جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مالنا


مالنا

مالنا عمیقا به همسرش نینو وفادار است و از سوی مردان به دلیل دست نیافتنی بودنش هدف شایعات ناپسندی قرار می گیرد

● نقدی كامل بر فیلم زیبا و بیاد ماندنی مالنا به كارگردانی جوزژه تورناتوره و با بازی مونیكا بلوچی و ....

▪ نویسنده و کارگردان :

جوزپه تورناتوره، بر اساس داستانی از لوچانو وینچنزونی

▪ مدیر فیلمبرداری : لایوش کولتای

▪ تدوین : ماسیمو کواگلیا

▪ موسیقی : انیو موریکونه

▪ طراح صحنه : فرانچسکو فره گری

▪ بازیگران : مونیکا بلوچی (مالنا اسکوردیا)، جوزپه سولفارو(رناتو آموروسو)، لوچانو فدریکو(پدر رناتو)، ماتیلده پیانا(مادر رناتو)، پی یترو نوتاریانی(پدر مالنا)، گیتانو آزوتیکا(نینو اسکوردیا)

▪ محصول ٢٠٠٠ ایتالیا و آمریکا،١٠٤/٩٢ دقیقه.

دهم ژوئیه ١٩٤٠ در شهر کاستلکوتو، ایتالیا. رناتو آموروسوی دوازده و نیمه،صاحب اولین دوچرخه اش می شود و برای اولین بار چشمش به مالنا اسکوردیا می افتد.مالنا تازه واردی است که همسرش نینو،مردی از اهالی کاستلکوتو، در جبهه شمال افریقا می جنگد و مالنا به تنهایی در خانه پدری شوهرش زندگی می کند.پدر مالنا نیز که معلم زبان لاتین است، برای تنها نماندن دخترش در کاستلکوتو اقامت کرده است.رناتو شیفته مالنا می شود و در عالم خیال خودش و مالنا را در هیات شخصیت های سینمایی چون تارزان و جین، جان وین و کلر تره ور در دلیجان، کلئوپاترا و مار و سامسون ودلیله مجسم می کند.

مالنا عمیقا به همسرش نینو وفادار است و از سوی مردان به دلیل دست نیافتنی بودنش هدف شایعات ناپسندی قرار می گیرد.از طرف دیگر زنان شهر نیز که زیبایی مالنا را عاملی تهدید کننده برای بنیان های خانوادگی خود می دانند،زبان هایشان را به کار می اندازند. به زودی هر دو طرف بدون این که مدرکی یافته باشند،بر سر این موضوع به توافق می رسند که مالنا فاسد است.

یک روز خبر می رسد که نینو در جبهه کشته شده و مراسمی برای بزرگداشت او برگزار می شود.مردان شهر،اینک مالنای غمگین را قابل دسترس تر می پندارند و تحت تاثیر تعصب حاکم ،شایعات بالا می گیرد.مستمری شوهر مالنا بارها قطع می شود و یافتن کاری مناسب غیرممکن به نظر می رسد. در همین زمان نامه بی امضایی به دست پدرش می رسد و او را متهم به بی آبرویی می کند. پدر مالنا او را طرد می کند.

در بمباران متفقین،پدر مالنا کشته می شود و داغی تازه بر دل مالنا می گذارد.او که تنها و بی کس شده ،تصمیم می گیرد با سروان کادیی ازدواج کند، اما شبی پس از خروج سروان از منزل مالنا، گاسپار کوزیمانو دندان پزشک شهر راه را بر او می بندد و جنجال به پا می کند. مالنا برای اعاده حیثیت دست به دامان تنها وکیل شهر می شود.

مالنا در جریان دادگاه در می یابد که سروان کادیی عازم ماموریتی در شهری دیگر است.مالنا از اتهام ها تبرئه و دندان پزشک متاهل تلویحا متهم به دیوانگی می شود. وکیل شیاد پس از محاکمه به منزل مالنا رفته و در ازای دستمزد به او تعدی می کند.

مالنا که بی کار،بی پول و بی پناه شده، ناچار پیشنهاد آنتونیوی پا انداز را می پذیرد و به خودفروشی روی می آورد. شهر توسط آلمانی ها اشغال شده و مالنا به ناچار با آنها طرح دوستی می ریزد،اما با پایان جنگ، متفقین پیروزمندانه وارد شهر می شوند. زنان که موقعیت را برای انتقام جویی مناسب یافته اند، پس از مضروب کردن مالنا موهایش را قیچی می کنند. مالنا شهر را به مقصد مسینا ترک می کند و رناتو خاموش او را بدرقه می کند.

یک روز اتوبوسی نینو را به شهر می آورد و روشن می شود که خبر مرگ او حقیقت نداشته، بلکه مدتی به مالاریا مبتلا و اسیر شده و یک دستش نیز قطع شده است.هیچ کس جرات گفتن حقیقت را به نینو ندارد. رناتو واقعیت را در نامه ای به نینو بازگو می کند و نینو راهی مسینا می شود. یک سال بعد، نینو که مالنا را یافته وارد شهر می شود،اهالی ابتدا حیرت می کنند ،اما به زودی زنان شهر به پذیرش مجدد او رضایت می دهند.رناتو نیز که سرانجام موفق شده با مالنا صحبت کند، با آرزوی خوشبختی از او جدا می شود.

● نان و عشق و سیاست یا ایتالیا نمره اخلاق صفر

بسیاری کوشیده اند به پدیده نقد فیلم فارغ از هر دیدگاهی و صرفا از جهت زیبایی شناختی بنگرند.اما شخصا با گرایشی جامعه شناسانه و روان شناسانه، بر این اعتقاد بوده و هستم که حتی غیر واقع بینانه ترین فیلم ها هم به نوعی بیان گر یک تفکر درباره جامعه و ایدئولوژی آن هستند.منتقدان بسیاری در گذشته این راه را رفته اند( کیومرث وجدانی در میان منتقدان ایرانی به همین دلیل بی همتاست)،از این رو بسیاری کینگ کنگ (١٩٣٣) را محصول ناخودآگاه کتاب تمدن و ناخشنودی های آن اثر فروید و کینگ کنگ (١٩٧٦) را برنامه ای به منظور تصویر کردن تیره بختان روی زمین اثر فرانتس فانون دانسته اند.

مطب دکتر کالیگاری از دیدگاه زیگفرید کراکائر مورد سرزنش قرار گرفته، چون با حالت بیمارگونه خود به ظهور هیتلر کمک کرده است و فیلم فارغ التحصیل(١٩٦٧) برای غفلتش تقبیح شده ، چون عواقب نامطبوع جنگ ویتنام را نادیده گرفته بود.گذشت زمان صحت نظریه ویلیام دومیل را ثابت کرد که در ١٩٣٥ با وسواسی عجیب نتیجه گرفت" طرفداران امروز میکی ماوس،هواداران فردای طرح جدید روزولت خواهند بود، در حالی که علاقمندان پاپای نسلی از فاشیست ها را بزرگ خواهند کرد."

با این مقدمه، نیازی نیست که تاکید کنم همواره برایم مهم بوده که فیلم توسط چه کسی، در کجا و چه تاریخی و برای کدام تماشاگر ساخته شده و پیامد نمایش آن در روان فرد و جامعه چه خواهد بود. تصور می کنم مطرح کردن چنین دیدگاهی در زمانه ای که بسیاری از فیلم ها در کشمکش سرگرم سازی صرف و تبلیغ بی کنشی اسیرند، خالی از فایده نباشد."کودکی همواره با ماست"(زیگموند فروید)

مالنا در دیدار اول چنین می نمایاند که پرسه ای سرخوشانه در خاطرات نوجوانی و پژوهشی نوستالژیک درباره تب و تاب های دوران بلوغ است. یکی از خیل همان فیلم های آشنای ایتالیایی از قبیل نان و عشق و ... که این بار به دست کارگردان سینما پارادیزو ساخته شده و ظاهری پالوده تر دارد و همین دیدگاه سهل انگارانه باعث می شود مفهوم واقعی فیلم پوشیده بماند.

مالنا بر خلاف ظاهرش، سیاسی ترین فیلم سال ٢٠٠٠ سینمای ایتالیا و سیاسی ترین فیلم کارنامه تورناتوره است، تلاشی بلند پروازنه برای ریشه یابی روان شناختی / اجتماعی فاشیسم ایتالیایی که از ابزارهای معمول فیلم های سطحی و کم مایه سیاسی بهره نمی برد و لاجرم منش سیاسی بیرونی آثاری چون Z (١٩٦٨) و حکومت نظامی (١٩٧٣) کوستا گاوراس را هم ندارد.

مالنا بیشتر به آخرین تانگو در پاریس (١٩٧٢، برتولوچی) و سالو یا ١٢٠ روز سودوم(١٩٧٥، پازولینی) نزدیک است، آثاری که سعی در تلفیق مارکسیسم و فرویدیسم داشتند ، واجد دیدگاه چپ جدید و اروپایی بودند و آن را در لفافی از نوستالژی و طنز می پیچیدند.

این امر ناشی از وضعیت ایدئولوژی گریز جهان امروز در آستانه هزاره جدید است که در وضعیت التقاطی پست مدرن به سر می برد و تورناتوره هم نخواسته با تقلیل دادن غیر ضروری فیلمش تا حد یک فرمول و جانبداری صریح و غیر نقادانه از یک مرام به آن لطمه وارد کند.

مالنا کیفرخواستی علیه فاشیسم به مثابه جنبشی توده ای است،تجمسی خیره کننده از رابطه جنسیت و واپس زدگی روانی که فاشیسم مولود آن است ادعا نامه ای علیه جامعه و فرهنگ غالب خرده بورژوازی ایتالیا در آن دوران که با سرکوب احساسات فرد از طریق واپس زدن نیازهای جسمانی، سعی در "متمدن کردن" او داشت و فاشیسم با موضع گرفتن متضاد در برابر آن، آن تفکری را عرضه کرد که سویه ای مردانه داشت و نیل به هدف غایی ایدئولوژیک را جز از راه وحشی گری سیاسی در مناسبات اجتماعی و جنسی ممکن نمی دانست و فرد بورژوا را مجبور به اعمال احساسات اساسی سرکوب شده اش، علیه قربانیان سیاسی و زنان، از طریق فشار خانواده مقدس ، کلیسا و حکومت می کرد.

نمونه شاخص چنین پژوهشی در سینمای ایتالیا سازش کار/ دنباله رو(١٩٦٩، برتولوچی) است که کلریچی، شخصیت اصلی فیلم تحت تاثیر رفتار سوء پدری روان پریش و مادری ولنگار به سوی همجنس خواهی و فاشیسم کشیده می شود. برتولوچی برای ترسیم زوایای شخصیت اصلی فیلمش، دوران کودکی او را ترسیم کرده بود و تورناتوره نیز مرحله گذار از کودکی به بلوغ و نوجوانی رناتو را انتخاب کرده است.(١)

مالنا با سه اتنفاق هم زمان آغاز می شود.

رناتو صاحب دوچرخه ای می شود، مالنا را می شناسد، و موسولینی علیه فرانسه و انگلستان اعلان جنگ می کند. هرچند دوچرخه نمادی از خود ارضایی به شمار می رود و برای رناتو واقعه شناختن مالنا مهم تر از وقوع جنگ است، اما برای تورناتوره چنین نیست و از همین نماد در جهت دیگری استفاده می کند. رناتو یک موسولینی کوچک است و در طول فیلم چند بار به این مسئله اشاره می شود .

این اعلان جنگ او علیه هجوم بی وقفه امیال درونی است که در نهایت به عشقی ناکام و افلاطونی منتهی می شود و هوس در وجود او جایش را به چیزی والاتر می دهد. در واقع رناتو نجابت روح و صفای قلب ، یعنی خصوصیاتی را که خود واجد آن است، در وجود مالنا فرافکنی می کند.

اکثر شهروندان کاستلکوتو(غیر از پدر چپ گرای رناتو) در فیلم ستایش گران دوچه(پیشوا) تصویر شده اند که اعلان جنگ آنها را به هیجان آورده است. در واقع کاستلکوتو نمادی از ایتالیاست و سرنوشتی که تورناتوره برای مالنا- این فریب خورده باشکوه - رقم می زند، معادل سرنوشت ایتالیا به طور عام و سیسیل به طور خاص است. جامعه ای که سایه سیاه انقلابی از راست بر آن افتاده و در آن ، زنا هم به یک عرف بورژوازی تبدیل شده است.

رابطه ای که زنان شهر بر وجود آن میان جینا – تنها روسپی شهر – و یکی از افراد مرفه آن جا صحه می گذارند. این رابطه زاییده سیاستی بر مبنای خاک، گوشت و خون است که بر اولویت غرایز پافشاری می کند، گونه ای از صور خام داروینیسم اجتماعی که در ترکیب با مرام"ملت برتر" دکترین فاشیسم را تشکیل می دهد.(٢)

ساختار فیلم با تاکید بر حرکت های دوربین(تراولینگ، پن و ترکیبی از همه این ها با استفاده از کرین) و قطع های مناسب هر چند جنبه ای تغزلی یافته اما از قضاوت در باره اشخاص در نمی گذرد و هم چنان که جنگ پیش تر می رود، حفظ وقار گوشه گیرا نه ای را که مالنا سر سختانه در نگه داشتن آن می کوشد ، به واسطه فقر و محرومیت روز افزون دشوارتر تصویر می کند و تلاش های بیهوده شخصیت ها برای فراتر رفتن از واکنش های شرطی می پردازد تا مکانیسم متاثر شدن از ارزش های غالب زمانه را آشکار و تسلیم ناخودآگاهانه و مازوخیستی گونه مالنا را پذیرفتنی کند.گویی مالنا به خاطرپشتیبانی از معیار های طبقه اجتماعی اش خود را گنهکار می داند و به قربانی شدن در راه مردی گری(Machismo ) تن می دهد و به سوی درونی تر شدن هر چه بیشتر گام بر می دارد.

مردی گری که نماد جنبش قدرت پرست فاشیستی است و زمانی که شهر بمباران می شود، تماشاگر دوست دارد این مکافاتی برای مردم در ازای رفتار شریرانه شان با مالنا باشد.اما تورناتوره با قربانی کردن پدر مالنا نگاهی بس گسترده تر و توام با طنز اختیار می کند و پرده را از آدم های کوته فکری پر می کند که رفتاری وحشتناک دارند، اما قابل چشم پوشی هستند، یعنی اتفاقی که برای ایتالیای پس از موسولینی می افتد و باعث می شود ایتالیا به سرعت جایگاهش را در جامعه جهانی بازیابد، با این همه احساس شرمندگی حاصل از همکاری با فاشیسم هنوز نزد ایتالیایی ها عموما و فیلمسازان خصوصا باقی است.

مالنا از این دیدگاه، بیان این اعتقاد است که مردم می توانند قلبا عوض شوند و ما را به این که در نهایت، خوبی می تواند از بدی برخیزد ، امیدوار می کند.

اما فیلمساز از تاختن به کلبی مسلکی سیاسی ایتالیایی ها هم غافل نیست، کسانی که با حرکت فاشیستی همراه و سپس به راحتی از آن جدا می شوند. مانند رهبر پیراهن سیاهان شهر که پس از ورود متفقین و بازگشت نینو، تمامی گذشته خویش را انکار می کند و از دست درازی به یک معلول جنگی هم ابایی ندارد، چون در جامعه ای سرشار از تناقض زندگی می کند.

جامعه ای که مانند دوچرخه رناتو که فرمانش انگلیسی، پدالش فرانسوی، ترمزش نامعلوم و زنجیرش سیسیلی است، زنجیری که به مثابه اندیشه اجتماعی برگرفته از کاتولیسیسم عمل می کند، یعنی پیوندگر و راه انداز و راه حل فاشیسم یرای حل تعارض های اجتماعی که در صحنه زنده زنده سوزاندن مورچه با ذره بین توسط پسران هم سن و سال رناتو متجلی شده و با دعا و استغفار پایان می پذیرد و یا استناد وکیل شیاد در محکمه به این جمله : " صدای مردم، صدای خداست".

وبلاگ موج نو

پانویس ها:

١- دیدگاه برتولوچی و تورناتوره منبعث از تفکرات مارکسیست های مکتب فرانکفورت، مانند اریش فروم و کتاب بی نظیرش درباره فاشیسم: گریز از آزادی)، تئودور آدورنو و ویلهلم رایش است که می کوشیدند ضمن پیوند دادن مارکس و فروید پلی میان تبیین اقتصادی و روان شناسی بزنند و این مسیر به پیدایش روان شناسی تاریخی منتهی شد. حال اگر از دید روان شناسی تاریخی به کودکی فاشیست ها بنگریم، ساختار عمیق اعتقاد های بعدی آنها آشکار می شود. برخی از صور انزوا ، آوارگی، والایش و فرافکنی که غالبا به دوره کودکی باز می گردند، از خصوصیات ویژه شخصیت های فاشیست دانسته شده است.

سرکوب و واپس زدگی احساسات دوران بلوغ در خانواده های خود کامه که باعث محرومیت از خلاقیت، پیدایش عقده ادیپ، ترس از اختگی در افراد مذکر و احساس حرمان، گناه و ناتوانی می شود، که سرانجام موجب پیدایش خشونت و پرخاشگری و سادو مازوخیسم می شود و می تواند به صورت خیال پردازی های عجیب فاشیستی متجلی شود. ویلهلم رایش، فاشیسم را فرآورده سرکوب احساسات دوره کودکی و نوجوانی و جنبش فاشیسم را تجلی سیاسی منش انسانی متوسط در شرایطی معیین می داند. تئودور آدورنو پیدایش شخصیت مستبد را حاصل منش دگر آزاری و خود آزاری طبقه متوسط پس از جنگ جهانی اول می داند که از خود بیگانگی، خود بیزاری و فقدان امنیت باعث رنج او شده و در تلاشی نومیدانه برای رهایی از شوربختی و بار سنگین آزادی ای که هیچ استفاده ای برایش ندارد، از افراطی گری سیاسی استقبال می کند. گفته آدورنو مکمل نظر بندتو کروچه است که می گوید: حکومت استبدادی فقط در میان مردمان منحط دوام می آورد و فاشیسم یک جنبه یا نشانه بیماری و بحران اخلاقی است که در چالشی منفی و انکار آزادی انسان متجلی می شود.

٢- دکترین فلسفی فاشیسم بر این فرض مبتنی است که اعماق ناخودآگاه، اراده، احساس خلاقه، غریزه، شهود، شور و اشتیاق، خون و نظایر آن در واقع سرنوشت انسان را می سازند. حیات گرایی یک اصل اساسی شمرده می شود و توده های مردم غالبا به عنوان انبوه گله وار که در پی ارضای غرایز خود هستند، نگریسته می شوند.

شخصیت افرادی که پایگاه توده ای جنبش فاشیستی را تشکیل می دهند، حاصل دوره فاشیستی نیست، بلکه یک ساختار شخصیتی است که در جامعه گسترده است و ویژگی هایی از خود آشکار می کند که به طور نمونه وار، ویژگی طبقات متوسط در همه جا و همه دوره هاست. البته در برهه های تاریخی معین وجود شخصیت های ویژه برای صورت بندی فاشیسم ضروری است. شخصیتی که هستی او زاده ظهور جنبش توده ای فاشیستی است و به نوبه خود فاشیسم را قادر می سازد که قدرت را در دست بگیرد.

٣- موسولینی نیز هر چند در جوانی سوسیالیست و خدانشناس بود، اما با مهارتی برجسته، کلیسا را سدی در برابر سوسیالیسم و کمونیسم تلقی می کرد و از این جهت از در آشتی با کلیسا درآمده بود.

٤- صحنه مجازات مالنا در نیمه دوم فیلم، وجه کنایی مذهبی دارد و یادآور داستانی انجیلی است که در آن حضرت عیسی جمعی را که برای سنگسار کردن زنی زناکار گرد هم آمده اند ، با گفتن این جمله که " هر کس تاکنون گناهی همسنگ این زن نکرده، اولین سنگ را پرتاب کند"، به هوش می آورد و سنگسار کنندگان زن نگون بخت را رها می کنند، اما برای مالنا منجی وجود ندارد.

٥- موسولینی همان گونه که نمی خواست به یک پارلمان واقعی متکی باشد قصد نداشت اختیارش را به دست پیروان فاشیست خود، که از او نیز انقلابی تر بودند، بسپارد.

٦- در فرهنگ اروپا، خرگوش سمبل شهوت رانی است.

٧- روبرتو روسلینی زمانی گفته بود" رم شهر بی دفاع بیش از نطق های وزیر امور خارجه کشورمان کمک کرد تا ایتالیا در جامعه جهانی جایگاهش را باز یابد".

٨- چون فاشیسم نیز مکتبی عمیقا التقاطی و گاه حیرت انگیز است، یک ایدئولوژی غیر منسجم، ناهمبافت و غیر تحلیلی که در تمام صور سازمان اجتماعی بشری از اغاز تمدن به دلیل حالت غریزی ذهن حضور داشته است.

٩- نوع دهه هفتادی آن با اندکی اغماض ، فیلم های سام پکین پاست.

١٠- این زیبایی شناختی از ترکیب حیات گرایی فلسفی برگسون، اراده معطوف به قدرت نیچه، عمل گرایی ویلیام جیمز و خشونت اجتماعی پدید آمده که اولویت را به اراده و عمل، اندیشه پس از کردار و عمل براساس غریزه و شهود می دهد و نه استدلال منطقی، همین امر ظهور مجدد تفکر فاشیستی را در زمان حال محتمل می کند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.