چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
اربعین معنویت
بیش از سیزده قرن است که ازعاشورا، قیام امام حسین(ع) و حوادث پیش و پس از آن میگذرد و در طول این قرنهای متمادی نویسندگان و مورخان زیادی بودهاند که به خلق آثار زیادی در این حوزه پرداختهاند اما با این همه، وقتی به بررسی منابع مختلف تاریخی میپردازی، روایات متعددی را در انعکاس این واقعه بزرگ در تاریخ اسلام خواهی دید. این موضوع تنها ناشی از روایات مورخان مذاهب مختلف نیست. در منابع شیعی هم گاهی در ذکر وقایع قیام امام حسین (ع) شاهد روایات مختلفی هستیم. برای نمونه استاد شهیدمطهری در کتاب حماسه حسینی در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین روز شهادت حسین بن علی «ع» گفته میشود که مصادف با روز بیستم ماه صفر است. در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، عظیم ترین مراسم سوگواری را در کشورها و شهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی بر پا میکنند. روایت شده است که در نخستین اربعین شهادت امام حسین«ع»، جابر بن عبد الله انصاری و عطیه عوفی موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا(ع) شدند.
بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کارواناسرای اهل بیت «ع» در بازگشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان هم آن را نفی کرده و نپذیرفتهاند. از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الآمال» دلایلی ذکر میکند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبودهاست. بعضی از علما نیز در این باره تحقیق مبسوط و مستقلی انجام دادهاند که منتشرشده است. اما میبایست تاکید کرد که اعتبار اربعین امام حسین (ع) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی وفاداران به امام حسین (ع) شناخته شده بوده است. بدین لحاظ است که در این روز زیارت امام حسین (ع) مستحب است و این زیارت، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام حسن عسکری (ع) روایت شده است.
اما فارغ از زیارت امام حسین (ع) در منابع تاریخی چنین نقل شده است که اهل بیت علیهم السلام در بازگشت از شهر شام وقتی به دو راهی جاده عراق و مدینه رسیدند، از امیر کاروان خواستند تا آنان را به کربلا ببرد، و او آنان را بسوی کربلا حرکت داد، چون به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری را دیدند. که با تنی چند از بنی هاشم و خاندان پیامبر برای زیارت امام حسین علیهالسلام آمده بودند، همزمان با آنان به کربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زاری کردند و نالههای جانسوز سر دادند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنان پیوستند، زینب(س) در میان جمع زنان آمد و با صوتی حزین که دلها را جریحه دار میکرد می گفت: «وااخاه! و احسینا! و احبیب رسولالله و ابن مکه و منی! وابن فاطمه الزهراء! و ابن علی المرتضی! آه ثم آه!»، پس بیهوش گردید. آنگاه ام کلثوم لطمه به صورت زد و با صدایی بلند میگفت: امروز محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا از دنیا رفتهاند و دیگر زنان نیز سیلی به صورت زده و گریه و شیون میکردند.
سکینه چون چنین دید، فریاد زد: وامحمدا! واجدا! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بیت تو کردهاند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان نمودند!
عطیه عوفی میگوید: با جابر بن عبدالله به عزم زیارت قبر حسین علیهالسلام بیرون آمدم و چون به کربلا رسیدیم جابر نزدیک شط فرات رفته و غسل کرد و ردائی همانند شخص محرم بر تن نمود و همیانی را گشود که در آن بوی خوش بود و خود را معطر کرد و هر گامی که بر میداشت ذکر خدا میگفت تا نزدیک قبر مقدس رسید و به من گفت: دستم را بر روی قبر بگذار! چون چنین کردم، بر روی قبر از هوش رفت.
من آب بر روی جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آنگاه سه مرتبه گفت: یا حسین. سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه!» و بعد اضافه کرد: چه تمنای جواب داری که حسین در خون خود آغشته و بین سر و بدنش جدائی افتاده است و گفت:
فاشهد انک ابن خیر النبیین و ابن سید المؤمنین و ابن حلیف التقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النقباء و ابن فاطمه سیده النساء، و مالک لا تکون هکذا و قد غذتک کف سید المرسلین و ربیت فی حجر المتقین و رضعت من ثدی الایمان و فطمت بالاسلام فطبت حیا و طبت میتا غیر ان قلوب المؤمنین غیر طبیه لفراقک و لا شاکه فی الخیره لک فعلیک سلام الله و رضوانه و اشهد انک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریا.
من گواهی میدهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین میباشی، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و عبایی، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه سیده بانوانی، و چرا چنین نباشد که دست سید المرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتی و از پستان ایمان شیر خوردی و پاک زیستی و پاک از دنیا رفتی و دلهای مؤمنان را از فراق خود اندوهگین کردی پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتی که برادرت یحیی بن زکریا شهید گشت.
آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانید و گفت:
سلام بر شماای ارواحی که در کنار حسین نزول کرده و آرمیدید، گواهی میدهم که شما نماز را بپا داشته و زکوه را ادا نموده و به معروف امر و از منکر نهی کردید، و با ملحدین و کفار مبارزه و جهاد کرده، خدا را تا هنگام مردن عبادت نمودید.
و اضافه نمود: به آن خدائی که پیامبر را به حق مبعوث کرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شدهاید شریک هستیم.
عطیه میگوید: به جابر گفتم: ما کاری نکردیم! اینان شهید شدهاند.
گفت:ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرک فی عملهم»، «هر که گروهی را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد، و هر که عمل جماعتی را دوست داشته باشد در عمل آنها شریک خواهد بود».
در تاریخ حبیب السیر آمده است:یزید بن معاویه سرهای مقدس شهدا را در اختیار علی بن الحسین علیهالسلام قرار داد، و آن بزرگوار در روز بیستم ماه صفر آن سرها را به بدنهای پاکشان ملحق نمود و آنگاه عازم مدینه طیبه گردید. ابو ریحان بیرونی در آثار الباقیه گفته است: در روز بیستم ماه صفر، سر مقدس حسین علیهالسلام به بدن مطهرش بازگردانیده و دفن شد به هنگامی که اهل بیت امام حسین علیهالسلام بعد از بازگشت از شام در روز اربعین جهت زیارت آمده بودند.
سید ابن طاووس در اقبال میگوید: چگونه روز بیستم ماه صفر، روز اربعین است در حالی که حسین صلواتالله علیه روز دهم محرم به شهادت رسید، بنابراین اربعین، روز نوزدهم ماه صفر باید باشد.
آنگاه سید میگوید: محتمل است ماه محرم سال ۶۱ کم بوده است، یعنی ۲۹ روز بوده که طبعا بیستم ماه صفر، روز اربعین است، و احتمال دارد که ماه محرم تمام بوده ولی چون امام حسین علیهالسلام در پایان روز عاشورا شهید گردید لذا روز عاشورا را به حساب نیاوردهاند. و در مصباح آمده است: خاندان امام حسین علیهالسلام در روز بیستم ماه صفر بهمراه علی بن الحسین به مدینه رسیدند، و شیخ مفید همین قول را اختیار کرده است، و در غیر مصباح آمده است که ایشان در روز بیستم ماه صفر بعد از مراجعت از شام به کربلا رسیدند.
همانگونه که در نقلهای ذکر شده مشهود است اهل بیت علیهم السلام در همان سالی که حادثه کربلا رخ داد - سال ۶۱ - پس از مراجعت از شام و در روز اربعین به کربلا آمدند، و یا اینکه در سنه ۶۲ یعنی یک سال بعد از شهادت رهسپار کربلا شدهاند ؛ و ما در اینجا به صورت اختصار عینا آنچه در این رابطه گفته و یا نوشته شده است ذکر میکنیم:
۱) قول اول: اهل بیت در همان سال ۶۱ پس از مراجعت از شام و در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند، و این همان قول صاحب تاریخ حبیب السیر است که قبلا بازگو کردیم، و در الاثار الباقیه ابوریحان نیز همین قول آمده و ظاهر عبارت سید ابن طاووس در الملهوف هم همین مطلب را میرساند و ابن نما در مثیر الاحزان نیز همین قول را نقل کرده است.
۲) قول دوم: اهل بیت علیهم السلام همان سال در روز بیستم صفر به کربلا و قبل از رفتن به شام از کربلا عبور نمودند و بر مزار شهیدان خود عزاداری کردند، و سپهر مؤلف ناسخ التواریخ بر این قول است. و این احتمال گرچه بعید به نظر میرسد، زیرا در نقلی بدان اشاره نشده است ولی احتمالی است که ثبوتا مانعی ندارد و دلیلی برای اثبات آن نیست.
۳) قول سوم: آل البیت در سال ۶۲، یعنی یک سال بعد و در روز بیستم صفر به کربلا آمدهاند. صاحب قمقام زخار میگوید: مسافت و عادت تشریف فرمائی به حرم حضرت سید الشهداء علیهالسلام در روز اربعین سال ۶۱ هجری به کربلای معلا مشکل، بلکه خلاف عقل است ؛ زیرا امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا به درجه رفیع شهادت نائل آمد و عمر بن سعد یک روز برای دفن کشتگان خود در آنجا توقف و روز یازدهم به جانب کوفه حرکت کرد و از کربلای معلا تا کوفه به خط مستقیم تخمینا هشت فرسخ است و چند روزی هم عبیدالله بن زیاد اهل عصمت را در کوفه نگه داشت تا از یزید خبر رسید که پردگیان حرم را به دمشق اعزام دارد و او هم اسیران را از راه حران و جزیره و حلب به شام فرستاد که مسافت دوری است و فاصله کوفه تا دمشق به خط مستقیم تقریبا صدو هفتاد و پنج فرسخ است و پس از ورود به شام به روایتی تا شش ماه اهل بیت (ع) را نگه داشتند و پس از حصول اطمینان از عدم شورش مردم موافقت کرد که حضرت سجاد با پردگیان حرم به مدینه باز گردد، پس چگونه اینهمه وقایع میتواند در چهل روز صورت گرفته باشد، قطعا ورود اهل بیت علیهم السلام به کربلا در سال دیگر بوده است که سال شصت و دو هجری باشد و هر کس به نظر تدبر در این مسئله بیندیشد نامه نگار را تصدیق خواهد کرد و جابر بن عبدالله هم در اربعین شصت و دو به زیارت مشرف شده است و شرافت جابر در این است که او اولین کسی است از صحابه کبار و مخلصین سوگوار که شد رحال کرده و به این سعادت نایل آمده است، کفی به فخرا و نامه نگار در این قول منفرد است: میگویم و میآیمش از عهده برون! والله ولی التوفیق.
۴) قول چهارم: احتمال دیگری وجود دارد که اهل بیت ابتدا به مدینه آمدند و از مدینه عازم کربلا شدند و سر مقدس امام(ع) را نیز در این سفر با خود برده و به بدن مطهر حسین علیهالسلام ملحق نمودهاند، اما نه در اربعین سال ۶۱ هجری بلکه پس از مراجعت به مدینه به کربلا رفتهاند. ابن جوزی از هشام و بعضی دیگر نقل کرده است که سر مقدس حسین علیهالسلام با اسیران به مدینه آورده شد و سپس به کربلا حمل گردیده است و با بدن مطهر دفن شده است.
و از بعضی از مورخان نقل شده است که: صورت حال جریان اقتضاء میکند که اهل بیت در مدتی بیش از چهل روز از زمان شهادت امام حسین علیهالسلام به عراق یا به مدینه رفته باشند و بازگشت آنها به کربلا، ممکن است، ولی روز بیستم صفر نبوده است زیرا جابر بن عبدالله انصاری هم از حجاز آمده بود و رسیدن خبر به حجاز و حرکت جابر از آنجا قهرا زمانی بیش از چهل روز را میطلبد. یا اینکه باید بگوئیم جابر از مدینه نیامده بود بلکه از کوفه و یا از شهری دیگر عازم کربلا شده بود.
مهدیهالسادات نیازی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست