پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
انتخابات و پدر شهیدان
روز جمعه اول اسفند ۱۳۸۲ انتخابات دوره هفتم مجلس بود از مشهد به تهران رسیدیم پس از رد صلاحیتهای گسترده آن دوره مردم در فرودگاه با کمتر اعتنایی از کنار صندوق اخذ آرا عبور میکردند. در آستانه راهروی خروجی فرودگاه مهرآباد و در هیاهوی مسافرکشان مردی با محاسن سفید منتظر مسافر بود چهرهای بسیار موقر داشت.
احترام و ادبش ما را تسلیم کرد. هنگامی که در پیکان کهنه او آرام گرفتیم با لحنی قدسی پرسید امروز روز مهمی است آیا رای خود را به صندوق انداختهاید؟ فردی که همراه من بود با ذکر این جمله که پس از رد صلاحیت چهرههای متدین و خدمتگزار مردم، آیا جایی برای شرکت در انتخابات باقی مانده است؟ پیرمرد با طمانینه پاسخ داد فرزندم! انتخابات تعیین سرنوشت یک ملت است اگر افرادی که کاملا قبول دارید رد صلاحیت گسترده شدند، بروید و به کسانی رای دهید که به تفکر شما نزدیکترند.
همراه عجول من پاسخ داد آقا شما رد صلاحیت نشدهاید که ما را دعوت به مشارکت میکنید، نمیدانید رد صلاحیت یعنی چه؟ اتهام عدم اعتقاد به خدا و پیامبر(ص) و جمهوری اسلامی بعد از یک عمر مبارزه برای رضای خدا و در خط امام(ره) یعنی چه؟
وقتی که آدم رد صلاحیت میشود انگشت اتهامات او را نشانه میروند و این خیلی سخت است هم برای او و هم برای خانوادهاش. پیرمرد گفت: چرا میدانم ردصلاحیت یعنی چه ما هم رد صلاحیت شدهایم، همراه با تعجب از او پرسید مگر شما ثبت نام کرده بودید؟ مگر شما فوقدیپلم دارید؟ مگر شما...... دارید؟ پیر مرد پاسخ داد نه، من ثبت نام نکردهبودم پسرم رد صلاحیت شد. من پدر شهیدم، ما و مردم میخواستیم به نحو بهتری در انتخابات شرکت کنیم و در همین حال دستش را به داشبورد شکسته پیکان رساند و دفترچهای را بیرون کشید که اسم دکتر قرهیاضی اوراق را مزین کرده بود. برادر شهید، متخصص تراز اول خاورمیانه در امر کشاورزی و زراعت و اصلاح نباتات، سابقه ماهها حضور در جبهههای جنگ، معاون وزیر کشاورزی و عضو تیمهای نامآور فوتبال و غیره. از دیدن آن همه عناوین و سوابق متعالی خشکم زده بود، بغض گلویم را میفشرد و سیل اشک بر گونههایم جاری شد در مقابل صلابت و ایمان پیرمرد احساس حقارت میکردم.
میخواستم بگویم بسیاری از مردم دانشمند جهان دکتر قرهیاضی را میشناسند، او نباید رد صلاحیت شود که پدر گفت: من با زحمت فرزندانم را بزرگ کردهام خانواده ما سختیهای بسیاری را متحمل شدند تا دکتر درس خود را در داخل و خارج به اتمام رساند حالا میخواست در مجلس به مردم ایران خدمت کند. مردم او را میخواستند اما او را رد صلاحیت کردند، اشکالی ندارد این انقلاب از آن ماست شما ناامید نشوید بروید در انتخابات شرکت کنید.
در صحنهای دیگر در سال ۱۳۶۳ نوجوانی در حرم امام رضا(ع) روی ویلچر نشسته و دعا میخواند وقتی شنیدم که او همان کسی است که در سن ۱۴ سالگی در اسارت ارتش بعثی عراق در مواجهه با خانم گزارشگر تلویزیون فرانسه با توسل به نام حضرت فاطمه (ع) از ایران و اسلام دفاع کرده است خم شدم و او را بوسیدم. آن روز به حال او غبطه خوردم و با خود نجوا کردم. ای کاش مثل او و به جای او بودم. دیروز در روزنامه خواندم که او (علیرضا رحیمی) هم در انتخابات مجلس ردصلاحیت شده است و از این جهت ما مثل هم شدیم. اینگونه به هم رسیدیم اما او کجا و ما کجا؛ عرش و فرش مثل هم شدند.
غلامحیدر ابراهیم بای سلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست