت والا اگر چنین است خاویر سولانا و همکارانش چرا باید یک زمان ارزشمند یک ساله را از دست می دادند؟ این نتیجه گیری تقریبا قطعی است که امریکایی ها «واقعا» تصور می کردند احتمال بازگشت اصلاح طلبان به قدرت در ایران جدی است و به همین دلیل هم بود که علاوه بر متوقف کردن مذاکرات، همه امکانات و ظرفیت های خود را برای کمک به دوستان داخلی شان -همان ها که بوش دیروز گفت «چشم امیدشان به امریکاست»- به میدان آوردند.

پس از انتخابات اگرچه نتیجه آن چیزی نبود که غربی ها می خواستند و برایش زحمت کشیده بودند، اما مجموعه تحرکات غرب نشان می دهد آنها چیزهایی درباره ایران فهمیده اند -یا به تعبیر درست تر خیال می کنند فهمیده اند- که تا به حال نمی دانستند یا می دانستند و آن را جدی نگرفته بودند. مهم ترین نکته که اکنون غربی ها فراوان از آن سخن می گویند این است که امریکا و دوستانش به تازگی دریافته اند سرمایه گذاری روی محیط داخلی ایران بسیار پر بازده است و آنها می توانند امیدوار باشند نظام جمهوری اسلامی که در مواجهه با نیروهایی از بیرون، همواره سرسخت تر و مستحکم تر شده، در اثر کشمکش نیروهای درونی تضعیف شود و شرایطی بوجود بیاورد که بتوان به اثربخشی و کارآمدی فشارهای بیرونی هم امیدوار بود. به تعبیر دقیق تر، غربی ها به این نتیجه رسیده اند که فشارهای بیرونی تنها زمانی فایده بخش است که ابزارهایی در درون ایران آن را تقویت کند و آنها اکنون احساس می کنند این ابزارهارا در اختیار دارند.

با وجود اینکه پیشرفت سریع برنامه هسته ای ایران مدت هاست غربی ها را با این تنگنا مواجه کرده که «وقت ندارند» اما به نظر می رسد طمع در محیط داخلی ایران آنها را به این نتیجه رسانده که آنقدر وقت دارند که برای تشدید بحران داخلی ایران تلاش کنند و امیدوار باشند که اختلاف ها در تهران باعث تغییر رفتار ایران در بیرون از مرزها شود. تغییر مسیر استراتژیک همین جا رخ داده است.

دقت در مجموعه اطلاعات موجود نشان می دهد طرف غربی فعلا به این نتیجه رسیده که گزینه «تشدید اختلافات داخلی در ایران» ارزش امتحان کردن را دارد و پیچیدگی بوجود آمده در مسیر مذاکرات وین هم از همین منظر قابل ارزیابی است. امریکایی ها با مشاهده درگیری های داخلی بوجود آمده درایران پس از انتخابات احساس کردند که پر فایده ترین کار برای آنها دمیدن در این آتش است و به همین دلیل هم بود که استراتژی «گذاشتن گزینه های سخت در مقابل ایران» را در پیش گرفتند. از دید غرب، در شرایطی که ایران دچار به هم ریختگی داخلی است، مواجه کردن آن با پیشنهادی حاوی «گزینه های دشوار»، تنها می تواند به دو وضعیت منجر شود: وضعیت اول این است که ایران یکی از گزینه ها را بپذیرد که دراین صورت همان اتفاقی رخ داده که غربی ها می خواهند و وضعیت دوم هم این است که ایران تصمیم بگیرد مقاومت کندو هیچ کدام از گزینه های پیشنهادی را نپذیرد که دراین صورت از داخل دچار بحران خواهد شد چرا که اجماع داخلی کافی برای مقاومت ندارد.

پیشنهاد وین کاملا با این صورتبندی منطبق است. غربی ها در این پیشنهاد سعی کردند ایران را میان دو گزینه دشوار تعلیق یا از دست دادن ذخیره مواد غنی شده خود مخیر کنند. تحلیل تقریبا بدون پرده پوشی غربی ها این بود که یا ایران یکی از این دو گزینه را خواهد پذیرفت که در این صورت غربی ها می توانند ادعا کنند به آنچه می خواستند رسیده اند و یا تصمیم می گیرد پیشنهاد را رد کند که آن وقت از حیث داخلی دچار مشکل خواهد شد. متاسفانه برخی اظهارنظرهای ضد و نقیض از جانب کسانی که عملا مسئولیتی در مدیریت پرونده های مرتبط با امنیت ملی ندارند و در کنار آن ساده اندیشی و عین حقیقت فرض کردن تحلیل های خارجی توسط برخی رسانه های داخلی که خود را «کارشناس همه چیز» می دانند، باعث شده غربی ها دچار این سوء تفام شوند که تحلیل آنها درست بوده و پیشنهاد وین محیط داخلی ایران را به هم ریخته است. سخنان هفته گذشته اوباما هم که همه چیز را به مسائل داخلی ایران حواله داد تایید می کند که چنین اشتباه محاسبه ای در غرب واقعا رخ داده است. طرف های غربی بویژه صهیونیست ها بلافاصله از این فضا نتیجه گرفته اند که راه درست همین است و باید به جای پذیرش واقعیات مربوط به برنامه هسته ای و قدرت منطقه ای ایران، روی افزایش این به اصطلاح به هم ریختگی تلاش کنند. اکنون در تحلیل های برخی منابع غربی نشانه هایی هست از اینکه «گام بعدی» غرب در چارچوب همین تحلیل در حال طراحی است و آدرس های غلط ارسال شده از داخل، به تعیین یک «مقصد» غلط توسط غرب منجر شده است.

توضیح برخی حقایق ساده شاید به رفع این حجم انبوه از سوء تفاهم بر هم انباشته کمک کند.

قبل از هر چیز، ظاهرا همه چیز به این نکته بر می گردد که غربی ها به دلیل عدم اشراف اطلاعاتی به سیستم تصمیم سازی ایران نتوانسته اند فضای رسانه ای را از فضای واقعی در محیط سیاسی ایران تفکیک کنند. این درست است که در ایران خیلی ها خیلی حرف ها درباره پیشنهاد وین زده اند -و مگر در امریکا نمی زنند!؟- اما توقع این است که غربی ها در این حد باهوش باشند که بفهمند همه کسانی که درباره این موضوع صحبت می کنند «تصمیم گیرنده» نیستند و حداکثر این است که نظر کارشناسی خود را بیان می کنند. غربی ها خود بهتر از هر کسی می دانند که تصمیم گیرنده نهایی درباره موضوعاتی از این قبیل کیست و کجاست و روزی که آن تصمیم واپسین گرفته شود، از اجماع و حمایت کافی در داخل ایران برخوردار خواهد بود. اتفاقا جالب است که در این مورد خاص اصلاح طلبان هم که تصور می کردند دولت در حال معامله است وفرصتی برای حمله به آن دست داده، مواضعی اصولگرایانه گرفتند و خواستار حراست از دستاوردهای هسته ای کشور شدند! نتیجه این غافلگیری تاریخی هم این است که اصلاح طلبان مجبور خواهند بود پای حرف خود بمانند و از تصمیم نهایی نظام که یقینا حافظ دستاوردهای کشور خواهد بود دفاع کنند و این یعنی غربی ها با ناشی گری خود اتفاقا به شکل گیری اجماع داخلی بر سر تصمیم نهایی ایران کمک کرده اند!

نکته مهمتر این است که ایران اکنون قاطعانه باور دارد اختلاف واقعی درون خود غربی هاست نه در ایران. ایران اکنون حدود یک ماه است که جواب خود را به پیش نویس وین داده و منتظر پاسخ غرب است، ولی جوابی دریافت نکرده است. غربی ها خود خوب می دانند که ایران اصل معامله وین را که خرید سوخت است رد نکرده و فقط تلاش کرده است ملاحظاتی را در آن اعمال کند که ضمن تامین سوخت راکتور تهران، ذخیره استراتژیک مواد هسته ای را در ایران حفظ می کند. همین موضوع به اضافه چند حقیقت دیگر باعث شده غربی ها قادر به تصمیم گیری در میان خود در این باره که نهایتا چگونه باید به ملاحظات ایران پاسخ بدهند نباشند و لذا موضوع معطل مانده است.

اکنون البته زمانی است که غربی ها باید همان جمله ای را که همواره خطاب به ایران می گویند، یک بار هم از زبان ایران در گوش های خود زمزمه کنند: «صبر ایران اندازه دارد». ممکن است طرف های غربی تا ابد نتوانند تصمیم بگیرند. طبعا تامین سوخت راکتور تهران نمی تواند تا آن موقع معطل بماند. گزینه غنی سازی با درصدهای بالاتر در خاک ایران، جزو آن انتخاب هایی است که وقتی روی میز گذاشته شد دیگر قابل بازگشت نخواهد بود.

مهدی محمدی