چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

فــوكو و مساله تاریـخ


فــوكو و مساله تاریـخ

در تفكر فوكو مفهوم بسیار متفاوتی از تاریخ وجود دارد كه عمدتاً متأثر از تفكر نیچه است, مفهومی كه عمیقاً با نظریه پیشرفت در تاریخ مغایرت دارد به طور كلی در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوكو چندین نكته اساسی وجود دارد كه با روشن شدن آن ها می توان به دغدغه و مسئله اساسی او پی برد

در تفكر فوكو مفهوم بسیار متفاوتی از تاریخ وجود دارد كه عمدتاً متأثر از تفكر نیچه است، مفهومی كه عمیقاً با نظریه پیشرفت در تاریخ مغایرت دارد. به طور كلی در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوكو چندین نكته اساسی وجود دارد كه با روشن شدن آن ها می توان به دغدغه و مسئله اساسی او پی برد.

●مراحل مختلف سیر اندیشه فوكو

میشل فوكو، استاد كرسی «تاریخ نظام های اندیشه» در بالاترین مؤسسه آموزشی عالی فرانسه، یعنی «كلژدوفرانس» در ۱۵ اكتبر ۱۹۲۶ در شهر پواتیه فرانسه به دنیا آمد. وی تحصیلات مقدماتی و متوسطه خود را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۹۴۵م به دبیرستان هانری چهارم در پاریس فرستاده شد. در سال ۱۹۶۴م بعد از موفقیت در آزمون ورودی، وارد «اكول نورمال سوپریور» در پاریس شد. او در سال ۱۹۴۸م لیسانس خود را در رشته فلسفه از همان جا دریافت كرد. در این دوران با حضور در كلاس های ژان هیپولیت، هگل شناس فرانسوی و مترجِم پدیدارشناسی روح، با آرای هگل آشنا شد. از استادان دیگر او می توان از موریس مرلوپونتی و لویی آلتوسر، ماركسیست معروف نام برد. در همین دوران بود كه فوكو به مطالعه آثار سارتر و فردینان دوسوسور، زبان شناس معروف سوئیسی همت گماشت. اما از آن جا كه مباحث فلسفی به زودی جاذبه خود را برای فوكو از دست داد، او به تحصیل در رشته روان شناسی روی آورد و در سال ۱۹۵۰م لیسانس روان شناسی خود را از اكول نورمال سوپریور دریافت كرد.

فوكو پس از دریافت دومین لیسانس خود، مطالعاتش را با علاقه فراوان در حوزه های مختلف مربوط به مسائل روانی، نظیر روان شناسی، روان پزشكی و روان كاوی دنبال كرد و در سال ۱۹۲۵م دیپلم «آسیب شناسی» خود را از انیستیتوی روان شناسی پاریس دریافت كرد. هدف فوكو از روی آوردن به روان شناسی و آسیب شناسی، پاسخ دادن به معضلات روانی جامعه فرانسه بود. او فلسفه رسمی را پاسخ گوی دردهای جامعه نمی دانست. در همین دوران به تشویق یكی از دوستان پدر خود، ژاكلین وردو كه مسئولیت بیمارستان روانی «سنت آن» را به عهده داشت، به كار پاره وقت در آن جا مشغول شد. فوكو به درخواست ژاكلین كه مشغول ترجمه كتاب رؤیا و اگزیستانس، نوشته روان شناس سوئیسی اتوبینسونگر بود، به همكاری در ترجمه این اثر مشغول شد. می توان گفت كه اولین مرحله فكری فوكو از همین جا آغاز می شود.

بینسونگر كه از دوستان نزدیك هایدگر، یونگ، فروید و یاسپرس به شمار می آمد، در دیدگاه های خود نوعی تحلیل پدیدار شناسانه، موسوم به «تحلیل وجودی» را در خصوص مسائل روانی مطرح ساخته بود. این همكاری بعدها در سیر اندیشه فوكو تأثیر عمیقی بر جای گذاشت. ترجمه این كتاب در سال ۱۹۵۴م منتشر شد. فوكو در مقدمه ای كه طولانی تر از خود كتاب بود، به شیوه ای متأثر از هایدگر به تبیین رؤیا پرداخت. فوكو مطالعه در زمینه روان شناسی را با نوشتن مقدمه ای بر كتابی مربوط به تاریخ روان شناسی از سال ۱۸۵۰ ـ ۱۹۵۰م و نیز تألیف رساله بیماری های روانی و شخصیت كه در سال ۱۹۵۳م منتشر شد، ادامه داد. وی این رساله را كه تفسیری ساختارگرایانه از ماركسیسم در آن ارائه كرده بود، به توصیه آلتوسر، ماركسیست معروف نوشت. فوكو به علت همین تأثیرات، در سال ۱۹۵۰م به توصیه التوسر به عضویت حزب كمونیست فرانسه درآمد. این همكاری تا سال ۱۹۵۵م ادامه یافت، اما بعد از مدتی به محدودیت حزب كمونیست فرانسه و فلسفه دانشگاهی واقف شد و خط سیر فكری خود را تغییر داد و از این حزب كناره گیری كرد.

گرایش های ماركسیستی و علاقه فوكو به كاوش های روانی از ره گذر بررسی زبان شناسانه از یك سو، و شكست پدیدارشناسی اصالت وجودی سارتر و مرلوپونتی پس از دهه ۱۹۵۰م از سوی دیگر، او را به سوی تحلیل های خاص ژاك لاكان در زمینه روان كاوی كشاند. مطالعات نظری فوكو در زمینه روان شناسی و تجربه شخصی او در بیمارستان روانی «سنت آن» ابتدا به عنوان یك بیمار، و بعداً به عنوان یك كارآموز، او را به این فكر انداخت كه پژوهش گسترده تری درباره تاریخچه بیماری روانی انجام دهد. در اوایل سال ۱۹۵۵م او به عنوان مدرّس زبان فرانسه، به دانشگاه «اپسالا» در سوئد اعزام شد و در همان جا تصمیم گرفت كه رساله دكترای خود را در زمینه تاریخ دیوانگی، از آن دانشگاه دریافت كند. دوستان دانشگاهی فوكو به او هشدار دادند كه شیوه دانشگاه های سوئد بیشتر با مذاق فلسفه های تحلیلی سازگار است و این گونه رساله ها را نمی پسندند. فوكو از استاد خود ژان هیپولیت درخواست می كند تا مسئولیت نظارت بر رساله اش را به عهده بگیرد. ژان هیپولیت پس از مطالعه رساله فوكو به او توصیه می كند كه چون رساله اش عمدتاً بحث تاریخی است و نه تحلیل فلسفی، مسئولیت راهنمای این رساله را به ژرژكانگیهم، استاد تاریخ علوم زیستی در اكول نورمال واگذار كند. كانگیهم در این زمینه توصیه هایی به فوكو می كند، اما او نمی پذیرد و رساله به همان صورت اولیه در سال ۱۹۶۱م به عنوان جنون و بی خردی: تاریخ جنون در عصر كلاسیك منتشر می شود.

دومین مرحله سیر تطور اندیشه فوكو كه می توان آن را دوره دیرینه شناسی آرا و اندیشه ها نامید، از سال ۱۹۶۳م و با انتشار كتاب زایس درمانگاه: دیرینه شناسی ادراك پزشكی آغاز شد. اتخاذ رهیافت ساختارگرایانه و كنار زدن رهیافت هرمنوتیكی، وجه ممیز این كتاب از تألیف قبلی فوكو یعنی، تاریخ دیوانگی است.

فوكو در سال ۱۹۶۶م كتاب عظیم و پر مخاطب خود، یعنی نظم اشیاء: دیرینه شناسی علوم انسانی را منتشر كرد كه با استقبال عظیمی روبه رو شد. فوكو از یك سو، بر ایده وجود گسست های معرفتی در تاریخ تفكر ـ كه در دو اثر قبلی مورد اشاره قرار داده بود ـ با وضوح و صراحت بیشتری تأكید و تاریخ اندیشه را به سه دوره معرفتی رنسانس، كلاسیك و مدرن تقسیم كرد. در این مرحله، مفهوم «دیرینه شناسی» نقش محوری در اندیشه او ایفا می كند.

طرح بعدی فوكو كه پایان مرحله دوم تحول تفكری اوست در كتاب دیرینه شناسی در سال ۱۹۶۹م منتشر شد. در سال ۱۹۶۸م ژان هیپولیت درگذشت. فوكو پس از یك رقابت سخت با پل ریكور و ایوان بلاوال در سال ۱۹۷۰م برای تصدی كرسی استادی در كلژدوفرانس به استادی این مؤسسه تحقیقاتی برگزیده شد. سخنرانی فوكو در مراسم تصدی مسئولیت جدید، تحت عنوان «نظم گفتار» نشانه شروع یك دوره تازه در تفكر اوست.

فوكو در سال ۱۹۷۱م جستار نیچه، تبارشناسی، تاریخ را به پاس داشتِ ژان هیپولیت منتشر كرد. مفهوم كلیدی «تبارشناسی» در این دوره، نقش محوری را در تفكر او ایفا می كند. در همین سال او با پیوستن به G.I.P (گروه اطلاع رسانی درباره زندان ها)۲ و درگیر شدن در پاره ای فعالیت های سیاسی، به مطالعات گسترده ای درباره قدرت و جامعه انضباطی روی آورد. در سال ۱۹۷۳م كتابی تحت عنوان من، پیررییور، مادر، خواهر و برادرم را سلاخی كرده ام را كه پژوهشی در یك پرونده جنایی در سده نوزده بود با همكاری دانشجویانش در دانشگاه فرانسه به چاپ رساند.

فوكو در سال ۱۹۶۸م كتاب این چپق نیست را منتشر كرد كه درباره تابلوهای نقاشی رنه مگریت، سور رئالیست بلژیكی است. اما فوكو پروژه بررسی علوم انسانی و كاوش در خصوص رابطه قدرت و معرفت را در كتاب مهم خود، تحت عنوان مراقبت و مجازات: تولد زندان در سال ۱۹۷۵م منتشر كرد.

وی در دهه ۱۹۸۰م آخرین مرحله فكری خود را آغاز كرد. در این مرحله، تحقیقات تاریخی گسترده ای را در حوزه جنسیت و نسبت آن با اخلاق آغاز كرد. اولین جلد تاریخ جنسیت را تحت عنوان اراده دانش در سال ۱۹۶۷م منتشر كرد. این كتاب، آغازگر روش تازه فوكو در تحلیل اخلاق، مسئله سوژه و رابطه با نفس بود. او در فاصله نسبتاً طولانی تا انتشار مجلدات بعدی تاریخ جنسیت، به كشورهای مختلفی سفر كرد و در سخنرانی ها و مصاحبه های گوناگونی شركت نمود كه مهم ترین آن ها درباره «تبارشناسی اخلاق» بود. هم چنین او در این زمان، مقالات متعددی منتشر كرد كه بحث انگیزترین آن ها «روشنگری چیست كانت؟» می باشد. مجلدات دوم و سوم تاریخ جنسیت تحت عنوان كاربرد لذت و مراقبت از خویش اندكی پیش از مرگ فوكو در سال ۱۹۴۸م منتشر شد. فوكو در ۳ ژوئن ۱۹۸۴ بر اثر بیماری ایدز درگذشت.

●پژوهش های میان رشته ای فوكو

اگر اعتقاد داشته باشیم كه حیات ذهن، همواره مستلزم دیدگاه های نقادانه، مجادله و بحث و گفتوگو است باید بپذیریم كه اندیشه های فوكو نیز مانند سایر متفكران و فیلسوفان، همواره در حال پیشرفت، تكامل و دگرگونی بوده است. همان طوری كه بسیاری از شارحان اندیشه فوكو هم اشاره كرده اند، اندیشه های او را به راحتی نمی توان در یكی از حوزه های پژوهشی مرسوم و جاری قرار داد، زیرا نگرش او در حوزه های گوناگونی چون جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه، تاریخ، علوم سیاسی و. ... قابل مطالعه است. به طور كلی فوكو از افقهای خاصی به كلیه شاخه های علوم اجتماعی می نگرد و مدعی است كه نباید خود را درون یكی از اندیشه های علمی محبوس كرد.به هر تقدیر، در زمینه بررسی آرا و اندیشه های فوكو چندین نكته اساسی وجود دارد كه با روشن شدن آن ها می توان به دغدغه و مسئله اساسی او پی برد.

یكی از آن ارجاعات فراوان فوكو به كانت، هگل، هایدگر، نیچه، بلانشو و ... و انبوه نقل قول هایی است كه از مورخان، زیست شناسان، روان پزشكان و... آورده تا حدودی آثار او را متمایز و بحث برانگیز جلوه داده است. مثلاً فوكو در مقدمه كتاب تاریخ دیوانگی هدف خود را از نوشتن این كتاب این گونه اعلام می كند:

ما باید تلاش كنیم تا در تاریخ به آن نقطه صفر در سیر جنون دست یابیم; یعنی زمانی كه برداشت انسان از جنون یك دست و نامتمایز بود، زمانی كه مرزبندی میان عقل و جنون هنوز خود مرزبندی نشده بود.۳

فوكو در كتاب نظم اشیاء كه آن را در سال ۱۹۶۶م منتشر كرد، رسیدن به نقطه صفر را غیر عملی دانسته و به جای آن، پروژه دیرینه شناسی علوم انسانی وتحلیل رابطه میان معرفت و قدرت را پیشنهاد می كند. در دهه ۱۹۸۰م فوكو یكبار دیگر هدف خود را تغییر داد و هدف نهایی و طرح كلی خود را این گونه اعلام كرد:

قبل از هر چیز دیگرمایلم بگویم كه هدف كارهای من در خلال بیست سال گذشته چه بوده است; هدف من پرداختن به تاریخی از شیوه های گوناگونی بوده است كه به موجب آن ها انسان ها در فرهنگ ما به سوژه هایی تبدیل شده اند.۴

بنابراین، روش تحلیل فوكو، هم پایه تغییر در اهداف مورد نظر او دست خوش تغییر و تحول شده است. مثلاً فوكو در اولین اثر خود كه مقدمه ای طولانی بر كتاب بینسونگر، روان شناس سوئیسی است، از شیوه تحلیل هرمنوتیك استفاده می كند و همین شیوه را تا حدودی در تاریخ دیوانگی دنبال می كند.

فوكو از سال ۱۹۶۳م به بعد به شیوه ساختارگرایان روی آورد و چند كتاب مهم خود، یعنی زایش درمانگاه، نظم اشیاء و دیرینه شناسی دانش را بر اساس همین شیوه به رشته تحریر درآورد، اگرچه هرگز عنوان ساختار گرایی را بر خود و آثارش نپذیرفت. او از دهه ۱۹۷۰م به بعد روش تبارشناسی را از نیچه گرفت و جلد دوم و سوم تاریخ جنسیت را بر اساس همین شیوه به نگارش در می آورد.

نكته دیگر این كه بسیاری از شارحان اندیشه فوكو بر این عقیده اند كه اندیشه های فوكو را نمی توان به حوزه پژوهشی خاصی محدود كرد. دكتر ضیمران بر ویژگی «میان رشته ای بودن» مطالعات فوكو تأكید می كند; بدین معنا كه فوكو در پژوهش های تحلیلی ـ تاریخی خود، روان شناسی فلسفه، حقوق، سیاست و جامعه شناسی را به كار گرفته تا پیوند میان دانش، حقیقت، قدرت و ذهنیت را آشكار كند. بر همین اساس در تعبیرهای گوناگون، او را «فرزند ناخلف ساختارگرایی»، «دیرینه شناسی غرب»، «پوچ انگاری» و «ویران گر علوم اجتماعی» خوانده اند، زیرا درباره مفاهیمی چون حقیقت، قدرت، دانش و... در قالب های جدید تأمل می كند و آن ها را در روند تاریخی و وضعیت ساختاری، و در معنایی جدید، جدای از معنای متعارف، نقد و بررسی می كند. به طور كلی از افقهای خاصی به كلیه شاخه های علوم اجتماعی می نگرد و مدعی است كه نباید خود را درون یكی از این حوزه ها محبوس كرد.

فوكو به لحاظ فكری و نگرش، هرگز خود را در چارچوب مرام یا دكترین خاصی محدود نساخت و همواره در حال تغییر، اصلاح و تكامل مواضع فكری خود بود. به لحاظ موضوعی نیز هیچ گاه خود را به یك مسئله محدود نكرد.۵ در آثار وی تنوع گسترده ای به چشم می خورد، از فلسفه شناخت در اشكال نظری و عملی آن گرفته تا فلسفه، تاریخ، ادبیات، نقد ادبی، روان كاوی، فمینیسم، سیاست، مدرنیسم و پست مدرنیسم، تا شرح دقیق و مفصل درباره تقریباً همه چیز، ازجمله سیستم تأمین اجتماعی در فرانسه، نظام حقوق كیفری و سیستم زندان ها، و ظهور و پیدایش انقلاب اسلامی ایران كه از آن به عنوان تجلی اراده جمعی ایرانیان یاد كرده است و به ستایش آن می نشیند و ایران را روح دنیای فاقد روح می داند كه با خلق و ارائه گفتمانی جدید و در نوع خود بی سابقه از رادیكالیسم نظری سیاسی ـ عرفانی تشیع از دل مفاهیم و آموزه های مذهبی كه طی قرون در لایه های غبار خرافه، جهل و ارتجاع به فراموشی سپرده شده بود، نوعی الهیات آزادی بخش را نوید می دهد.۶

نویسنده:داوود شاهی

كتابنامه

۱. تاپشمن، جنی و گراهام وایت، فلسفه اروپایی در عصر نو، ترجمه محمد سعید حنایی كاشانی، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۹.

۲. حقیقی، مانی، سرگشتگی نشانه ها، نمونه هایی از نقد پسامدرن، تهران، نشر مركز، ۱۳۷۴.

۳. دریفوس، هیوبرت و پل رابینو، میشل فوكو، فراسوی ساختگرایی و هرمنوتیك، ترجمه حسین بشریه، تهران، نشر نی، ۱۳۸۷.

۴. ضیمران، محمد، دانش و قدرت، تهران، نشر هرمس، ۱۳۷۸.

۵. كوزنزی هوی، دیوید، فوكو در بوته نقد، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، نشر مركز، ۱۳۸۰.

۶. فوكو، میشل، تاریخ جنون، ترجمه فاطمه ولیانی، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۲.

۷. ماتیوز، اریك، فلسفه فرانسه در قرن بیستم، ترجمه محسن حكیمی، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۷۸.

۸. نوذری، حسینعلی، فلسفه تاریخ روش شناسی و تاریخ نگاری، تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۹.

۹. Kirtzman, Lawrence, D. "Michel Foucault, politics, philosophi, culture", NewYork, ۱۹۸۸.

۱۰. Foucault, Michel "The order of things": An Archeology of human scine, NewYork, ۱۹۷۳.

۱۱. Trigo, Bengino, "Foucault and latin America", Rutledge, NewYork, London, ۲۰۰۱.

۱۲. Htpp:// iris۲۲.it.jyu. Fi/iris۲۲/pub/finken Sisses-Foucault. Pdf.

۱۳. حقیقی، شاهرخ، گذار از مدرنیته، نیچه، فوكو، لیوتار، دریدا، تهران، نشر آگاه، ۱۳۸۱.

۱۴. فوكو، میشل، نیچه، فروید، ماركس، ترجمه افشین جهاندیده، تهران، نشر هرمس، ۱۳۸۱.

۱۵. فوكو، میشل، نظم گفتار، ترجمه باقر پرهام، تهران، نشر آگاه، ۱۳۸۰.

۱۶. ساراپ، مادن، راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم، ترجمه محمد رضا تاجیك، تهران، نشر نی، ۱۳۸۲.

۱. كارشناسی ارشد تاریخ.

۲. "Groupd information surles prisons" گروه اطلاع رسانی درباره زندان ها در روز هشتم فوریه ۱۹۷۱، دو هفته بعد از اعتصاب غذای گروهی از فرانسویان در اعتراض به وضعیت بعضی از دوستان خود در زندان صورت گرفت. فوكو به همراه برخی دوستان خود به تشكیل گروه اطلاع رسانی درباره زندان ها اقدام می كنند. هدف اصلی این گروه علاوه بر جمع آوری اطلاعات درباره وضعیت اسف انگیز زندان ها، ایجاد نوعی ماشین جنگی و اسلحه فرهنگی نو در قبال سیاست های دولت در قبال زندانیان اعلام شد.

۳. فوكو، تاریخ جنون، ص ۱.

۴. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، میشل فوكو فرانسوی ساختارگرایی و هرمنوتیك، ص ۳۴۳.

۵. نوذری، فلسفه تاریخ روش شناسی و تاریخنگاری، ص ۴۴۸ ـ ۴۴۹.

۶. نوذری، همان، ص ۴۴۹.

۷. مادن ساراپ، راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم، ص ۸۵.

۸. نوذری، همان، ص ۴۴۹.

۹. همان، ص ۴۵۰.

۱۰و۱۱. همان.

۱۲. نوذری، همان، ص ۴۵۰.

۱۳. محمد ضیمران، دانش و قدرت، ص ۳۸.

۱۴. همان، ص ۸۱ ـ ۸۲.

۱۵. همان، ص ۸۴.

۱۶. نوذری، همان، ص ۴۵۷.

۱۷. در قرن ۱۷ میلادی مسایل فلسفی با مسایل مربوط به زبان در هم آمیخت و سبب پیدایی دستورهایی (گرامر) به نام دستور عمومی شد. مشهورترین این نوع دستورها دستور عمومی و عقلانی، معروف به دستور پورت رویال است كه در سال ۱۶۶۰م منتشر شد.

۱۸و۱۹. ژرژ كویه (۱۷۶۹ ـ ۱۸۳۲م) طبیعی دان فرانسوی، بنیان گذار علم تشریح تطبیقی.

۲۰. لئوپُلدفن رانكه(۱۷۹۵ ـ ۱۸۶۶ م leopoldvonranke) مورخ آلمانی، بنیان گذار مكتب جدید تاریخی كه شدت وی بیشتر به دلیل نگارش آثا تاریخی بر اساس مطلب و موضوعات اصلی، منابع مادی و عینی است تا تكیه بر افسانه ها، حكایات و روایات سینه به سینه و سنت ها.

۲۱. نوذری، همان، ص ۴۵۸.

۲۲و۲۳و۲۴. همان، ص ۴۵۸ ـ ۴۵۹.

۲۵و۲۶. دیوید كوزنزی هوی، فوكو در بوته نقد، ص ۶۱.

۲۷. جنی تاپشمن و گراهام وایت، فلسفه اروپایی در عصر نو، ص ۳۲۵.

۲۸. همان، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷.

۲۹. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، همان، ص ۲۰.

۳۰. دیوید كوزنزی هوی، همان، ص ۷۱.

۳۱. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، همان، ص ۱۹.

۳۲. مانی حقیقی، سرگشتگی نشانه ها، نمونه هایی از نقد پسامدرن، ص ۳۱۹.

۳۳. میشل فوكو، نیچه، فروید، ماركس، ص ۲۳.

۳۴. همان، ص ۲۴.

۳۵. اریك ماتیوز، فلسفه فرانسه در قرن بیستم، ص ۱۲۵.

۳۶. میشل فوكو، نظم گفتار، ص ۵۲ ـ ۵۵.

۳۷. اریك ماتیوز، همان، ص ۲۱۹.

۳۸. شاهرخ حقیقی، گذار از مدرنیته؟ نیچه، فوكو، لیوتار، دریدا، ص ۱۹۰ ـ ۱۹۱.

۳۹. هیوبرت دریفوس و پل رابینو، همان.

منبع:فصلنامه «تاریخ درآینه پژوهش»، سال سوم، شماره دوم، تابستان ۸۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.