یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شخصیت هایی که مقهور کنش ها می شوند


شخصیت هایی که مقهور کنش ها می شوند

نقد داستان شهر جنگی از حبیب احمدزاده

حبیب احمدزاده متولد ۱۳۴۳ آبادان، و دارای مدرک کارشناسی ارشد نمایش است. مجموعه داستان شهر جنگی اثر او، شامل هفت داستان با موضوع دفاع مقدس است، که تاکنون به چاپ نهم رسیده، و مبنای چند فیلم سینمایی شده است. این کتاب برنده بهترین کتاب سال در بخش داستان کوتاه سال ۸۷، و مرتبه اول بیست سال داستان نویسی دفاع مقدس درسال ۷۹ گردید. داستان های این مجموعه عبارتنداز: پرعقاب، هواپیما، چتری برای کارگردان، سی و نه و یک اسیر، نامه ای به خانواده سعد، اگر دریاقلی نبود.

● نقد کلی:

داستان های این مجموعه واقعیت گرا (رئالیسم) و از نوع (ژانر) دفاع مقدس هستند، که با دوشیوه زاویه دید روایت شده اند. یکی به طریق واگویه یا به شکل دوم شخص مفرد. و دیگری اول شخص، که گاهی به شکل تک گویی نمایشی بیان شده است- داستان هواپیما- (باید توجه شود که این زاویه دید با تک گویی درونی و حدیث نفس فرق دارد.) از ویژگی های دیگر بعضی از این داستان ها، روایتی بودن آنها است. و ویژگی دیگربعضی از آنها این است که ساختار خاطره دارند

- ساختار خاطره نه به معنای خاطره- راوی دراین داستان ها شخصیت را از زوایا- دیدگاه و عناوین مختلف یک رزمنده، با مقوله دفاع مقدس، روایت می کند. چنانکه در جایی با عنوان رزمنده کارگردان، در داستان حضور پیدا می کند و گاهی با عنوان رزمنده فیلمنامه نویس، دیده بان، خمپاره انداز، فیلمبردار و سناریونویس، بسیجی کم سن و سال، رزمنده عاشق و... که در هر نقش از جهت شخصیت پردازی با ابعاد مختلف آن شخصیت تعریف می شود. همچنین راوی به جهت حضور نویسنده در جبهه ها و فرورفتن در عمق معنای آن، با اینکه گاهی از نقش یک راوی بی طرف دور مانده است- که این مطلب در شرایط او تا حدی طبیعی به نظر می رسد، چرا که او هم چون بیشتر رزمندگان، حقایقی را در جبهه درک کرده است که همه چیز را تحت الشعاع خود قرارداده است-، گاهی نیز حمایت و دلسوزی خود را از سرباز جبهه مقابل اعلام می دارد. مانند داستان پرعقاب و نامه ای به خانواده سعد.

ساختار: در مورد برخی از داستان های این مجموعه که ساختار خاطره پیدا کرده اند، باید گفت چون راوی وقایعی را روایت می کند که قبلا اتفاق افتاده و مربوط به زمان گذشته است و حالا فقط بازخوانی و بازگویی می شود، و چون پایان داستان منتج وقایع ماقبل خود نیست، و همچنین شخصیت اصلی متحول نمی شود، و داستان خطی و بدون وقفه و بدون هیچ نوع تغییری در تقدم و تأخر در زمان و مکان، روایت می شود و... داستان ساختار و خاطره پیدا کرده است. یکی از داستان هایی که به این شیوه روایت شده است داستان چتری برای کارگردان است. این داستان دارای درونمایه ای جذاب و دیدگاهی زیبا شناسانه است، اما به لحاظ ساختاری داستان نه گره ای دارد که محکم باشد و نه کشمکشی که شخصیت را درگیر کند.

حتی دلیلی برای واگویه یا نوع زاویه دیدی که نویسنده آن را بکار برده است، وجود ندارد جز بازخوانی و تکرار خاطرات گذشته. در حالی که استفاده از این زاویه دید و واگویه کردن در داستان باید دلیل منطقی داشته باشد که لااقل در انتهای داستان خود را نشان دهد. چنانکه در داستان پرعقاب این منطق وجود دارد.

دیدگاه زیبایی شناسانه نویسنده بیشتر مبتنی به لایه های درونی داستان و توجه به دو شخصیتی است که به لحاظ تفاوت های فکری، شخصیتی، عملکردها و موقعیت بسیاری که دارند، در نهایت با یک مفهوم و یک اندیشه، در انتهای داستان روبرو می شوند. و حتی یکی از آن ها با وجود خرده هایی که از دیگری می گیرد: «صدایم کردی و گفتی دارم مونتاژ را به طریقه ایزنشتاین تمرین می کنم، بعد از دو روز که به اتاق کسی را راه ندادی،... چه افتضاحی، همه چیز به هم ریخته بود... همه به تو خندیدیم و مسخره ات کردیم و تو مغموم شدی و دستگاه را خاموش کردی. ص .۴۸»، درانتها به درست بودن کار و عمل او اقرار می کند. «این تنها فیلم سه دقیقه ای جنگی دنیا است که به دلم می نشیند. ص .۵۲» نکته ای که قابل ذکر است این است که داستان های این مجموعه در برخی موارد، حکایت از اطلاعات نویسنده در زمینه کارگردانی، فیلمبرداری، دوربین، فیلمنامه، سناریو نویسی و... دارد.

اولین داستان این مجموعه پرعقاب است که عنوان داستان خود به تنهایی مفهومی جذاب را اعاده می کند که توجه به علامت عراقی ها - عقاب - دارد. پرریخته آن ها همان توپ های عمل نکرده هستند که رزمندگان همان ها را جمع آوری می کردند و به سوی دشمن پرتاب می کردند. و به این ترتیب پرعقاب نام با مسمی ای برای داستان است. این داستان علاوه بر توجه به مفهوم جذاب خود از این جهت که گفته شد، به مفهوم جذاب دیگری نیز توجه دارد که نکشتن سرباز دشمن یا سرباز عراقی است.

راوی در این داستان با این که مخاطب خود را برای کشتن دشمن، در حالت تعلیق نگاه می دارد، که مخاطب در پی این باشد که مرتب از خود سؤال کند که آخر چه می شود و داستان به کجا می رسد، و چنانکه می بینیم نویسنده تمام لحظات را ثانیه شماری می کند و در انتها او را نمی کشد و می گذارد که او فرار کند. مفهوم زیبایی که در داستان های جنگی دنیا هم گاه و بیگاه با آن برخورد کرده ایم. احساس رقت قلب و رأفت از سوی دشمن نسبت به هم و این که هیچ کدام دوست ندارند که دیگری را بکشند- اما در همین داستان پرگویی های نویسنده در بخش انتهایی، سبب شده است که از ایجاز و جذابیت آن کاسته شود. چنانکه ۱۷ بخش آخر داستان- هرچند کوتاه است-، ولی حداقل بیش از دو سوم آن را می شود حذف کرد. حتی برای ایجاد تعلیق بیشتر هم نویسنده می توانست با ایجاز بیشتر، تعلیق قوی تر، بوجود آورد.

در مورد شخصیت این داستان و داستان نامه ای برای سعد، باید گفت نویسنده با هوشیاری شخصیت ها را بر مبنای کنش های آن ها تعریف کرده است. چنانچه سایه روشن های شخصیت های آن ها مقهور کنش های آنها می شوند. بنا به تعریف فورستر شخصیت ها به دلیل این که کنش غیرقابل پیش بینی انجام نمی دهند، شخصیتی سه بعدی پیدا می کنند.

در واقع نویسنده در پی بوجود آوردن شخصیت، به او فردیت نیز بخشیده از نوع قالب خود فاصله گرفته و بنا به تمایلات و ویژگی های فردی فردیتی و شخصیتی خود به عمل درمی آید. و آن چه را که از انتظار به دور است انجام می دهد. در این قبیل موارد ارائه مشخصات ظاهری شخصیت ها نیز عامل مهمی است که سبب تثبیت وجود آن ها در اذهان خواهد شد.

داستان دیگری که دراین مجموعه باید به آن اشاره کرد، داستان هواپیما است. این داستان با زاویه دید نمایشی روایت شده است. مخاطب راوی کسی است که حضور دارد و راوی با او حرف می زند و درحالی که خواننده حرف هایش را نمی شنود، او همچنان با راوی گفت و شنود می کند و نتیجه گفت وگو هایش را اعلام می کند. نویسندگان بسیاری از این زاویه دید استفاده کرده اند که به عنوان مثال می توان به داستان درد پنجم، از مجموعه داستان چیزی به فردا نمانده، از میرحسین چهلتن اشاره کرد.

داستان هواپیما را می توان به دلیل استفاده از تخیل و پیش بینی هایی که در روایت وجود دارد. تا حدی به بخش هایی از رمان زمان از دست رفته پروست، نزدیک دانست. البته فقط و فقط به دلائل ذکر شده. این داستان اشاره به حمله عراق به حلبچه و استفاده از سیانور در مرگ مردم بیگناه این منطقه و نوع فجیع مرگ آن ها دارد و روایتی است که سربازی سرپست، برای دوستش می کند. در داستان سی و نه و یک اسیر، کشمکش آن چنانی وجود ندارد. توجه نویسنده بر اسیرکوماندویی است که جوان بسیجی باید او را تحویل دهد.

این دو طی مسیر خود تا مقصد، در هیچ تقابل و کشمکشی با هم قرار نمی گیرند.

گره گشایی با رساندن اسراء، انجام می گیرد اما شخصیت اصلی داستان هیچ تغییر و تحولی پیدا نمی کند. مطلب مهم در این داستان همسانی شخصیت راننده و بسیجی است که قرار است با هم اسرا را به مقصد برسانند، که هر دو شخصیت ها به موازات هم در داستان قرار گرفته و عمل می کنند، و شخصیت اصلی آن گونه که باید و شاید متمایز و جدا نمی شود و نویسنده روی بسیجی، که شخصیت اصلی است، خیلی مانور نمی دهد. بیشترین کنش های او با راننده در داستان مشترک است. این مورد درباره شخصیت های داستان فرار مرد جنگی نیز صدق می کند که در آن شخصیت فرعی تر بیشتر تحول پیدا می کند. در حالی که شخصیت اصلی باید از ثبات عمل و کنش بیشتری برخوردار باشد، و محور قرارگرفته و مشکل اصلی را بر دوش بکشد و همچنین تحول اصلی نیز از آن او باشد. در واقع بیشترین تمرکز داستان روی او باشد.

در داستان نامه ای به سعد، رزمنده ای بعد از ۱۱ سال، نامه ای به خانواده سرباز عراقی می نویسد، و در آن ذکر می کند که پسرشان که از اعضاء تیپ۲۳ نیروهای مخصوص گارد ریاست جمهوری عراق بوده است، در حال فرار، توسط نیروهای خودی خودشان معدوم شده است. و رزمنده ایرانی او را دفن کرده و او جان رزمنده ایرانی را زمانی که توپی از سوی نیروهای عراقی، شلیک شده بود، نجات داده است. این داستان به جهت مفاهیمی که می توان از آن دریافت کرد، داستان جذابی است اما باید در نظر داشت داستان به لحاظ ساختاری تا حدی با ضعف عناصر اولیه، از قبیل گره اصلی، تعلیق، کشمکش، و تحول، روبرو است. آن چه را که باید در ارتباط با این داستان و داستان پرعقاب در نظر گرفت. -غیر از درام ها یا تراژدی ها- اشاره به طنز تلخی است که در ارتباط با جنگ دریافت می شود. طنز تلخی که در این داستان ها دیده می شود، از نوع طنز آرام و اغماض گر و ملایم است و بیشتر نگاه دلسوزانه دارد به جای تحقیر و خنده و مسخره.

● امتیاز:

برخی از امتیازهای اثر در حین نقد داستان ها ذکر شد اما آنچه را که باید به عنوان امتیاز اصلی برای این اثر درنظر گرفت، زبان ساده و بی تکلف احمدزاده است. داستان ها در عین اینکه دارای مفهوم و اندیشه ای غیر از موضوع و مضمون ظاهری نیز هستند، از نثر و زبانی ساده و روان برخوردارند. درونمایه ها، از امتیاز دیگر این داستان ها هستند. همچنین عناوین بعضی از داستان ها در خور توجه هستند. مانند سی ونه و یک اسیر، پرعقاب. که می تواند داستان را برای مخاطب معمولی که لایه زیرین داستان را درک نکرده است، روشن کند. یکی از امتیازهای دیگر این داستان ها طرح داستان ها است که به سبب داشتن ایده قوی، به فیلمنامه تبدیل شده اند.

فرخنده حق شنو



همچنین مشاهده کنید