دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

امروز با سعدی ـ یکشنبه ۴ دی


امروز با سعدی ـ یکشنبه ۴ دی

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی
به شرط آن که منت بنده وار در خدمت
بایستم، تو خداوندوار بنشینی
میان ما و شما عهد در ازل رفت است
هزار سال بر آید، …

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

به شرط آن که منت بنده وار در خدمت

بایستم، تو خداوندوار بنشینی

میان ما و شما عهد در ازل رفت است

هزار سال بر آید، همان نخستینی

چو صبرم از تو میسّر نمی‌شود، چه کنم؟

به خشم رفتم و باز آمدم به مسکینی

به حکم آن که مرا هیچ دوست چون تو به دست

نیاید و تو به از من هزار بگزینی

به رنگ و بوی بهار ‌‌ای فقیر،‌ قانع باش

چو باغبان نگذارد که سیب و گل چینی

تفاوتی نکند، گر ترش کنی ابرو

هزار تلخ بگویی، هنوز شیرینی

لگام بر سر شیران کند صلابت عشق

چنان کشد که شتر را مهار در بینی

ز نیکبختی، سعدی است پای بند غمت

زهی کبوتر مقبل که صید شاهینی

مرا شکیب نمی‌باشد ‌ای مسلمانان

ز روی خوب، لکم دینکم ولی دینی