شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

من هیچ وقت از سرزمینم قهر نکردم


من هیچ وقت از سرزمینم قهر نکردم

گفتگویی با محمد مطیع بازیگر سینما وتلویزیون

تصویر ذهنی من از او، به نقش آفرینی هایش در سریالهایی چون «سلطان و شبان» که او در آن نقش «وزیر اعظم» را بازی می کرد، یا سریال «امیر کبیر» و بازی او در نقش «میرزا آقا خان نوری» یا سریال «هزاردستان» و بازی او در نقش «غلام عمه»، سریال «میرزا کوچک خان» و ایفای نقش«احسان ا... خان» و البته چندین فیلم دیگر از جمله «آوار»، «گردباد»، و ... بر می گردد. بعد از کلی پیگیری بالاخره می توانم در دفتر محمد ورزی پیدایش کنم. خبرورودش به ایران را دو ماه پیش، از عباس غفاری(کارگردان تئاتر) شنیده بودم و بعد هم خبری کوتاه در یکی از سایتهای معتبر مبنی بر اینکه در حال حاضر مشغول بازی در سریال «دیکتاتور» است. پیشنهاد مصاحبه را زود و بدون کوچکترین بهانه ای می پذیرد. اول صحبت می گوید که گفتگو با قدس، اولین مصاحبه اش بعد از بازگشت به وطن است. می گوید با توجه به دوری ۲۰ ساله از ایران و عدم اطلاع کافی از سینما وتلویزیون ، با سؤالاتم سردرگمش نکنم و همه چیز را، آنطور که گفته، صادقانه بنویسم و البته من هم تمام سعی ام را کردم. از اهالی رسانه و بخصوص از روزنامه ها گلایه داشت. با این مقدمه، شما را دعوت می کنم که مصاحبه یک ساعت ونیمه من با «محمد مطیع» را بخوانید. او که در سال ۱۳۲۲درمشهد متولد شده، توانست لیسانس تئاترش را از دانشکده هنرهای دراماتیک بگیرد و بازی در سینما را از سال ۱۳۵۱ با فیلم «رضا هفت خط» به کارگردانی حسین ترابی آغاز کند. از دیگر فعالیتهای سینمایی او می توان به فیلمهای کلاغ(بیضایی/۱۳۵۶)، دایره مینا(مهرجویی / ۱۳۵۷)، رسول پسر ابوالقاسم(داریوش فرهنگ / ۱۳۵۹)، آقای هیروگلیف(علی عرفان /۱۳۵۹)، بازداشتگاه(کوپال مشکوة /۱۳۶۱)، روزهای انتظار(اصغر هاشمی / ۱۳۶۵)، وکیل اول(جمشید حیدری /۱۳۶۶) و ... اشاره کرد.

▪ پیش از همه چیز، می خواهیم درباره شما بیشتر بدانیم، شاید به علت اینکه بخشی از مخاطبان جوان ما، بیشتر از ۲۰ سال است از شما کمتر دیده و شنیده اند و هم شاید بهانه ای باشد برای اینکه مخاطبان مسن تر ما، در ذهن، آثار گذشته شما را مرور کنند. پس، از شروع کارهای هنری تان بگویید و ...

ـ همانطور که می دانید من مشهدی هستم و به این قضیه هم افتخار می کنم. زمانی که هجده، نوزده سالم بود، کارم را با رادیو و از مشهد شروع کردم. بعد از آن، با گروهی نیمه حرفه ای به نام «آپادانا» به سمت تئاتر رفتم که در آن زمان تئاتر های خوبی را هم در سالنهای دانشکده پزشکی به روی صحنه می بردیم و یک سری از تئاترها را هم، در شهرستانهای اطراف -مثل نیشابور- اجرا می کردیم.

▪ با هنرمندانی مثل رضا صابری، داریوش ارجمند و یا ... هم کار کردید؟ جزو گروه شما بودند؟

ـ نه، رضا صابری آن زمان جوانتر از من بود. کار می کرد، ولی نه با گروه ما، که با گروه دیگری. ولی با داریوش ارجمند در همان گروه آپادانا کار کرده ام. مثلا وقتی نمایشنامه «داش آکل» را تمرین و اجرا می کردیم، داریوش ارجمند نقش «کاکا رستم» و من نقش «داش آکل» را بازی می کردم. یا فریدون جیرانی که یادم می آید آن زمان دوربینی ۸ میلیمتری داشت که با رضا صابری فیلم کوتاه می ساختند. خلاصه همه با هم دوست بودیم.

▪ چطور شد به سمت سینما وتلویزیون رفتید؟

ـ من هیچ وقت معرف نداشته ام و همیشه هم روی پای خودم ایستاده ام و جلو رفته ام. به اصطلاح دستم را روی زانوی خودم گذاشتم و بلند شدم. من طی سالهای ۴۰ ، یک دوره به تهران آمدم و در یکی دوتا از کلاسهای تئاتری شرکت کردم، ولی به خاطر اینکه چیزی که می خواستم را پیدا نکردم ، به مشهد برگشتم و یکی دو سال بعد دوباره راهی تهران شدم و در همان سالها در دانشکده دراماتیک مشغول تحصیل شدم که در آنجا با حسین ترابی و ابراهیم مکی آشنا شدم و گروهی تشکیل دادیم که خیلی هم فعال بود. در تلویزیون آن زمان که شخصی بود، هفته ای یک تئاتر اجرا می کردیم، فیلم کوتاه می ساختیم و ... و بعد، آهسته آهسته وارد بازار کار شدم. همان زمان، نمایشنامه هایی را از طرف اداره تئاتر برای ارتش اجرا می کردیم، به طوری که زمانی رسید که روزی سه چهار کار در دست داشتم، اعم از تئاتر، فیلم یا ... . اما من بیشتر هنرپیشه تئاتر بوده ام، تا تلویزیون یا سینما. ناگفته نماند که من در استخدام اداره تئاتر بودم و سالها در تئاتر در خدمت بزرگانی چون استاد انتظامی کار کردم و بعد به تلویزیون آمدم.

▪ فکر می کنید اگر نام کدام کارتان (چه در سینما و چه در تلویزیون) را ببرید، چهره محمد مطیع، حتی برای بزرگترها هم دوباره زنده می شود؟

ـ من قبل از انقلاب هم کار می کردم و احتمالا بزرگترها، کاری به نام «همه از یک خانواده» را به یاد دارند که متاسفانه نام کارگردانش را به خاطر ندارم، ولی «سلطان و شبان»، «امیر کبیر»، «روزهای انتظار» و ... را همه به یاد دارند. سریالی را هم در اوایل انقلاب بازی می کردم (متاسفانه اسمش در خاطرم نیست) که من در آن نقش یک رفتگر را بازی می کردم که یک کت را پیدا کرد که پر از پول بود و این مرد به راه افتاد تا صاحب پولها را پیدا کند و الی آخر.

▪ چه چیز باعث این سفر طولانی بود؟ آن هم برای کسی که کم کم داشت در سینما و تلویزیون این سرزمین شناخته می شد؟

ـ وقتی از ایران می رفتم، بیننده کاملا من را می شناخت، ولی جواب دادن به این سؤال برایم خیلی مشکل است. دلایلم برای این سفر کاملا شخصی بود، البته بیمار هم بودم و همه اینها برای رفتن من از ایران دست به دست هم داد. البته کمی هم قهرکردم، با همه همکاران شما !دوست دارم این را بنویسید. زمانی که من فعالیتم زیاد بود و مرتب در سینما و تلویزیون بازی می کردم، نه تنها از این قشر پاداشی نگرفتم که حتی چیزهایی هم راجع به من نوشتند که ناراحتم کرد. به خاطر دارم حدود ۲۰ سال قبل، زمانی که برای استاد فاخته ای مراسم تودیع گذاشته بودند و من دعوت شده بودم تا جلو چند تن از اساتید مختلف صحبت کنم، زبانم بند آمده بود و وحشت کرده بودم.ولی صحبت کردم و گفتم که اولین بار در سن هفت سالگی توسط عمویم به تئاتر رفتم و آنجا با تئاتر گلشن مشهد آشنا شدم و اینطور چیزها، ولی می دانید یکی از همکاران شما در چهار خط درباره من چه نوشته بود؟! نوشته بود: «محمد مطیع، هنرپیشه گلشن مشهد»! این درست و انسانی نیست، چرا گفته های دیگران را تحریف می کنند؟

▪ چه عاملی باعث بازگشت شما به ایران شد؟

ـ من مال این سرزمینم. من هیچ وقت از سرزمینم قهر نکردم. من مردمم را دوست دارم و می دانم که آنها هم من را دوست دارند. من از بعضی از دست اندرکاران سینما و همکاران شما بود که قهر کردم !برای اینکه خیلی بی انصاف بودند !آیا این همه سال فعالیت من پاداشی نداشت؟!

▪ به خاطر پروژه آقای ورزی به ایران برگشتید یا زمانی که به ایران آمدید پیشنهاد بازی در این سریال به شما شد؟

ـ آقای ورزی برای کشاندن من به ایران خیلی تلاش کرد. او حدود پنج ،شش سال با من در ارتباط بود و مرتب از من می خواست که در پروژه ای که در دست ساخت دارد بازی کنم، ولی من به بهانه های مختلف شانه خالی می کردم. او مرتب اصرار می کرد و می گفت که «جایت در سینما و تلویزیون خالی است» و این پافشاری اش، سرانجام جواب داد و من برگشتم و اکنون هم مشغول بازی در سریال او هستم.

▪ در خصوص سریال «دیکتاتور» بیشتر بگویید ...

ـ فیلمبرداری این سریال فعلا با نام "دیکتاتور" آغاز شده و من در آن، نقش «اردشیر ریپورتر» را بازی می کنم که یک ایرانی است که در هند متولد شده و خاندانش مستقیم با ملکه انگلیس در ارتباط هستند و ... .

کار تصویربرداری این مجموعه بیش از یک ماه است که آغاز شده و اکثر لوکیشن ها در کاخ سعدآباد، شهرک غزالی و جنگل های شمال انجام می شود. در این سریال، احمد نجفی نقش «رضا شاه» را بازی می کند و بخشی از کار هم که به زندگی و تحصیل محمدرضا شاه پهلوی مربوط می شود، در سوئیس تصویربرداری شده است.

▪ در طی این سالها و در غربت، باز هم به کار سینما پرداختید؟

ـ نه، اوایلی که از ایران رفته بودم، اداره فرهنگ سوئد خواست که من در فیلمی بازی کنم. من هم با همکاری تعدادی از هنر پیشگان ایرانی و سوئدی کار را پی بردم، ولی چیزی که من می خواستم نشد و بعد از آن، دیگر کاری انجام ندادم.

▪ آقای مطیع، طیف متفاوتی از فیلمهای گوناگون را می شود در کارنامه هنری شما دید. از فیلمهای کمدی و اجتماعی گرفته تا سریال های تلویزیونی. خودتان بیشتر با کدامیک از این گونه های سینمایی و تلویزیونی احساس قرابت بیشتری می کنید؟

ـ پاسخ دادن به این پرسش برای من خیلی مشکل است. من هر کاری را که بازی کرده ام، واقعا دوست داشته ام و گر نه آن را بازی نمی کردم . همه کارهای من، مثل بچه هایم هستند، اما به بعضی از کارهایم علاقه بیشتری دارم. اما سالها پیش، در فیلم کوتاهی از واروژ کریم مسیحی بازی می کردم که نوشته بهرام بیضایی بود به نام «سلندر» که یک بار هم از تلویزیون و در دهه فجر پخش شد و یک بار هم من از تلویزیون سوئد شاهد پخش آن بودم. من این کار را خیلی دوست دارم.

▪ در طول دوران فعالیت هنری تان در جشنواره های مختلف که نامزد دریافت جایزه بودید، جایزه ای هم دریافت کردید؟

ـ نه، من هیچ وقت حقم را نگرفتم !البته خیلی ها مثل من بودند. کسانی مثل مرحوم پرویز فنی زاده که مانند او را نداشتیم و نخواهیم داشت.

▪ در سوئد چقدر اخبار سینمای ایران را دنبال می کردید؟

ـ هیچ! من فقط مرگ همکارانم را می شنیدم! مثل همین اواخر که خبر مرگ خسرو شکیبایی را به من اطلاع دادند.

▪ چقدر شکیبایی را می شناختید؟

ـ اینقدر که بزرگش کرده بودم! وقتی با او آشنا شدم، خیلی جوان بود. ما در یک برهه از زمان خیلی با هم زندگی کردیم . با او از نزدیک آشنایی داشتم و زندگی اش را از نزدیک می دیدم. متاسفانه شکیبایی خیلی دیر شناخته شد.

▪ جالب است بدانیم کسی که در یک برهه زمانی از سینمای این سرزمین دور شده و حالا پس از ۲۰ سال دوباره دارد به آن نگاه می کند، چه تفاوتی را در این سینما می بیند؟ به نظر او، در طی این سالها چه اتفاقی برای این سینما افتاده؟ آیا پیشرفتی را در آن حس کرده؟!

ـ سینمای ایران متاسفانه دوباره به گذشته برگشته است !هر چند اظهار نظر من در خصوص سینمای ایران و به لحاظ اینکه سالیان سال در ایران نبودم، چندان به جا نیست و چندان در این مدت فیلم ایرانی ندیده ام، اما در همین مدت که برگشته ام متوجه شده ام، که دوباره برگشته ایم به سالهای قبل !بعد از انقلاب یکسری سینمای ایران جان گرفت و جوان شد. معنا گرفته بود، ولی خیلی از فیلمهایی که اکنون ساخته می شود، چه فرقی با فیلمفارسی های گذشته دارد؟ !اکنون همان قصه ها دوباره دارد بازسازی می شود !ظاهرا در این سالها، سینما فقط بازیگر ساخته است و بازیگری هم فقط شده «زیبایی». هر که زیباتراست، بازیگرتر است !من چاق وقتی کنار بازیگرهای مینیاتوری می ایستم، تماشاگر دیگر به من نگاه نمی کند !و دیگر اینکه آنهایی که باید در این سینما کار کنند نیستند. چرا؟

▪ شما با کارگردانهای متفاوتی کار کردید. کسانی همچون بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی، داریوش فرهنگ و دیگران. تفاوت این سینماگران را در چه چیزهایی می بینید؟

ـ تفاوت سینمای آنها در نوع ساخت و تکنیکشان است. هر کدام از آنها برای خود سبک خاصی دارند. نگرششان به بازیگری و شیوه بازی گرفتن از بازیگر با هم تفاوت دارد.

▪ یکی از نقش های شما، بازی در سریال «هزار دستان» علی حاتمی به نقش «غلام عمه» بود. در باره این نقش و بازی خودتان و شیوه کار علی حاتمی بگویید.

ـ من از زمان دانشکده با علی حاتمی دوست بودم و او را می شناختم. او در شیوه خاصی از دیالوگ نویسی استاد بود. نظیرش دیگر نیست. او تافته جدا بافته ای بود. ولی در خصوص هزار دستان و نقش «غلام عمه» باید بگویم که «غلام عمه» در تمام دنیا عمه ای دارد که خیلی دوستش دارد و وقتی شعبون استخونی شوهر عمه اش را می کشد، به خونخواهی او بر می خیزد و... که در قصه اولیه، این نقش خیلی گسترده بود، اما با اتفاقاتی که بر سر فیلمنامه افتاد، نقش تا حدی کوتاه شد. علی حاتمی موقع فیلمبرداری، آنچه مد نظرش بود را می گفت و توضیح می داد و بقیه کار به دوش من می افتاد تا صحنه را بر اساس خواست او و تواناییهای خودم بازی کنم.

▪ پیشنهادات و کارهای بعدی چه؟ برنامه کاری تان برای آینده چیست؟

ـ در همین مدت پیشنهادهای زیادی شده، ولی فعلا تصمیم خاصی ندارم.

تکتم بهاردوست