جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا

خلق شخصیت های ماندگار


خلق شخصیت های ماندگار

نگاهی به مجموعه داستان «گربه های آدمخوار» اثر هاروکی موراکامی

تاکنون هیچ نویسنده‎ای در تاریخ ادبیات داستانی ژاپن از شهرت موراکامی برخوردار نبوده، آنگونه که نه فقط در ژاپن که در دیگر کشورها نیز آثارش از تیراژی چشمگیر برخوردار باشد و حتی در ایران نیز با همین سطح از مطالعه عمومی و شمارگان متعارف هر کتاب در یک چاپ، آثار او در چند نوبت تجدید چاپ شده و با اقبال عمومی روبه‎رو شده است. صرف‎نظر از ارزش‎های ادبی آثار موراکامی، این جذابیت‎ها را می‎توان از جنبه دیگری نیز مورد توجه قرار داد، چرا که اگر صرفا این مسئله لحاظ می‎شد، در ژاپن نویسندگان قدرتمندتری به لحاظ ادبی نیز یافت می‎شوند که از چنین توفیقی برخوردار نشده‎اند، نمونه‎اش یوکیو میشیما که اتفاقا آثار او نیز به فارسی ترجمه شده اما با توجه چندانی هم روبه‎رو نبوده است.

به نظر می‎رسد اگر موراکامی امروز از چنین جایگاهی برخوردار شده، از آن روست که اگرچه او به زبان ژاپنی و درباره مردم این کشور می‎نویسد، اما از شیوه‎هایی استفاده می‎کند که برای مخاطبان خارجی و به‎ویژه غربی ملموس‎ و قابل فهم‎تر است و این نه فقط از آن روست که او بیشتر از طبقه متوسطی می‎نویسد که در ژاپن امروز پذیرای فرهنگ غرب شده است، بلکه از عناصر و المانهایی استفاده می‎کند که برآمده از فرهنگ و هنر غربی هستند، این عناصر خواه می‎خواهد جزئیاتی باشد مثل ارجاع به موسیقی و ادبیات غرب و خواه رفتن به سراغ کهن الگوهایی که برگرفته از سنت‎های روایی و اسطوره‎های فرهنگ غربی؛ نهایتا نباید از نکته غافل شد که موراکامی جهانی‎تر می‎اندیشد و می‎نویسد و آنچه را که او در آثارش مورد توجه قرار می‎دهد در بسیاری موارد ایده‎ها و دغدغه‎هایی‎ست که صرفا محدود به مرزهای ژاپن نیست؛ بلکه به نوعی دغدغه عمومی انسان امروز به حساب می‎آید.

بنابراین اگر چه برخی، نویسندگانی سنتی‎تر همچون میشیما‎ را می‎پسندند که از فرهنگ، تاریخ و سنت‎های ژاپن می‎نویسند، اما بی‎اغماض اگر بخواهیم سراغ نویسنده‎ای برویم که آیینه تمام نمای ژاپن امروز باشد، موراکامی چهره‎ای قابل اعتناتر است چراکه در ژاپن امروز نیز (خوب یا بد) همانند آثار موراکامی عناصر فرهنگی غرب در زندگی و مناسبات میان آدم‌ها نیز نمود دارد.

آنچه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، همانند اغلب آثار موراکامی، در مجموعه داستان «گربه‎های آدمخوار» به عنوان تازه‎ترین کتابی که از این نویسنده به فارسی منتشر شده نیز قابل رویت است. همانند اشاره به انواع اقسام موسیقیدانان یا خوانندگان یا نویسندگان غربی که در برخی از این داستان‌ها به‎خوبی جا افتاده و حتی به عنوان عنصری در شخصیت‎پردازی و فضاسازی این داستان‌ها تاثیر گذار بوده و البته گاه هم جا نیفتاده و حاصل علاقه بیش از حد موراکامی به موسیقی غربی‎ست و تحمیلی و زائد به‌نظر می‎رسد (موراکامی در بسیاری از داستان‌هایش لیستی از موسیقی غربی که عمدتا جاز هستند ارائه می‎کند و گاه چندان هم در بند منطق به‌کارگیری آنها نیست) و از این لحاظ همین ویژگی می‎تواند به نقاط ضعف این داستان‌ها هم بدل شود. نمونه‎اش داستان گربه‎های آدمخوار که به رابطه یک زن و مرد می‎پردازد که علی‎ظاهر آدم‌هایی معمولی هستند، اما در اینجا نیز موراکامی نام یکسری از صفحه‎های غربی را به عنوان موسیقی مورد علاقه شخصیت کنار هم ردیف می‎کند، این درحالی‎ست که علاقه به این نوع موسیقی بیشتر خاص نویسنده داستان به نظر می‌رسد تا این شخصیت!

موراکامی در یکی از گفت‌وگوهای خود اشاره دارد که در داستان‎نویسی بیش از هرچیز ساختن شخصیت برای او لذت بخش است. این علاقه‌مندی به شکلی آگاهانه در داستان‌های او نیز نمود دارد و جالب اینکه در آثار او صرف نظر از اینکه رمان هستند یا داستان کوتاه، موفق‎ترین آثار همانهایی هستند که از شخصیت‎هایی متفاوت و فراموش نشدنی برخوردارند، شخصیت‎هایی که نه فقط خوب پرداخته شده‎اند، بلکه موراکامی با اشاره به پاره‎ای ویژگی‎ها، خلقیات و کنش‎ها و واکنش‎ها یا دیالوگ‎ها، بدانها چنان فردیتی می‎دهد که زنده، پذیرفتنی و جذاب باشند و حتی فراتر از این، گویی اغلب داستان بر‎ مبنای شکل گرفته پیش می‎رود، به بیان دیگر این شخصیت‎ها هستند که موقعیت‎های داستانی را رقم زده و آن را پی می‎برند. با این او صاف بیهوده نیست که موراکامی ادعا می‎کند در بسیاری از مواردبه هنگام نوشتن داستان‌ها نمی‎داند این داستان‎ها چگونه پیش رفته و در کجا به سرانجام می‎رسند.

از این منظر خطا نیست اگر بگوییم خلق چنین شخصیت‎هایی که درونمایه قصه را تحت‎الشعاع خود قرار می‎دهند، بیش از مضمون آثارش اهمیت می‎یابند. این دست شخصیت‎ها در مجموعه داستان گربه‎های آدمخوار هم دیده می‎شوند، داستان «گربه‎های آدمخوار» نیز به همین ترتیب که در اینجا زن و مردی تقریبا میانسال سوژه داستان قرار گرفته‎اند و تا آنجا که داستان روی این دو شخصیت تمرکز دارد، موفق به نظر می‎رسد، اما وقتی نویسنده می‎خواهد آن را به سرانجام برساند، همانند آن دسته آثار موراکامی که به شکلی رئالیستی شروع شده و در ادامه با مایه‎های سوررئالیستی آمیخته شده و به پایان می‎رسند، گاه مبهم و ناموفق جلوه می‎کنند.

سخن آخر اینکه به‌‌رغم برخی داستان‌های خوب مجموعه داستان گربه‎های آدمخوار پیش از این شاهد انتشار آثار بهتری هم از او بوده‎ایم، چنانکه آثار قابل اعتنای گوناگونی از این نویسنده هنوز به فارسی در نیامده.

حمید رضا امیدی سرور