یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
با یک گل بهار نمی شود
<اثر ادبی تقلیدی از کلمات یا واقعیتی نیست که پیش از این وجود داشته است، بلکه برعکس اثر ادبی آفرینش و کشف یک جهان مکمل تازه، یک فراجهان، یک فراواقعیت است.><صداهای ریخته> عنوان مجموعه شعر اخیر مسعود بیزارگیتی شاعر و منتقد گیلانی است. از بیزارگیتی تاکنون پنج عنوان مجموعه شعر منتشر شده است. بیزارگیتی به پیرامون بسیار کلی مینگرد. او نه در این مجموعه بلکه در دیگر آثار شعریاش نیز درگیر روایتهای کلانی است که به انتظار خردشدن نشستهاند.
از طرفی این نگاه کلی و کلان عاملی است که مخاطب نتواند از طریق شعرهای بیزارگیتی چندان پی به عقاید، دغدغه ها، آرزوها، شرایط زندگی، موقعیت مکانی و زمانی، فضای سیاسی و اجتماعی و خلاصه تنفسگاه شعری او ببرد.
شما را به شعری از مجموعه <زبان گمشده> و نیز شعری از مجموعه <صداهای ریخته> این شاعر ارجاع میدهم.
<تو را در بازوان نسیم/ رها میکنم/ مرا/ تنها مویی از گیسوان تو/ کافی است / تا به خاطرههایم بیاویزم/ تا با آن/ دلتنگیهایم را/ ورق بزنم/ نسیم و/ گیسوی تو/ و کهکشانی از رویا/ دل من / زورقیاست/ که در امواج/ بادبانش را گم کرده است.( > زبان گمشده، ص ۷)
<جهان/ آن نیست/ که از زرورق صداها میشنوی/ نه پلک زدنی/ تا آواز دیگری/ از پس عقربهها / به گوش نشنید/ فانوس نگاهت را/ اگر در مسیر توفان/ فتیله بالا کشی/ از کنار رودخانه / عبور کن/ تا ردپای تو را / دریا / موجی شود.( >صداهای ریخته، ص ۸۲)
اگر در دو نمونه ذکر شده تامل شود درک خواهد شد که این دو شعر با توجه به آن که در دو مجموعه جدا از هم قرار گرفتهاند اما به لحاظ بهرهگیری آرایههای شعری، فرم، زبان، لحن و ... تا چه حد شبیه هم هستند. سوالی که از پس این اتفاق به ذهن میرسد این است که آیا در فاصله انتشار مجموعه شعر <زبان گمشده( > ۱۳۸۳) و <صداهای ریخته>۱۳۸۶۶)، شاعر تجربهای در عرصه زندگی و شعر نکرده است؟
به گمان مهمترین عاملی که چنین فرآیندی را برای بیزارگیتی رقم زده، لنگر انداختنش در فضای ذهنی است. به همان نسبت که شاعر این مجموعه در فضای ذهنی رو به جلو گام بر نمیدارد، به همان نسبت نیز سبب عدم تحرک مخاطب میشود. البته باید اقرار کرد شاعر در چند شعر از این دفتر مثل شعر <تا وقتی دیگر> توانسته از چنین وضعیتی خارج شود اما با یک گل که بهار نمیشود.
شعرهای بیزارگیتی مخاطب را از یک حجم ذهنی میگذراند اما این حجم ذهنی تبدیل به حجمیعینی نمیشود.
او مدام مخاطب را از یک دنیای ذهنی بعضا غیرملموس وارد دنیای انتزاعی دیگر میکند. در حالی که ذهن مخاطب از پس این دلالتهای ذهنی به جستوجوی مدلول های عینی است. آیا بیزارگیتی از پس این دلالتها (فضاهای ذهنی) توانسته مدلول ها (فضایی عینی) را پدید آورد؟ نباید از حق گذشت که برخی از پاساژهای ذهنی ارائه شده زیبا و دوست داشتنی است اما مخاطب تا چه حد مجال حرکت در عمق این فضا را دارد.
به شعر زیر توجه کنید:
<از صدای دیروز/ به بهت نگاه امروزمان/ و چراغی/ که در پستوی حرفها/ بی فروغ/ ثانیهها را / ورق میزند/ به سطرهای سپیدمان/ دل / خوش میکنیم/ آن سوتر از / اکنون/ و در رژه چشمها / نفس میکشیم.( >پستوی حرفها، ص ۹۸)
<ما در میان زندگی کلمهها زندگی تازهای برایشان میسازیم. از آنها نشانهبرداری میکنیم و بعد برای آن نشانهها رابطهسازی میکنیم.>۲۲) این حقیقتی است که شعر امروز ما با آن مواجه است. نه شعر امروز ما بلکه شعر دیروز ما نیز چنین مهمیرا پذیرفته و درک نموده است.
شعرهای این مجموعه پر از واژگانی است که تعلقخاطر خود را به نشانههای گذشته حفظ کرده است. به عبارتی دیگر شاعر توان نمیگذارد از کلمات، مفاهیم جدیدتری ارائه دهد. بهعنوان مثال کلماتی چون جهان، دست، سطر، پنجره، فصل، اشک، آسمان، آیینه، پرنده، خاکستر، رویا، کلمه، واژه، نخستین، نگاه، حرف، صدا، چشم و ... در کل این مجموعه به کرات تکرار شده است بی آنکه شاعر در هر بار استفاده از آنها کارکردی دیگر از آنها اختیار کند و بار معنایی جدیدی به آنها ببخشد یا اقدام به نشانهزدایی کلاسیک - از آن نوع که در شعر شاملویی اتفاق میافتاد، مثلا آوردن صفت و موصوف یا مضاف و مضافالیه - کند.
<صدایی نه از آن خود/ کلماتی که جلوی چشمها/ دیکته/ رژه/ دهان طناب دار/ با گشاده دستی/ نگاه / نگاه انتظار/ همین که دست دراز میکنم/ از روزن حبابی/ آسودن را/ هجی کنم/ باران/ بیمجالی/ دریغ میکند/ خیال را/ تنها/ نگاه ساکت این صفحه/ بردباری دستهای مرا / به سطری دیگر / وامینهد.( >دیکته میکنم میتوانم، ص ۴۲)
محیط شعرهای بیزارگیتی به لحاظ بهره بردن او از برخی کلمات یک جنس، که بعضا برآمده از طبیعت هستند، سبب شده تا فضای شعرهایش خنثی، آرام و کمهیجان باشد. منظور از تزریق هیجان در واقع ارائه آن از طریق فرم، زبان، تکنیک، آرایههای شعری به مخاطب است.
البته بیانصافی است اگر گفته شود مطلقا هیجانی نیست اما این هیجان بسیار قلیل است، به طوری که میتوان ادعا کرد در ذهن نمیماند تا توسط مخاطب بارور و تبدیل به لذتی طولانی شود.
بیزارگیتی در بسیاری مواقع این هیجان را از طریق تصویر به مخاطب ارائه میدهد اما همانطور که اشاره شد به لحاظ عدم استمرار این تصاویر در محور عمودی درجه هیجانآوری آن بسیار پایین است.
/..< سکوت/ نگاهی است/ که بر رودها پارو میزند/ تا باد/ از کدام سو وزد/ به کدام کرانه/ چشمها را/ به اشاره سکوت/ به خط میکنم /حالا/ رد همه اینها چه میشود/ عقربهها/ سربسته میروند.( >کلمه، ص ۷۳)
به تصویر <سکوت/ نگاهی است/ که بر رودها پارو میزند> از ابیات فوق نگاه کنید. از این نوع تصاویر در شعرهای این مجموعه بسیار به کار رفته است اما این تصاویر تنها در حد گزارههایی مجزا در محور افقی باقی ماندهاند و به محور عمودی سرایت نکرده است.
انتشارات فرهنگ ایلیا (رشت)، چاپ اول ۱۳۸۶.
پینویسها:
۱- پیرامون ادبیات، جی. هیلیس میلر، ترجمه علی اصغر بهرامی، نشر نی، چاپ اول ۱۳۸۴.
۲- عبارت از چیست، یدالله رویایی، نشر آهنگ دیگر، چاپ ۱۳۸۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست